شهید پتراکو: اگر به عمق حجاب پی ببرید، خواهید فهمید که زینت واقعی است

شهید «مسعود پتراکو» در فرازی از وصیت‌نامه خود آورده است: از عموم خواهران مهربانم تقاضا دارم که تو را به خدا حجاب خود را حفظ کنید که اگر به عمق آن پی ببرید خواهید فهمید که زینت واقعی این است.
کد خبر: ۷۵۵۱۷۳
تاریخ انتشار: ۱۷ تير ۱۴۰۴ - ۰۱:۰۵ - 08July 2025

گروه ساجد دفاع‌پرس: شهدای والامقام در وصیت‌نامه‌های خود که هدایت‌گر نسل‌ها در مسیر آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران هستند، نکات مهم و ارزنده‌ای را به ما گوشزد کرده‌اند که یکی از این نکات پراهمیت، ضرورت حفظ حجاب است؛ توصیه‌ای که اگر به آن عمل شود، بسیاری از مشکلات اجتماعی و اعتقادی جامعه ریشه‌کن خواهد شد؛ ضرورتی که شهید مسعود پتراکو نیز در وصیت‌نامه خود بر آن تأکید کرده و گفته است: «از عموم خواهران مهربانم تقاضا دارم که تو را به خدا حجاب خود را حفظ کنید که اگر به عمق آن پی ببرید خواهید فهمید که زینت واقعی این است».

شهید پتراکو: اگر به عمق حجاب پی ببرید، خواهید فهمید که زینت واقعی است

وصیت‌نامه شهید «مسعود پتراکو»

بسم الله الرحمن الرحیم
بسم رب الشهداء والصدیقین

سلام و درود بر امام زمان (عج) و نایب ارجمندش امام خمینی دامت برکاته. با سلام به ارواح پاک شهدای تاریخ، از هابیل تا حسین (ع) و از حسین (ع) تا شهدای جنگ تحمیلی. با درود به جانبازان و مجروحین جنگ که با دادن قسمتی از بهترین چیز، بهشت را برای خود تضمین کردند.

موقعی که وصیت‌نامه را می‌خوانید، دیگر من در میان شما نیستم، من در طی چندین باری که توفیق حضور در جبهه را پیدا کردم، به نکته مهمی رسیدم که برایتان می‌گویم: من فهمیدم که چند وقتی یکی از دوستان، آشنایان و اقوام آدمی شهید می‌شود تا دیگران را بیدار کند. دیگران نیز شهید می‌شوند تا کسان دیگر را از خواب غفلت بیدار کنند، این در مورد من نیز صادق بود. دوستان یکی‌یکی رفتند، مهدی‌ها رفتند تا مسعود‌ها (ترکان) بیدار شوند، مسعود‌ها شهید شدند تا محمد‌ها بیدار شوند و محمد رفت تا مرا از خواب غفلت بیدار کند و به این کاروان راه یابم. بعد از رفتن محمد دیگر شهادت برایم شیرین شد و دنیا سخت و تاریک، دیگر نمی‌توانم لحظه‌ای در دنیا باشم و در تمامی نماز‌ها و ادعیه از خداوند رحمان تقاضا می‌کردم تا مرا پیش محمد ببرد. 

آدمی وقتی بنشیند و لحظه‌ای تفکر کند، آن تفکری که از هفتاد سال عبادت برتر است، خواهد فهمید برای چه آمده و چطور باید از این دنیای فانی رخت بربندد، و چه نیکوست شیوه شهادت را گزیدن. وقتی فکر می‌کنم کسی که شهید شد، در رحمت ایزدی بر او باز می‌شود، در جوار قرب الهی منزل می‌گزیند، مرغ دلم پر و بال می‌کشد و در هوس رفتن به پیش خدا و رسول خدا و مولا علی (ع) و امام حسین (ع) و حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) و دیگر اولیاء و دوستان در سرم موج می‌زند. 

آیا اگر این انقلاب نبود، اگر این جنگ نبود، همچنین فیض عظمایی و همچنین موهبت بزرگی نصیب ما می‌شد. فقط می‌ترسم که نکند، خدای نکرده در لحظه شهادت، دلمان سست شود و بر ایمان‌مان لرزه افتاده و لحظه‌ای فکر ماندن در این دنیا در ذهن‌مان بیافتد و از درجه‌ای که خداوند تبارک و تعالی برای شهدا قرار داده است، بی‌بهره مانیم. پناه می‌برم به خداوند از شر وسوسه‌های شیطان درون و از فتنه‌های شیاطین بیرونی.

این را بدانید هر کسی آرزویی دارد که در راه رسیدن به آن تلاش می‌کند، من نیز بعد از رفتن محمد، دیگر آرزویم رسیدن به لقاء حق بود که امیدوارم خداوند نظری کند، و فرجی حاصل نماید تا به این بزرگ دست یابم.

از برادرانم تقاضا می‌کنم، نماز را به پا دارید که نماز بهترین عبادات نزد پروردگار است. خداوند می‌فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا» یعنی «اگر از ذکر من دوری گزینید، پس به تحقیق در سختی خواهید افتاد». 

از عموم خواهران مهربانم تقاضا دارم که تو را به خدا حجاب خود را حفظ کنید که اگر به عمق آن پی ببرید خواهید فهمید که زینت واقعی این است. مبادا خون شهید را پایمال نمایید. از آزار و اذیت‌هایی که در طول عمرم از من دیدید مرا حلال نمایید. 

مادرم! ای کسی که همیشه غمخوار من بودی و همه‌جا که من تنها بودم، مرا تنها نمی‌گذاشتی، تو را به جان سیدالشهداء (ع) خود را نگهدار، مگر راضی نبودی که من به جبهه بروم، خوب من هم رفتم و به آرزویم رسیدم، چرا ناراحت باشی؟ مرا ببخش که خیلی هتک حرمت و بی‌احترامی به شما کردم و این را بدان که با صبرت اجر شهید را خواهی برد، امیدوارم مرا حلال کنی و از من راضی باشی. 

دوستان عزیزم! آدمی در برهه‌ای از زندگیش، به دوستانش بیشتر از هر کسی وابسته است، من نیز خیلی به دوستانم علاقه داشتم. از آن‌ها پوزش می‌طلبم که گاهی ناراحت‌شان کردم. امیدوارم همیشه مطیع امام باشید و تفرقه را از خود دور کنید، هی نگویید پشت فلانی نماز نمی‌خوانم. آخر چرا؟ مگر نعوذبالله فلانی فاسق است، این کار‌ها را نکنید که دل امام به درد می‌آید. از تمام کسانی که در رأس مسائل هستند، چه در مسجد، محل و چه در جا‌های دیگر، تقاضا دارم، سعی کنید تا جوان‌ها را از خود دور نکنید. قشری که کمتر به مسائل دنیوی فکر می‌کنند، قشر جوان جامعه ماست. تا می‌توانید از آن‌ها در امور استفاده کنید. امیدوارم در همه جا وحدت حفظ شود و بدانید با وحدت است که بر کفر جهانی پیروز خواهیم شد. 

اگر خواستید مراسمی بگیرید در مسجد کوی نصر (گیشا) باشد. شاید عده‌ای از مردم که کمی غافل هستند ذره‌ای به خود آیند. دوست دارم اگر جنازه‌ای دست شما رسید، اول از گیشا حرکت کنید و به خانه ما در میدان امام حسین (ع) برده و سپس به بهشت زهرا برای تدفین ببرید. اگر توانستید مرا در کنار محمد (افشین) خاک کنید. من چند سال با او بودم، می‌خواهم همیشه پیش او باشم. پناه می‌برم به خدا از فشار قبر و پناه می‌برم به او از تنهایی قبر. خدایا اگر می‌شود علی (ع) را در شب اول قبر به فریاد ما برسان. 

من در دنیا خطا‌های زیادی داشتم، اگر توانستید صدقه زیاد بدهید. 

مقداری پول دارم که تمامی اختیارات با مادرم می‌باشد، چند کتاب از دوستانم عاریه گرفتم که با پوزش از آن‌ها تقاضا دارم به منزل‌مان رفته کتاب خود را پس بگیرند. در انتها این را دوباره بگویم، هر چه داریم از امام داریم، هرچه هست از اسلام است. از اسلام و امام دست برندارید و از خداوند کریم می‌خواهم دشمنانش را به راه راست هدایت فرماید. 

خداوند ما را با شهیدان کربلا محشور گرداند. 

(آمین یا رب العالمین)

مسعود پتراکو

۱۹/ ۹/ ۱۳۶۵

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها