موسیقی نواحی ایران در حال معدوم شدن/ متولیان فرهنگی دست به‌کار شوند

موسیقی نواحی ایران میراث گرانبهایی است که با بی‌مهری خواسته و ناخواسته مدیران فرهنگی روبه رو است و اگر برای مرگ آن تلاشی نکنیم بخشی از هویت خود را از دست خواهیم داد.
کد خبر: ۷۶۳۸۷
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۹ - 06April 2016

موسیقی نواحی ایران در حال معدوم شدن/ متولیان فرهنگی دست به‌کار شوند

گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس- رسول حسنی؛ هزارن سال پیش و در پی مهاجرت قوم آریایی به فلات ایران و همجواری با بومیان یکجا نشین ایران که هر دو دارای فرهنگی ریشه دار بودند باعث تلاقی دو فرهنگی شد که فرهنگ سومی را بینان گذاشت که موجب اوج گیری تمدنی رشک برانگیز شد.

همه اینها در کنار خداباوری هر دو قومیت که به خدایی یگانه اعتقاد داشتند سبب غنای فرهنگی مردمان ایران شد. هنر به عنوان مهمترین دستاورد بشر وقتی وجه عینی مییابد که پدیدآورندگانش فارغ از بت پرست یا یگانه پرست دین مدار باشند. وجود اعتقاد به خدا و طرح سوال در ذهن بشر در مورد الوهیت و رابطهاش با آن در آفرینش آثاری تبلور مییابد که از آن به آثار هنری یاد میکنیم.

بارزترین شکل این رابطه را در افسانههای ملل میتوان بازشناخت که نمونه متعالی آن را در اسطورههای روم و ایران میبینیم. در افسانه های روم تقابل انسان با خدایان و جبرگرایی مطلق رومیان را شاهد هستیم. در حالی که در اسطورههای ایرانی همیشه منازعه خیر و شر را شاهد هستیم که گاهی پیروزی با شر است مثل اسطوره ضحاک و جمشید و گاهی پیروزی با خیر است مثل اسطوره فریدون و ضحاک که این مسئله اشاره تقدیرگرایی ایرانیان دارد. در اسطورههای ایرانی هر جا قهرمان از فره ایزدی  دور باشد محکوم به شکست است.

این مسئله در هنرهای دیگر مثل نقاشی، معماری، پیکرتراشی، شعر، نمایش و موسیقی قابل ارزیابی است. مورد دیگر اینکه موسیقی در میان این هنرها جایگاه ویژه دارد. موسیقی هنری کاملا تجریدی و غیر قابل تحلیل و تاویل است و در همان حین به دلیل اینکه ابزار این هنر صدا است فرصت حضور بی واسطه مخاطب را در ساحت خود فراهم میکند چون نیازی به ترجمه آن نیست. حتی در معماری و مجسمه و نقاشی هر چند نیازی به ترجمه ندارند اما این آثار بازسازی المانهای آشنایی است که هنرمند میشناسد که ممکن است این المانها برای دیگر فرهنگهای بار معنایی نداشته باشند.

موسیقی غلیان بیواسطه احساساتی است که هنرمند از وجود خداوند در طبیعت دریافت میکرده از طرف دیگر بیان اسطورهها در جمع ایل و عشیره به تنهایی اثر گذار نبود از همین جهت موسیقی به عنوان یک مولفه تفکیک ناپذیر داستانگویی تبدیل شد که گاهی هویتی مستقل مییافت.

در هنر نمایش روم که قدمتی چندهزار ساله دارد هم شاهد همسرایانی هستیم که قانونی تخطی ناپذیر در اجرای نمایش بود. اما در ایران موسیقی روحیهای اشراقی داشت هنرمند و البته مخاطب برای آن احترام ویژه قائل بود و برای همین سعی میکرد از ملوث کردن آن بپرهیزد.

چندان که این روحیه همچنان حفظ شده موسیقی حزن آمیز بیشتر از موسیقی شادی آور جدی گرفته میشود. نوازندگان و خوانندگان هم همینطور بودند آنان برای هرکسی و در هرجایی هنرنمایی نمیکردند.

بعد از ورود اسلام به ایران و حرام بودن غنا در این دین مبین موسیقی در مورد بیمهری قرار گرفت و البته این به خاطر برداشت خلفای حاکم بود و نه اینکه اسلام با ذات هر موسیقی مخالف باشد. از آنجا که هنر در فطرت بشر است و وجه تمایز مدنیت با غیر آن است میتوان آن را جهت داد اما نمیتوان سرکوبش کرد.

در سی لحن باربد از «کین ایرج» و«کین سیاووش» نام برده شده که این ریشه در آیینی قدیم دارد. بیشتر از صدها سال پس از کشته شدن سیاووش به دست توارانیان مراسمی با همین نام اجرا میشد که نمونه امروزی آن در تعزیه نمود دارد. جالب اینکه در هر دو اتفاق شاهد تشابههاتی مثل سربریدن، تنهایی و غربت، آوراگی زن یا زنان هستیم.

همینطور در آیین «کوسه بر نشین» و «میر نوروزی» که نمایشی شادی آور بود همچنان موسیقی و آواز از اجزاء جدایی ناپذیر آن بود.

