به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، فلسطین و جنایاتی که رژیم صهیونیستی در حق این کشور مرتکب میشود، امروز به مسئله اول برای جهان اسلام تبدیل شده است. ما باید بههوش و بهگوش باشیم که هدف اسرائیل از اشغال قدس، فقط تصرف کشور فلسطین نیست؛ بلکه میخواهد بر جهان اسلام و بهخصوص منطقه خاورمیانه مسلط شود.
«رهنامه» مجموعهای است شامل چهل دفتر که مبانی، ارزشها و اصول اسلام ناب محمّدی (صلی الله علیه و آله) را با توجّه به نیازها، پرسشها و چالشهای دوران معاصر تبیین میکند و از خلال دیدگاههای اندیشمندانه و ژرفنگر حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای (مدّظلّهالعالی)، به ترسیم اندیشه و سلوک یک جوان مؤمن انقلابی میپردازد.
«فلسطین» عنوان سیوهشتمین جلد از مجموعه «رهنامه» است که درباره فلسطین و مقاومت اسلامی تألیف شده و شامل بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد فلسطین بوده و انتشارات «انقلاب اسلامی» وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای آن را منتشر کرده است که بخشی از آن را در ادامه میخوانید:
تاریخچه اشغال فلسطین
«در آغاز پیدایش این مشکل و مصیبت بزرگ برای دنیای اسلام غفلتهایی صورت گرفت و تدبیر درستی برای مقابله با این مشکل دیده نشد و بهکار نرفت. البته شخصیتهای برجستهای در فلسطین و بیرون از فلسطین بودند که نباید زحماتشان نادیده گرفته شود_ از قبیل مرحوم عزّالدین قسّام، مرحوم حاج امین الحسینی، مرحوم شیخ محمدحسین کاشفالغطاء_ همه اینها خطر وجود دولت و حکومت صهیونیستی را در این منطقه شناختند و آن را گوشزد کردند و مبارزاتی انجام دادند؛ لیکن دنیای اسلام و موظفان دنیای اسلام نتوانستند نقش خود را درست ایفا کنند.
سرزمین فلسطین و قدس شریف، همواره مورد طمعِ بعضی از قدرتهای غربی بوده است و تحمیل جنگهای طولانی صلیبیها علیه مسلمانان، نشان بارز اطماع آنها نسبت به این سرزمین مقدس است. بعضی از فرماندهان ارتش متفقین پس از شکست عثمانی و ورود به بیتالمقدس گفتند: «امروز جنگهای صلیبی به پایان رسید!»
اشغال این سرزمین بر اساس یک طرح چندجانبه، پیچیده و با هدف جلوگیری از اتحاد و پیوستگی مسلمانان و پیشگیری از تأسیس مجدد حکومتهای قدرتمند مسلمان بود. دلایلی در دست است که نشان میدهد صهیونیستها با نازیهای آلمان روابط نزدیک داشتند و ارائه آمارهای اغراقآمیز از کشتار یهودیان، خود، وسیلهای برای جلب ترحم افکار عمومی و زمینهسازی برای اشغال فلسطین و توجیه جنایات صهیونیستها بوده است.
حتی دلایلی در دست است که عدهای از اراذل و اوباشِ غیر یهودیِ شرق اروپا را به نام یهودی به فلسطین کوچانیدند تا با پوشش حمایت از بازماندگان قربانیان نژادپرستی، یک حکومت معاند اسلام را در قلب جهان اسلام نصب و پس از ۱۳ قرن، یک گسستگی بین مشرق و مغرب اسلامی ایجاد کنند.
قساوت با عربها
در آغاز، مسلمانان غافلگیر شدند چون از کنه طرح صهیونیستها و حامیان غربی آنها مطلع نبودند. این تسلط غاصبانه صهیونیستها بر فلسطین، سه رکن داشت: یک رکنش عبارت از قساوت با عربها بود. برخوردشان با صاحبان اصلی، با قساوت و با سختی و خشونت شدید همراه بود. با اینها هیچگونه مدارا نمیکردند.
