اتحاد ملی به روایت «باشو، غریبه‌ای کوچک»

«باشو، غریبه‌ی کوچک» فیلمی به کارگردانی و نویسندگیِ بهرام بیضایی که در رأی‌گیری‌های گوناگون ادوار مختلف از سینماگران و منتقدان سینمایی به‌عنوان بهترین فیلمِ تاریخِ سینمای ایران شناخته شده است.
کد خبر: ۷۶۵۲۷۹
تاریخ انتشار: ۰۵ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۳:۲۷ - 27July 2025

گروه فرهنگ دفاع‌پرس_اکبر صفرزاده: «باشو، غریبه‌ی کوچک» فیلمی است به کارگردانی و نویسندگیِ بهرام بیضایی، ساختهٔ سالِ ۱۳۶۴. «باشو، غریبه‌ی کوچک» در رأی‌گیری‌های گوناگون ادوار مختلف از سینماگران و منتقدان سینمایی به عنوان بهترین فیلمِ تاریخِ سینمای ایران شناخته شده است.

اتحاد ملی به روایت «باشو، غریبه‌ای کوچک»

داستان فیلم به این قرار است که «باشو» پس از جنگ و از دست دادن خانواده‌اش، تصادفی از روستایی در شمال کشور سر در می‌آورد و در این روستا با زنی به نام «نائی» رابطه‌ای مادر و فرزندی برقرار می‌کند.

«باشو» دراین روستا فردی متفاوت به حساب می‌آید. او هم در زبان و گویش با دیگران متفاوت است و هم در رنگ پوست و رفتار و کردار. برخی از اهالی روستا تحمل وجود او را ندارند و به هر بهانه‌ای او را آزار می‌دهند. 

در صحنه‌ای از فیلم، «باشو» نامه شوهر «نائی» را می‌خواند و می‌فهمد که شوهر «نائی» با حضور او در این خانه موافق نیست. «باشو» قهر می‌کند و می‌رود، اما «نائی» دنبال او می‌گردد و او را پیدا می‌کند و با چوبی که در دست دارد او را به دلیل ترک خانه تنبیه می‌کند و او را به خانه باز می‌گرداند.

«باشو» چوب نائی را می‌بوسد. آری، فرزندان وطن را باید به خانه بازگرداند حتی به زور کتک و چوب و آن چوبی که برای بازگرداندن فرزندان وطن بالا می‌رود و برتن می‌نشیند را باید بوسید.

«باشو، غریبه‌ای کوچک» فیلمی است در ستایش تفاوت‌ها و تمایزها. در جایی از فیلم «نائی» سنگ آسیاب را زمین می‌گذارد تا دخترش را از زمین بلند کند و «باشو» به قصد کمک به «نائی» سنگ آسیاب را به سینه می‌کشد و می‌برد.

از نیمه فیلم به بعد «باشو» نقش موثر و تعیین کننده‌ای در زندگی «نائی» ایفاء می‌کند. به‌عنوان مثال در صحنه‌ای از فیلم که «نائی» شبانه به مزرعه می‌رود «باشو» همراهی‌اش می‌کند و یا در بازار زمانی که خریدار سر «نائی» کلاه می‌گذاردريال «باشو» می‌فهمد و به «نائی» اطلاع می‌دهد.

در صحنه‌ای از فیلم وقتی «باشو» مورد آزار و اذیت بچه‌های روستا قرار می‌گیرد، کتاب در دست می‌گیرد و اینگونه می‌خواند: ایران سرزمین ما است، ما از یک آب و خاک هستیم، ما فرزندان ایران هستیم.

این جملات «باشو» انسان را یاد این درخواست امام خامنه‌ای از محمود کریمی می‌اندازد که فرمودند:‌ ای ایران بخوان؛ و یا این جمله محمد باقرقالیباف که گفت: هسته سخت این نظام، ۹۰ میلیون نفر هستند که همه یکپارچه‌اند. 

آیه ۵ سوره قصص از قرآن کریم بیان می‌کند که خداوند اراده کرده است که به مستضعفان و کسانی که در زمین به ضعف و ناتوانی کشیده شده‌اند، نعمت بزرگی عطا کند و آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهد. به عبارت دیگر، این آیه وعده‌ای الهی است مبنی بر اینکه مستضعفان و تحت ستم‌دیدگان، روزی به مقام و جایگاه والایی خواهند رسید و رهبر و پیشوای دیگران خواهند شد.

وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ/ و ما می‌خواستیم به آنان که در آن سرزمین به ناتوانی و زبونی گرفته شده بودند، نعمت‌های با ارزش دهیم، و آنان را پیشوایان مردم و وارثان روی زمین گردانیم.

خواست خداوند و تقدیر «باشو» چنین است که آینده خانواده «نائی» در دستان «باشو» قرار گیرد. او برای مزرعه مترسک می‌سازد و در پایان فیلم به همراه «نائی» و همسرش به جنگ گراز‌های مزرعه می‌روند. در این مبارزه بچه‌های «نائی» حضور ندارند.

انتهای پیام/ 121

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار