کتاب "میثم" روایتی از زندگی شهید مرتضی شکوری

"شهید مرتضی شکوری" معروف به میثم یکی از مربیان تاکتیک پادگان امام حسین(ع) بود که گروه فرهنگی ابراهیم هادی اقدام به جمع آوری خاطراتی از خانواده، دوستان و همرزمان وی کرده است.
کد خبر: ۷۴۶۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۲ - ۱۰:۳۲ - 08December 2013

کتاب

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، کتاب "میثم" داستان زندگی و خاطرات شهید مرتضی شکوری معروف به میثم به روایت خانواده و دوستان است.

شهید مرتضی شکوری مربی تاکتیک پادگان امام حسین(ع) بود که در عملیات بدر به شهادت رسید.

کتاب "میثم" روایتهایی است که توسط گروه فرهنگی ابراهیم هادی از خانواده و دوستان وی از جمله سردار سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران، سردار آجرلو، حسین اللهکرم و دهها نفر از همرزمان وی در قالب یک مجموعه 165 صفحهای جمعآوری شده است.

این کتاب "میثم" شامگاه امروز 17 آذرماه بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد شهابی واقع در سه راه باقرآباد خیابان شهید شکوری رونمایی خواهد شد.

در بخشی از این کتاب آمده است:

"میثم، چقدر از او بد میگفتند. هر کس که برای گذراندن دوره آموزشی به پادگان امام حسین (ع) در تهرانپارس میرفت از او بد میگفت. بد که نه، فحش می داد. از سختگیریهایش میگفت و از داد و فریادش. ولی آخرش چیزهای دیگر هم میگفتند. خیلی چیزها خلاف حرفهای اول خودشان.

کسی او را به اسم اصلی صدا نمی زد. یعنی نمیدانستند. معروف بود به میثم. میثم چی؟

هیچکس نمیدانست. همین. شاید جرات نمیکردند بپرسند فامیلیاش چیست.

با همه ترسی که از او در وجودم سرازیر شده بود خیلی دوست داشتم ببینمش. کنجکاو شده بودم. از آن کنجکاویهای دوران جوانی که چه بسا سرآدم را به باد میداد. ولی ارزش داشت که سری را بشکافی و شکافتم.

میگفتند چند وقت دیگر عملیات است. عملیاتی اشکی. سخت سخت. آنقدر سخت که اشک آدم را در میآورد. کسی نمیدانست کجاست ولی از فشارهایی که میثم میآورد میشد فهمید عملیات بعدی باید خیلی سخت باشد که او تلاش داشت توان و استقامت نیروها را بالا ببرد و میبرد."

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ريما
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۱۲ - ۱۳۹۷/۰۶/۱۶
0
0
سلام.بعد از نماز صبح با اين كه نه ايشون رو ميشناسم نه عكسي از ايشون ديدم چون در منطقه شهرك غرب تهران زندگي ميكنم اما من خوابشونو ديدم نميدونستم كين تا اينك گذري كاري داشتم و رفتم پيروزي عكس ايشونو تو ديوار ديدم هنوز متعجبم كه چ چيزي ميخواستن بهم بدن چي بگن ... كسي ك من تا ب حال نديدمشون...
نظر شما
پربیننده ها