ناگفته‌های شهادت شهید ابراهیمی در "گویان" به زبان همسرش؛

سه روز قبل از تولد فاطمه پیکرش آمد

همسایه‌ای سودانی داشتیم که دکتر بود؛ وقتی حالم را به ایشان گفتم تشخیص دادند که احتمالا باردارم. من و شهید به حساب اینکه تشخیص اشتباه است به هم نگاه کردیم و خندیدیم. یک هفته بعد نزد دکتر رفتم و مشخص شد باردارم. همانجا شهید ابراهیمی سجده شکر کرد.
کد خبر: ۷۶۷۱۴
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۶ - 09April 2016

سه روز قبل از تولد فاطمه پیکرش آمد

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، شهید محمد حسین ابراهیمی معروف به "شهیدِ گویان" که بهعنوان مبلغ در این کشور حضور یافت و پس از دو سال فعالیت و تبلیغ دین اسلام به دست افراد ناشناس مورد حمله قرار گرفته و به شهادت رسید شهناز انصاری همسر شهید ابراهیمی  بیان خاطراتی از همسر خود گفت: سال 80 از طرف جامعه المصطفی مامور شد تا برای تبلیغ به کشور گویان برویم. هیچ کدام از اعضای خانواده راضی به این کار نبودند چون نه سفارتی در این کشور وجود داشت نه ایرانی ای زندگی می کرد.

وی افزود: شهید می گفت بهترین تبلیغ این است که به سخت ترین جاهایی برویم که کسی نرفته باشد، می گفت اگر بروم و یک نفر را شیعه کنم و به اسلام روی بیاورد زمانی که امام زمان(عج) ظهور می کند و همین یک نفر از این کشور یار ایشان شود بزرگترین افتخار است.

همپای کارگران در ساخت ساختمان محل تبلیغ کار کرد

انصاری در توصیف سختی های حضورش در کشور گویان تصریح کرد: با اینکه معلم بودم مرخصی بدون حقوق گرفتم یک سال در آنجا بودیم، سختی های زیادی کشیدیم ولی سختی ها شیرین بود یاد سخن حضرت زینب(س) می افتم که بعد واقعه کربلا با وجود مشقت هایی که کشیدند و شهدایی که در راه اسلام دادند تنها زیبایی دیدند. وقتی فکر میکنم می بینم شهید راه درستی انتخاب کرد و تلاش کردم در سال های حضورمان ثمربخش باشم، در بدو حضورمان ساختمانی را به ما دادند تا محل تبلیغ شود در حدود چند ماه شهید مثل بنا کار کرد و همپای کسانی که ساختمان را درست می کردند محل را به صورت آموزشی دراورد.

به یاد سختی های اهل بیت می افتیم چیزی برای گفتن نداریم

انصاری ادامه داد: وقتی به یاد سختی های اهل بیت می افتیم چیزی برای گفتن نداریم اینکه می گویند بهشت را به بها دهند و نه به بهانه واقعا شهدا بهای آن را پرداختند و اگر می خواهیم هم رزم آنها باشیم باید بهایش را بدهیم.

همسر شهید گویان عنوان کرد: وقتی لحظه ای از دلتنگی ها خسته میشوم به خودم می گویم باید صبور باشم و در حدود 13 سالی که در کنار ما نیست در حد توانم سعی کردم تحمل کنم تا در بهشت همپای ایشان باشم، شهید ما سختی بسیاری در کشور گویان کشیدند، افراد زیادی را به دین اسلام دعوت کردند، کسانی بودند که سنی بودند شیعه شدند چندین غیر مسلمان را شیعه کرد.

شیعه شدن دندانپزشک کلمبیایی و خانواه اش

وی در خاطره ی شیعه شدن خانواده ای کلمبیایی گفت: یک اقای دندانپزشک کلمبیایی در گویان زندگی می کردند که با شهید بسیار دوست شده بودند و مشکلات زیادی داشتند یک بار همسرم پیشنهاد داد و گفت دعایی به نام حدیث کساء داریم قول می دهی اگر حدیث کساء بخوانم و مشکلت حل شود شیعه بشوی؟ این مرد کلمبیایی قبول کرد و از همسرم خواست تا کتاب و منابعی از شیعه معرفی کند.  

انصاری افزود: بعد از پیشنهاد شهید ابراهیمی به همراه دیگر مسلمانان مرکز جمع شدیم و حدیث کساء خواندیم. هنگام خواندن دعا شهید از ته دل گریه می کردند و متوسل می شدند. باور کردنی نبود بعد از سه روز مشکل لاینحلی که کسی فکرش را نمی کرد درست شود حل شد و این آقای دندانپزشک که قرار بود از کشور اخراج شود با کار خوبی که پیشنهاد شد در گویان ماند. بعد از این اتفاق مرد دندانپزشک شیعه شد و شهید انصاری ایشان را با اهل بیت آشنا کرد همانجا این مرد کلمبیایی از ما روسری و لباس بلند خواست و به همسرش گفت که دوست دارد حجاب داشته باشد.

سه روز قبل تولد فاطمه پیکرش آمد

همسر شهید انصاری با اشاره به نحوه شهادت همسرش تعریف کرد: 6 سال اول زندگی که در ایران زندگی می کردیم بچه دار نمی شدیم. یک سال از زمانی که به گویان رفتیم می گذشت، برای انجام کار اداری به ونزوئلا رفتیم بعد بازگشت از ونزوئلا در ترینیدادو توباگو به مسجد در حال ساختی رسیدیم که برای شیعیان بود. همانجا نذر کرد که اگر بچه دار بشویم به این مسجد کمک می کند خانمی که در مسجد کار می کرد دعا کرد. مدتی حالم خیلی بد بود، فکر می کردم به خاطر دوری از خانواده باشد، همسایه ای سودانی داشتیم که دکتر بود وقتی حالم را به ایشان گفتم تشخیص دادند که احتمالا باردارم. من و شهید به حساب اینکه تشخیص اشتباه است به هم نگاه کردیم و خندیدیم. یک هفته بعد به دکتر رفتم و مشخص شد باردارم. همانجا شهید ابراهیمی سجده شکر کرد. قبل تولد دخترم در ماه هشتم شهید ابراهیمی ربوده شد و 3 روز قبل از به دنیا امدن دخترم فاطمه با همه ی دردسرهایی که کشیدیم و با کمک پلیس بین الملل توانستیم جنازه شهید را تحویل بگیریم.

نظر شما
پربیننده ها