این اسطورهها به دلیل اینکه سینه به سینه نقل میشد و به همین شیوه هم در قومیتهای مختلف جریان مییافت سبب شکل گیری روایات متفاوت از اسطوره میشد. البته شرایط اقلیمی قومیتها در تغییر پذیری اسطوره بیتاثیر نبود که همین قضیه در شکل اجرای موسیقی هم نمود داشت.

به عنوان نمونه باید به داستان ضحاک ماردوش اشاره کنیم که پس از بوسه ابلیس بر شانه ضحاک دو مار روییدند و چاره ان مغز سر جوانان ایرانی بود. بعد از گذشت سالیان دوبرادر به دربار ضحاک رفتند تا خورشگری کنند آنان با ترفندی یکی از دو جوان ایرانی را آزاد میکردند و به کوهستانهای غرب ایران میفرستادند رفته رفته تعداد این جوانان زیاد شد و بعدها شدند لشکریان فریدون که باعث پیروزی بر ضحاک شدند.

عدهای کردها را از نسل این جوانان غیور میدانند. همین تنهایی در کوهستان و زندگی در اقلیم سرد خشن این ناحیه باعث به وجود آمدن شکلی از موسیقی شد که میتوان وجه حماسی را در آن شنید.

همینطور موسیقی اقوام ترک که عمدتا در دشتهای وسیع شمال شرق نوعی از موسیقی با تم عاشقانهای را پدیدآورد که حیا وجه بارزش بود.

در موسیقی شرق ایران هم باز شاهد موسیقیای هستیم که باز به دلیل شرایط اقلیمی خاص خود حال و هوایی غمگنانه دارد که البته این میتواند ریشه در حمله قوم مغول به این سرزمین رشه داشنه باشد.

تقریبا در هیچ جای دنیا با این همه تنوع در اجرای موسیقی سراغ نداریم که اکثر آنان با فطرت انسان سازگاری نداشته باشد. این موسیقی که به موسیقی نواحی از آن یاد میشود فقط موسیقی نیست بلکه تجسم باورهای است که ایرانیان به خدا و حضورش در طبیعت پیرامونی و انسانی داشتند. به جرات باید گفت که در هیچ یک از انواع موسیقی هرزگی و بی حیایی مشاهد نمیشود. وضع آشفته موسیقی کنونی نه به خاطر ذات آن بلکه به خاطر وارد شدن انواع موسیقی منحط غربی مثل راک به ایران است که علاوه بر اینکه مخاطبان موسیقی را دچار استحاله فرهنگی میکند سبب از دست رفتن میراث چند هزار ساله موسیقی ایرانی نیز میشود.

این خواست نادرستی است که موسیقی دچار تحول و دگرگونی نشود چرا که ذات هنر چنین امری را برنمیتابد اما باید این تحول همراه با حفظ و اشاعه این میراث باشد. وقتی ما از موسیقی اصیل ایرانی چیز زیادی در دست نداریم چگونه انتظار داریم که نو آوری داشته باشیم.

محمدعلی اسفندیاری که با تغییر در شکل شعر و مضامین آن شعر نو را پدیدآورد و شد نمیا یوشیج نمونه قابل اشارهای است که راه گم نشود. نسل امروز به انواع قالبهای شعری دیگر را پدیدآوردهاند که فعلا با درست و غلط بودن آن کاری نیست. اما در این میان با ترجمه اشعار کوتاه شاعران ژاپنی معروف به هایکو شاعران ایران نیز دست به سرودن اشعاری کوتاه میزنند و به تعبیر خودشان هایکوسرایی میکنند.

هایکو ریشه در فرهنگ  ژاپن دارد و برای ما هم قابل احترام است اما درک این موضوع که چرا شاعر جوان ایرانی از اسلوب غربی وشرقی برای سرایش استفاده میکند دشوار است.

همین مورد در موسیقی ایرانی و با ورود پاپ سنتی نیز قابل اشاره است. موسیقی به تنهایی و با اتکا به خالق آن قدرت بالندگی ندارد بلکه نیازمند دستگاههای مختلفی است که به نحوی متولی این هنر محسوب میشوند. سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به عنوان سه نهاد مهم و تاثیر گذار در حفظ فرهنگ و مقابله با تهاجم فرهنگی میتوانند نقشی اساسی ایفا کنند.

حمایت دستگاههای فرهنگی از موسیقی ایرانی فقط حفظ یک میراث نیست بلکه در افقی گستردهتر به شخصیت بخشی قومیتها و وحدت اقوام هم موثر است. اقوام ایرانی باید میراث جایی خود را به شکل عینی به دیگر اقوام عرضه کند. برپایی جشنوارهای با محوریت موسیقی نواحی یکی از این راهکارهاست. تعامل این قومیتها چه بسا که سبب شناسایی و احیای دیگر مقامهای موسیقی شود که تنها یکی دو نوازنده آن را به یاد داشته باشند. تراژدی فرش، معماری و نقاشی ایرانی دامن موسیقی ایرانی را هم گرفته است که اگر قبل از واقعه علاج آن را پیدا نکنیم سبب از دست رفتن بخشی وسیع از میراثی هستیم که دوباره به دست نمیآید.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار