به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، سردار «قاسم صادقی» از قدیمیترین همرزمان شهید حاج «حسن محقق» جانشین سازمان اطلاعات سپاه که روز ۲۵ خرداد و در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا به کشورمان به شهادت رسید، خاطرات جالبی از تاثیر سه شهید در زندگی جهادی حاج حسن محقق دارد.
سردار صادقی در گفتوگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس اظهار داشت: در زندگی جهادی شهید حاج حسن محقق سه شهید تاثیر زیادی داشتند؛ شهیدان «محمد یزدانی»، «حسن سماواتی» و «علیرضا مستعدی» که هر سه جزو نیروهای گروه فدائیان اسلام به فرماندهی شهید «سید مجتی هاشمی» بودند. یزدانی راهگشای آمدن حاج حسن به جبهه شد، سماواتی او را پاگیر جبههها کرد و مستعدی باعث شد تا جرقه حضور حاج حسن در کارهای اطلاعاتی از دشت ذوالفقاری آبادان زده شود.
شهید حسن محقق در ایام دفاع مقدس
شهید محمد یزدانی
این رزمنده دفاع مقدس افزود: عاشورای سال ۱۳۵۹ مصادف شده بود با اواخر آبان همین سال و دومین ماهی که جنگ تحمیلی صدام علیه مردم ایران آغاز شده بود. آن روز قرار بود محمد یزدانی درست ظهر عاشورا و طبق خوابی که شب قبل دیده بود، به شهادت برسد! او بچه خیابان وحدت اسلامی (شاپور سابق) بود. از بچههای این محله و چهار راه لشکر تهران که با هم ارتباط داشتند، چند نفری به جبهه آبادان آمده بودند و محمد یزدانی یکی از آنها بود.
نماز ظهر عاشورای رزمندگان گروه فدائیان در کنار پیکر شهید محمد یزدانی
وی ادامه داد: ظهر روز ۲۸ آبان ماه ۵۹ مصادف با عاشورای ۱۴۰۱ هجری قمری، محمد یزدانی حین آبرسانی به رزمندگان، توسط گلوله مستقیم توپ دشمن به شهادت رسید و پیکرش پاکش ارباً اربا شد. همرزمانش تکههای پیکرش را بر روی یک برانکارد جمع کردند و در کنار پیکر شهید، نماز ظهر عاشورا را به جماعت خواندیم. شهادت محمد یزدانی و چند نفر دیگر از بچههای محله چهار راه لشکر، آن قدر روی حسن محقق که آن موقع نوجوانی دبیرستانی بود اثر گذاشت که باعث شد دی ماه ۱۳۵۹ او و تعداد دیگری از بچههای محلهشان به جبهه آبادان بیایند. آنها برای رسیدن به این شهر محاصرهشده، باید به ماهشهر میرفتند و بعد سوار قایق میشدند و از طریق بهمنشهیر خودشان را به «چوئبده» میرساندند و از آنجا با ماشین به آبادان میرفتند.
شهید حاج حسن محقق، نفر دوم از چپ، جبهه ذوالفقاری آبادان، دی ماه ۱۳۵۹
سردار صادقی خاطرنشان کرد: وقتی که این گروه به آبادان رسیدند، سپاه و ارتش در پذیرششان امتناع کردند؛ اما گروه فدائیان اسلام که متشکل از رزمندگانی با سلیقههای مختلف بود، آنها را پذیرفت و در یکی از واحدهایش جا داد. شهید سید مجتبی هاشمی فرمانده فدائیان اسلام معتقد بود هر کسی را که دغدغه دفاع از کشور دارد، باید جذب کرد و در جبههها از وجود و تواناییاش بهره برد. به این ترتیب گروه فدائیان اسلام پر بود از آدمهای جور واجور، از بینماز گرفته تا نمازشبخوان. در این میان حاج حسن و دوستانش که دیگر رزمندهها به آنها «بچههای چهار راه لشکر» میگفتند، همگی جزو رزمندههای نمازخوان و مکتبی بودند. علم و عمل را توامان داشتند و خیلی زود در فضای جبههها شخصیتشان آبدیده شد و خیلیهایشان بعدها سمتهای فرماندهی را برعهده گرفتند.
شهید حاج حسن سماواتی
همرزم شهید حاج حسن محقق در ادامه بیان کرد: به این ترتیب شهید محمد یزدانی اولین نفری بود که شهادتش روی حاج حسن محقق تاثیر زیادی گذاشت. اما او در جبهه آبادان با دو نفر دیگر هم آشنا شد که حضور در کنار این دو نفر نیز، تاثیرات زیادی رویش داشت. شهید «حسن سماواتی» یکی از آنها بود. او فرماندهی خطی را برعهده داشت که حاج حسن محقق به عنوان یک رزمنده کم سن و سال نیروی این خط شده بود. سماواتی اولین فرمانده شهید محقق در جبهههای جنگ به شمار میرود. حضور در کنار فرمانده پر روحیهای مثل او، حاج حسن را تبدیل به یک رزمنده تمامعیار کرد. اما مدت زیادی نگذشت که اصابت یک گلوله خمپاره کنار سماواتی و در محلی که حاج حسن محقق هم حضور داشت، هر دو پای سماواتی را قطع و او را راهی پشت جبهه کرد. در آن حادثه احتمال شهادت حاج حسن محقق هم بود اما به خواست خدا زنده ماند تا حداقل چهار دهه دیگر خدمت کند و نهایتا توسط شقیترین دشمنان اسلام که صهیونیستها هستند به شهادت برسد.
