به گزارش خبرنگار دفاعپرس از گلستان، شهید «مجید ثنایی» یکم مهر ۱۳۴۵، در کلاله به دنیا آمد. پدرش عزیزاله، سهامدار یک شرکت خصوصی بود مادرش معصومه نام داشت. دانشجوی دوره دکتری در رشته پزشکی بود. از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. بیستم خرداد ۱۳۶۵، در فاو عراق بر اثر ضربه مغزی مجروح شد و پس از انتقال به بیمارستان شیراز به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش واقع است.
وصیتنامه شهید مجید ثنایی
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود و سلام فراوان بر رهبر کبیر انقلاب که مستضعفین دنیا از نداشتن چنین رهبری افسوس میخورند و با سلام بر تمامی شهدای راه حق امریکا جنایتکار که دیدار هر دری وارد شود، مردم همیشه در صحنه و سلحشور و تمام نقشه هایش را نقش بر آب میاندازد ایندفعه عروسک کوکی. دیگری را به میدان فرستاد و شیوه تحمیل جنگ را پیش گرفت و فکر میکرد که در این راه موفق میشود یا نه.
«اگر کوهی به کوهی تجاوز نکند، خداوند کوه متجاوز را در هم میکوبد.» رسوال اکرم (ص)
و در جایی دیگر آن حضرت را تعدی گناهی میدانند که خداوند کیفرش را در این دنیا میدهد؛ و همانطور که امامان گفتند: بر جوانان است که تماما راهی که به جبهه نیاز دارد، به جبهه بردند و سنگرها را خالی نگذارند؛ و حال که امام بزرگوار رفتن به جبهه را واجب کفائی میدانند، افراد باید تا آنجایی که میتوانند جبههها بروند و با جانفشانیها و دلاوریهای خود حماسه بیافرینند و کسی هم که نمیتواند به جبهه برود از طریق مالی و جنس میتوانند کمک زیادی بکند.
این جنگ برکت بزرگی است که خداوند به ما عنایت فرموده است، چون جوانان در این جنگ کار کشته شدهاند و از دوره دیدههای بیگانه بهتر عمل میکنند، همچنین جنگ میدان از بین بردن گناهان است.
من، چون توانایی جبهه رفتن را خود میدیدم و مشاهده میکردم که صدام و دیگر بعثیون آخرین نفسهایشان را میکشند، به عشق دیدار الله یا زیارت کربلا عازم جبهه شدم و از اول که قدم به این راه میگذاشتم، از اینجاس که روزی به دیدار معبود میدوم با خبر بودم.
«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»
«گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته میشوند، مردهاند، بلکه زندهاند و نزد پرودگار و خویش روزی میخورند.»
و انشاالله رزمندگاه اسلام در این جنگ به پیروزی میرسند؛ و باید این را هم اضافه کنم که این پیروزی زیاد مهم نیست، بلکه جهادی از این بالاتر و مهمتر هست که پیروزی در آن اهمیت بسیار زیادی دارد، و آن هم جهاد اکبر یا مبارزه با نفس است.
فکر میکنم، ثمره سخن یک شهید خیلی زیاد اثر گذار است، چون شهادت و وصیت نامه شهید عزیز، محمد شاددل بروی من دعا زیادی گذاشت و مرا واردار به رفتن به جبهه کرد.
نخست باید چند سطری برای دانش آموزان عزیز بخصوص همکلاسیهای مهربانم بنویسم. این مدرسه که در آن درس میخوانید، این میزها و نیمکتها که بروی آنها مینشینید، این گچ و این تخته سیاه که برویش مینویسید، این معلمین و مدیران و معاونینی که برایتان خدمت میکنند، و همه و همه و خرجهایی که برایتان میشود.
شما باید درس را با جدیت تمام خوانده و سعی کنید که با ادامه تحصیل به پستهای حساس منتهی میشود، خدمتی بزرگ، به انقلاب و مردم محسوب میشود، و اجری عظیم دارد و مسلمانان را هم راضی میکند.
این حقیر به عنوان برادر کوچک شما و تمام اقشار، تقاضا میکنم که خشم خدا و خلق را برای خود نخرند و همیشه و همه جا و در هر حالت به یاد خداوند باشید و بدانید که روزی کیفر تمامی اعمال بد و پاداش تمامی اعمال خوبتان را خواهید دید و آن روز هیچ قدرتی بجز قدرت خدا نمیتواند از شما، را نجات دهد و آن روز، روز حسرت است، بدها حسرت این را میخوردند، که چرا خوب نبودند و خوبها هم حسرت میخورند که چرا بهتر نبودند.
ضمناً از ملت شهید پرور و همیشه در صحنه میخواهم که امام را تنها نگذارید، و عشق او را در دل خود زیاد کنند، رزمندگان را فراموش نکنند و درصد هر چه بهتر زودتر و بهتر انقلابمان به دیگر کشورهای مستضعف نشین بکوشند.
در پایان از پدر و مادر عزیزم کمال تشکر را میکنم که به من اجازه اعزام به جبهه را دادند و از آنان میخواهم که اگر جنازهام بدستتان رسید و یا اگر نرسید، نگرید بلکه اشک شوق بریزید تا اجرشان بیشتر شود و به آنها میگویم، که شما آرزو داشتید که من دکترای پزشکی بگیرم، من هم دکترای شهادت از دانشگاه امام زمان گرفتم، که مقامی بالاتر از آن نیست.
این را هم از آنان میخواهم که از رفتن برادرانم به جبهه، نبرد حق علیه باطل حتی اگر برای آزادی قدس هم بود، جلوگیری نکنند؛ و باید اضافه کنم که مرگ چیزی عادی است، و این دنیا مکانی است که برای تعالی انسانها را آزمایش میکنند و بعد هم خواهی، نخواهی باید دنیا را ترک کرد. پس چه خوب است انسان با عزت و شرف و افتخار از دنیا برود.
از برادران و خواهرانم میخواهم، نصیحتهای مرا فراموش نکنند و از دیگر اقوام هم میخواهم پدر و مادرم را دلداری دهند؛ و برایم نگریند؛ و از تمام مردم و دوستانم میخواهم که مرا ببخشند.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
رزمندگان اسلام بصیرت عطا فرما، زیارت کربلا نصیبشان بگردان
مجروحین و معلولین شفای عاجل عنایت بفرما
صدام و صدامیان نابودشان بگردان
اسرای جنگی را آزادشان بگردان
تمامی کسانیکه را که بخاطر خدا زحمت میکشند ببخش و بیامرز
به پدر و مادر من و تمامی شهدا صبر و اجر عنایت فرما
شهادت این حقیر را به درگاه کرمت قبول بنما.
پدر و مادرم مرا حلال کنید
«والسلام علیکم و رحمه الله برکاته»
مجید ثنایی/ سوم اسفند ۱۳۶۲
انتهای پیام /