دروغ به افکار عمومی دنیا
رکن دوم، دروغ به افکار عمومی دنیا بود. این دروغ به افکار عمومی دنیا، یکی از آن حرفهای عجیب است. اینقدر اینها به وسیله رسانههای صهیونیستی که دست یهودیها بود، دروغ گفتند _هم قبل از آن و هم بعد از آن، این دروغها گفته میشد_ که بهخاطر همین دروغها، بعضی از سرمایهداران یهودی را گرفتند! خیلیها هم دروغها آنها را باور کردند. حتی این نویسنده فیلسوف اجتماعیِ فرانسوی «ژان پل سارتر» _را نیز که خودمان هم در جوانی شیفته این آدم و امثال او بودیم، فریب دادند. همین «ژان پل سارتر» کتابی نوشته بود که بنده در ۳۰ سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: «مردم بیسرزمین، سرزمینی بیمردم!» یعنی یهودیها مردمی بودند که سرزمین نداشتند؛ به فلسطین آمدند که سرزمینی بود و مردم نداشت!...
مذاکره و ساخت و پاخت
رکن سوم هم ساخت و پاخت، مذاکره _و به قول خودشان «لابی»_ است. بنشین با این دولت، با آن شخصیت، با آن سیاستمدار، با آن روشنفکر، با آن نویسنده و با آن شاعر صحبت و ساخت و پاخت کن!
کار اینها تابهحال سه رکن داشته است که توانستهاند این کشور را با این فریب و خدعه بگیرند. آن وقت قدرتهای خارجی هم با اینها همراه بودند؛ که عمده انگیس بود. سازمان ملل و قبل از سازمان ملل، جامعه ملل هم _که بعد از جنگ برای بهاصطلاح مسائل صلح تشکیل شده بود_ همیشه از اینها حمایت کردند؛ مگر در موارد معدودی. در همان سال ۱۹۴۸، جامعه ملل قطعنامهای صادر کرد و فلسطین را بدون دلیل و علت تقسیم کرد. گفت که ۵۷ درصد از سرزمین فلسطین متعلق به یهودیهاست؛ در حالی که قبل از آن، حدود پنج درصد زمینهای فلسطین متعلق به اینها بود!
آنها هم دولت تشکیل دادند و بعد هم قضایای گوناگون و حمله به روستاها و شهرها و خانهها و حمله به بیگناهان اتفاق افتاد. در جنگ ۱۹۶۷، اسرائیلیها توانستند با کمک آمریکا و دولتهای دیگر مبالغی از زمینهای مصر، سوریه و اردن را تصرف کنند. بعد، در جنگ ۱۹۷۳ که اینها شروع کردند، باز به کمک آن قدرتها توانستند نتیجه جنگ را به نفع خودشان قرار دهند و زمینهای دیگری را تصرف کنند.
اصل ماجرای فلسطین
اصل ماجرای فلسطین چیست؟ اصل ماجرا این است که یک عده از یهودیان متنفّذ در دنیا به فکر ایجاد یک کشور مستقل برای یهودیها افتادند. دولت انگلیس از فکر اینها استفاده کرد و خواست مشکل خود را حل کند. البته آنها قبلاً بهفکر بودند که به اوگاندا بروند و آنجا را کشور خودشان قرار دهند. مدتی به فکر افتادند به طرابلس، مرکز کشور لیبی بروند؛ لذا رفتند با ایتالیاییها _که آن وقت طرابلس در دست آنها بود_ صحبت کردند؛ اما ایتالیاییها به اینها جواب رد دادند؛ بالاخره با انگلیسیها کنار آمدند.
انگلیسیها آن وقت در خاور میانه اغراض بسیار مهم استعماری داشتند؛ دیدند خوب است که اینها به این منطقه بیایند. اول بهعنوان یک اقلیت وارد شوند، بعد بهتدریج توسعه پیدا کنند و گوشهای را، آن هم گوشه حساسی را بگیرند_ چون کشور فلسطین در نقطه حساسی قرار دارد_ و دولت تشکیل دهند و جزء متحدین انگلیس باشند و مانع شوند از اینکه دنیای اسلام _بهخصوص دنیای عرب_ در آن منطقه اتحادی بهوجود آورد... اینها به این معنا کشوری بهوجود آوردند و آمدند کشور فلسطین را تصرف کردند. تصرفشان هم اینطوری بود؛ اول با جنگ نیامدند؛ اول با حیله آمدند، رفتند زمینهای بزرگ فلسطین را که زارعان و کشاورزان عرب روی آنها کار میکردند و خیلی هم سرسبز و آباد بود، با قیمتهای چند برابر قیمت اصلی از صاحبان و مالکان اصلی این زمینهای بزرگ _ که در آمریکا و اروپا بودند_ خریدند...
زمینها که ملک اینها شد، با روشهای بسیار خشن و همراه با سَبُعیّت و سنگدلی بهتدریج شروع به اخراج زارعان از این زمینها کردند. در جایی میرفتند، میزدند، میکشتند و در همین هنگام افکار عمومی دنیا را هم با دروغ و فریب بهطرف خودشان جلب میکردند.
شکستها و علل
انتفاضه اول، تحت تأثیر القائات صهیونیستها و حامیانشان با وعده دستیابی فلسطینیان از طُرق صلحآمیز و با اِعمال نفوذ سازشکاران و فشار آمریکا و غرب متوقف شد؛ ولی گذشت ۱۰ سال از آن تاریخ، نشان داد که همه تلاشهای حامیان صهیونیسم در جهان برای نجات رژیم اسرائیل از فشارهای ناشی از مبارزات مسلمانان بوده و آنچه را که به مذاکرهکنندگان فلسطین وعده داده بودند، سرابی بیش نبوده است...
روند سازش _ و بهطور مشخص طرح اسلو_ موجب تفرقه فلسطینیان شد، اما این انتفاضه مبارک توانست وحدت ملی را به صحنه فلسطین بازگرداند... همه اقشار مردم در این مبارزه حضور دارند و جریانات اسلامی و ملی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند؛ حتی کسانی که همچنان دلشان در جای دیگری است، ناگزیر از همراهی با این حرکت عظیم شدهاند...
امروز حتی طراحان و مدافعان فلسطینیِ اسلو هم دیگر از آن دفاع نمیکنند؛ زیرا عملاً فهمیدند که اسرائیل فقط میخواست مشکل خود را حل کند؛ یعنی از رویاروییِ مبارزین سنگبهدست خلاص شود و ضربهپذیری خود را کم کند. اگر چیز اندکی به طرف فلسطینی داد و نام آن را اعطای امتیاز گذاشت، صرفاً برای خاموش کردن آتش انتفاضه و کم کردن آسیبپذیریِ خودش بود. به محض آنکه مشکل خود را حلشده دید و به غلط احساس کرد که مردم فلسطین دیگر توان ازسرگیریِ انتفاظه و مقاومت و رویارویی با آنها را ندارند، اعطای همان امتیازات اندک را هم متوقف کرد و فزونطلبیِ ذاتیِ خود را آشکار ساخت.
فرایند روند سازش و طرح اسلو، مردم فلسطین را در حالتی قرار داد که دریافتند راهی جز قیام ندارند. یکی از مسائلی که امروز مطرح میشود، برای اینکه قضیه فلسطین بهدست فراموشی سپرده شود و از طرح آن در افکار عمومی امت اسلامی جلوگیری کند، همین مذاکراتِ بهاصطلاح صلحی است که بین گروهی از فلسطینیها _یعنی همین عرفات و دارودسته او_ با اسرائیلیها در جریان است؛ یعنی قضیه سازش و حکومتِ بهاصطلاح خودمختار فلسطینی و از این حرفها...
پیروزیها و درسها
امروز حزبالله و پیروزی تاریخیاش، پشتوانه انتفاضه مردم فلسطین است که البته پشتوانه بسیار نیرومندی است. رژیم صهیونیستی به هیچ وجه توانایی لازم برای یک رویارویی مستمر و درازمدت با فلسطینیها را ندارد. یهودیان را فریب داده و به فلسطین آوردهاند با این امید که اعراب با آنها نخواهند جنگید و اگر تصمیم به مقابله داشته باشند، فشار غرب مانع از ایستادگی درازمدت آنها خواهد بود. افرادی که با این امیدِ واهی به فلسطین آمدهاند، آمادگی این را ندارند که هستیِ خود را فدای هدفهای سیاسی بنیانگذارانِ صهیونیسم کنند...
