به گزارش خبرنگار دفاعپرس از قم، محفل رجزخوانی بانوان شاعر استان قم با عنوان «رحیل» به مناسبت تجاوز رژیم صهیونیستی و شهادت سرداران، دانشمندان هستهای و مردم بی دفاع از جمله بانوان و کودکان، در محل مرکز فرهنگی و موزه انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و مقاومت استان برگزار شد.
در این محفل شاعرانه، ۹ تن از بانوان شاعر استان به شرح ذیل، منتخب آثار حماسی خود را با موضوع محکومیت جنایات رژیم غاصب صهیونیستی و مظلومیت شهدا سرودند و در پایان از سوی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و مقاومت استان مورد تقدیر قرار گرفتند:
ریحانه ابوترابی
قفس! دیدی کبوترها پریدند؟
ازین زندان تنهایی رهیدند
زمین! دیدی به سمت آسمانها
به آنی مثل بارانی وزیدند
هزاران سال ماندند و نمردند
ازین ویرانهها دانی نچیدند
قفس دیدی برای پر گشودن
میان خاکها خون میتپیدند
چه میدیدند در زخم زبانها
که عمری با دل و جان میشنیدند
چه میگفتند در گوش ملائک
که سمت تیر و ترکش میدویدند
چه میکردند؟ شب تا صبح پیکار
که مهمان علی (ع) در صبح عیدند
همه در خواب خوش بودیم و آنها
به روی عرش اعلی آرمیدند
امان از کوچهای دسته جمعی
مگر جاماندگان دل میبریدند؟
گمانم از همان آغاز خلقت
برای عاشقان بال آفریدند
حرم غرق کبوتر بود دیشب
کبوترها... کبوترها شهیدند
عاطفه اکبری
نترسانیدمان از جنگ، از این ظاهرا توفان
شما که خانه بر آبید و مثل باد سرگردان
شما بیریشگانِ پستِ، چون ضحاک، بد اندیش
شما درّندگان کودکان، وحشیتر از حیوان
چه در پندارتان دارید غیر از خون و خونریزی؟!
خیال خام ساحرها، گمان باطل شیطان
جهانخوارید و شرّ جانِ انسانهایِ مظلومید
وجود نحستان کرده ست دنیا را ملخباران
رسیده کارتان جایی که فکر شومتان این است
شما و دست یازیدن به خاک پاکمان ایران؟!
غرور کاذبی دارید از این حملهٔ مضحک
که دل خوش کردهاید این بار، کاری کرده کارستان؟!
خبر دارید از گوری که با دستان خود کندید
برای خویش، در هنگامهٔ موشک زدنهاتان؟!
تماشاییست نابودیتان،ای مرگتان نزدیک
که میگیرد سرآغاز شما این روزها پایان
هزاران جان فدا شد تا بماند خاک ما، آری
هزارن جان دیگر هم... بمان ایرانِ جاویدان
عاطفه جوشقانیان
خودت شوراندی آخر خشم فرزندان رستم را
که از مستی شکستی حرمت این خاک و پرچم را
چه باک از مرگ تا ما تشنهٔ دیدار دلداریم
که با این تشنهکامیها چشیدیم آب زمزم را
ولی بعد از شهادت همچنان دستانِ ما باز است
ندیدی ضرب شست ناب طهرانیمقدم را؟
صدای اقتدار ماست یا تو؟ گوش کن قدری
تو که کر میکنی با ادّعایت گوش عالم را
غذای غزّه روز و شب هراس و بیقراری بود
تو حالا نوشِ جان کن وعدهای این مشت محکم را
هنوز آن انتقام سخت مانده، انتخابش کن
چه میخواهی؟ چه ماهی؟ فاطمیه یا محرم را؟
سمانه خلف زاده
اگر چه راه ناهموار و سخته
اگر چه دست شیطانی زیاده
خدا رو شکر بین لشکر عشق
هنوز قاسم سلیمانی زیاده
فدای اون شهیدی که با خونش
به ما راه رهایی رو نشون داد
همونکه مرد میدون بود همیشه
کجا به دشمن ظالم امون داد؟
جای عکسش توی قاب دل ماست
مسیرش تا ابد میمونه جاوید
تموم قطرههای خون پاکش
چراغ راه شب شد، مثل خورشید
کلام آشنای حاج قاسم
چراغ روشن آیندهی ماست
بذار تا چشم این دنیا ببینه...
ببینه وعده صادق، چه زیباست
سلاح ما امید و علم و ایمان
پناه دخترای ما حجابه
ظهور آغاز هر چی مهربونی
فرج، حُسن ختام انقلابه
فائزه امجدیان
خشمیم که در چله هر تیر و کمانیم
چشمیم که آن سوی افق را نگرانیم
آهیم که برخاستهایم از دل مظلوم
ماهیم، که در هر شب تاریک، نشانیم
دریا نسب ماست! بگویید به مرداب
او مرده و ما تا ابدالدهر روانیم!
ما وعدهی حقّیم، نخواهید نجنگیم!
ما راهی قدسیم، نخواهید بمانیم!
خواندیم شبی حَیِّ عَلیٰ خیر العمل را
ما مأذنه در مأذنه تفسیر اذانیم
هم تیزی شمشیر، هم آرامش تدبیر
پیریم و صبوریم، جسوریم و جوانیم
آنها همگی تازه رسیدند به دوران!
ماییم که همقدمت تاریخ جهانیم!
دلنازکی غنچه و سرسختی صخره
ما جمع تضادیم، هم اینیم و هم آنیم
آری! دل ما پر شده از صبر مذاب است
ما کوه دماوندِ به فکر فورانیم!
بغضیم و گره خورده به حلقوم حقیقت
فریاد برون آمده از حلق زمانیم
ما را که ضمیری است پر از شوق شهادت
تهدید کن آری! که سراپا هیجانیم
و الصبح إذا أسفرَ این رمز قیام است
وقتش شده شب را سر جایش بنشانیم
مهتا صانعی
تا قیامت این میدان جای مرد میدان است
تا قیامت این لبخند بر لب شهیدان است
تا ابد در این کشور راه جبههها باز است
تا قیامت این پیکر روی دوش ایران است
همصدای هم گفتیم پابهپای هم رفتیم
حرف، حرف ِ ایثار و راه، راهِ ایمان است
میروند اگر یاران، دستهدسته سرداران
راه کربلا باز و گنبدش نمایان است
بندِ گریه واکردن، عید را عزا کردن
مِیل، میل ابلیس و کار، کار شیطان است
ریخت زهرِ کیناش را، آتشِ کمیناش را
او که در میان ما حاضر است و پنهان است
همچنان که میجنگم، گاهی از دل تنگم
غصههای پنهان میهنم نمایان است
تا قیامت این اندوه روی قلب ما مردم
بر لبانمان، اما نغمه بهاران است
فاطمه اسلامی
شیطان ببین شکوه سلیمانی آمده:
از بیم ریختن همه از خواب میپرند
آن برجها که از نفس رعدها کرند
بُرمیخورند لاشه به لاشه، ورق ورق
هی میچکد به روی زمین اشک، خون، عرق
گم میشوند در دهن نور سایهها
تعبیر میشوند احادیث، آیهها
شیعه بیا که وقت برافروختن شدهست
صهیون بدان که موعد جان سوختن شده ست
این تهمتن برای رجزخوانی آمده
شیطان ببین شکوه سلیمانی آمده
درهم شکسته میشود آن آرواره ات
آن هیبت میانتهی و بیقوارهات
پایان شوم سلطنت بی اجازه ها:
سگهای زنده یاب میان جنازهها
ما جوشن از خطابهی زینب گرفتهایم
جام شهادت است، لبالب گرفتهایم
موسی کنار ماست اگر اژدها شدیم
مانده هنوز تا که بفهمی چهها شدیم
همراه غزه خون جگر خوردهایم ما
وقت تلافی است؛ مگر مردهایم ما؟
ما آیههای سخت عذابیم کافران
رانده شوید! خیل شهابیم کافران
ما در خط امام طلوعی دوبارهایم
دنیا اگر بد است، بدان راه چارهایم
رقیه خلف زاده
آه از داغ جانگداز شما
در دل دشت لاله روییده
اشکها رنگ خون شده سید
بر زمین قطره قطره باریده
خون تو سبز کرده زیتون را
ترس در چشم دشمنت مانده
خطبههای پر از شجاعت تو
ظالمان را چقدر ترسانده
خون تو تا نشست بر گل یاس
عطر زهرا در آسمان پیچید
لحظه لحظه از آن جهان، دستت
سایهی عشق روی غزه کشید
دست پر مهر سیدالشهداء
پرچم نصر را به دستت داد
رفتی و رفتنت مرا سوزاند
میزنم با تمام جان، فریاد
شد شهادت تولدی دیگر
باطلوع دوبارهاتای ماه
شک ندارم که هفتم اکتبر
هست آغاز راه نصرالله
زینب خاکباز مقدم
تقدیم به کودکانی که کودکیشون با هیچ موشکی نابودشدنی نیست:
جهانی را به آتش میکشی با کودکیهایت
نمیمیرد در این آشفتگیها کودکیهایت
عروسکهای شیرینت کنار تو نمیترسند
چه خوابِ راحتی دارند حالا کودکیهایت
جهان اینبار با لالاییام بیدار خواهد ماند
فقط در کنج آغوشم بمان تا کودکیهایت...
گُلِ پیراهنم از خندههایت سرخ شد امشب.
چقدرای کودکم دارد تماشا کودکیهایت
همان وقتی که رفتی کفشهایت پیش من جا ماند
نبوده لحظهای پابند دنیا کودکیهایت
انتهای پیام/