شهید حسن سماواتی روی ویلچر در دیدار با امام، شهید محقق وصیت کرده بود کنار او دفن شود
سردار صادقی ادامه داد: البته حاج حسن سماواتی هم در حادثهای که منجر به جانبازیاش شد، زنده ماند و چند دهه بعد در مرداد ماه ۱۳۹۸ بر اثر عوارض مجروحیت جانبازی آسمانی شد. حضور او نیز در زندگی جهادی حاج حسن محقق بسیار تاثیرگذار بود؛ طوری که بعد از شهادت حسن سماواتی، شهید محقق وصیت کرد در کنار او دفن شود.
شهید علیرضا مستعدی
وی گفت: شهید سومی که در زندگی جهادی حاج حسن بسیار تاثیرگذار بود، شهید «علیرضا مستعدی» بود. فرمانده اطلاعات - عملیات جبهه ذوالفقاری که یک رزمنده فوقالعاده شجاع و نترسی بود. خیلی وقتها پیش میآمد که شهید مستعدی تنها به خط دشمن میرفت و دم دمای صبح با گوش بریده نگهبانان عراقی به خط خودی برمیگشت. کارهای متهورانه او باعث شده بود تا جوانهایی مثل حاج حسن محقق جذب کارهای اطلاعاتی شوند اما شهید مستعدی شرط و شروطی برای آنها میگذاشت.
این پیشکسوت دفاع مقدس تصریح کرد: یکی از شروطی که شهید مستعدی برای جوانان پر شور و شوقی مثل حاج حسن محقق گذاشت، این بود که میگفت باید در تاریکی شب سینهخیز یا پا مرغی بروید در منطقه حائل بین ما و عراقیها که حدود ۳۰۰ متری میشد و از داخل جیپ عراقی که زدهایم و هنوز جنازههای دشمن داخلش است، از جیب فلان افسر کشته شده بعثی کارت شناساییاش را بردارید و به عنوان نشانه برای من بیاورید. اگر این کارت را آوردید، متوجه میشوم که شما کارتان را درست انجام دادهاید و واقعا به آنجا رفتهاید. آن وقت میتوانید وارد کارهای اطلاعاتی بشوید.
این رزمند گروه فدائیان اسلام بیان کرد: حاج حسن و تعداد دیگری از بچهها از طریق شهید علیرضا مستعدی جذب کارهای اطلاعاتی شدند. به این ترتیب حاج حسن محقق از همان جبهه ذوالفقاری علاقمند به کارهای اطلاعاتی شد و نهایتا به عنوان جانشین سازمان اطلاعات سپاه آن قدر توانایی و علم و تبحر و تجربه داشت که رژیم صهیونیستی و آمریکا به دنبال او میگشتند تا ترورش کنند. شهید علیرضا مستعدی را باید کسی بدانیم که شعله کارهای اطلاعاتی را در وجود شهید محقق روشن کرد. مستعدی ۲۳ خردادماه سال ۱۳۶۰ در جبهه آبادان به شهادت رسید اما شاگردانی که ترتیب کرد تا سالها بعد به کشور خدمت کردند. شهید حاج حسن محقق یکی از این شاگردان بود. کسی که نامش لرزه به اندام صهیونیستها و آمریکاییها میانداخت.
شهید حاج حسن محقق ایستاده با چفیه مشکی
در مرکز تصویر در مقطع فرماندهی گردان حبیب، سردار قاسم صادقی نفر نشسته روی زمین
وی در پایان تاکید کرد: هر شهیدی در پی خود یک شهید میسازد. شهیدان یزدانی، سماواتی و مستعدی افرادی، چون حاج حسن محقق را ترتبیت کردند و حاج حسن نیز خودش در طول عمر پربرکتی که داشت، صدها و شاید هزاران رزمنده تربیت کرده است. ایشان از اواسط سال ۶۴ فرمانده گردان «حبیب بن مظاهر» از لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) شد و در این لشکر نیز توانست خدمات ارزندهای ارائه کند. بعدها هم که در کارها و مسئولیتهای اطلاعاتی جوانان بسیاری را آموزش داد و تواناییهای این جوانان را در خدمت اسلام و ایران قرار داد.
گفتوگو از علیرضا محمدی
انتهای پیام/ 112