محاسبات دولت غاصب صهیونیست بههم ریخته است
با این قیام، تمام محاسبات دولت غاصب صهیونیست بههم ریخته است؛ چون اساس محاسبات آنها بر این استوار بود که ملت فلسطین بعد از آن فشارهای اولِ کار و بعد از تبعید بیش از نیمی از مردم فلسطین به خارج از کشورشان و گذشتن سالهای متمادی، دیگر حالوحوصله عزم و نشاط و جانِ مقابله را نخواهد داشت. در حال حاضر این محاسبات، غلط از آب درآمده و این پایه بههم ریخته است. وقتی هزارانهزار مردمی که در خودِ فلسطین هستند _نه گروههای فلسطینیِ خارج از مرزهای اصلی فلسطین که در لبنان یا اردن یا جاهای دیگر هستند_ مصمم باشندبا آن نظام مبارزه کنند، دیگر آن فضای امنی که برای خودشان بهعنوان بهشت موعود در نظر گرفته بودند و مهاجران غیر فلسطینی _یعنی یهودیان سرتاسر دنیا_ را به آنجا کشانده بودند، وجود نخواهد داشت. امروز محاسبات بههم خورده است.
فلسطین در عینِ مظلومیت، قدرت صهیونیستها را به چالش کشیده است
امروز ملت فلسطین در عین مظلومیت، قدرت صهیونیستها غدارِ جبار را _که پشت سر آنها قدرت آمریکاست_ به چالش کشیده و آنها را دچار عجز کرده است. امروز اسرائیل احساس میکند که در مقابل مبارزان فلسطینی هیچ راه صحیح و منطقی در مقابلش نیست. این بهخاطر ایستادگی آن ملت است... مبارزهای که امروز ملت فلسطین شروع کرده است، مبارزه یک ارتش با یک ارتش دیگر نیست تا ما بگوییم او چند دستگاه تانک دارد؛ او بیشتر دارد یا این بیشتر دارد. مبارزه تنها، جسمها و جانهای افرادی است که از مرگ نمیترسند. هر جوان فداکاری که در مقابل رژیم اشغالگر قرار میگیرد، به قدر یک لشکر آنها را تهدید میکند...
وقتی یک انسان _ ولو یک نفر_ از مرگ نترسید و خود را برای فداکاری در راه خدا و در راه وظیفه آماده کرد، برای دنیاداران بیانصاف، بزرگترین خطر میشود؛ لذا شما دیدید در مقابل این جوانانِ شهادتطلب، آمریکاییها در بالاترین سطح، صریحاً موضعگیری کردند...
این شهادتطلبی از روی احساسات نیست؛ از روی اعتقاد به اسلام و روز قیامت و ایمان به زندگی بعد از مرگ است. هرجا اسلام به معنای حقیقی خود وجود داشته باشد، این خطر علیه استکبار وجود دارد. استکبار برای تسلط بر فلسطین مجبور است با اسلام مبارزه کند. مبارزه با اسلام یعنی مبارزه با دنیای اسلام و این مبارزه به جایی نخواهد رسید.
قدممان را سست نکنیم!
چه کسی تصور میکرد جوانان فلسطینی جرئت کنند به نام اسلام متشکل شوند، به نام اسلام شعار بدهند، به نام اسلام به نیروهای غاصب ظالم بیرحم صهیونیست حمله کنند؟ این اتفاق افتاده... در «یومالنکبة» جوانها مرزهای اسرائیل را برای اولبار بعد از گذشت ۶۰ سال شکستند. اینها همان «وَ لِتَعلَمَ أَنَّ وَعدَ اللهِ حَقٌّ» است. این دارد نشان میدهد که بدانید وعده الهی که فرمود: «لِیُظهِرَهُ عَلی الدِّینِ کُلِّهِ» _خدای متعال این دین و این رسالت را بر همه فرآوردههای فکری و دینی عالَم پیروز خواهد کرد_ درست است.
خدا دارد این وعدههای نقد را تحقق میبخشد؛ فقط شرط آن این است که من و شما که در این راه سربازان پیشروِ این حرکت در دوران معاصر بودیم، قدممان را سست نکنیم و حواسمان جای دیگر نرود.»
انتهای پیام/ 118