دلنوشته/

من می‌مانم!

«مهران اقرع» به منطقه نگور حد فاصل میله مرزی ۲۳۹ پایین‌تر از جکیگور اعزام شد. مادر برای پسرش دلتنگی می‌کرد، مهران گفت باید استخاره بگیرم. نتیجه استخاره برای ماندن، خوب آمد. جوان برومند گفت من می‌مانم، اینجا به حضورم احتیاج دارند و جای من همین جاست.
کد خبر: ۷۸۷۹۵۸
تاریخ انتشار: ۰۴ آبان ۱۴۰۴ - ۰۷:۴۸ - 26October 2025

گروه استان‌های دفاع‌پرس- «غلامرضا تدینی‌راد» رئیس مرکز رصد فضای مجازی، اطلاع‌رسانی و افکار عمومی فرماندهی انتظامی خراسان رضوی؛ افسر پلیس و همسرش، هجدهم خرداد ۱۳۷۱ در «مشهد» صاحب فرزندی شدند که اسمش را مهران گذاشتند.

من می‌مانم!

از همان کودکی می‌گفتند پیشانی‌اش بلند است و چهره‌اش نورانی، همیشه لبخندی شیرین بر لب داشت. 

پسر جناب سرهنگ اقرع خیلی زود قد کشید و برای خودش مردی شد. پا توی پوتین‌های بابا کرد و گفت: عاشق لباسی است که یک عمر قهرمان زندگی‌اش آن را پوشیده.

جوان بسیجی به دانشگاه علوم انتظامی امین فراجا رفت و دانشجوی دوره ۲۲ این دانشگاه شد. با نمره دانشجوی برتر، درجه افسری گرفت و شهریور ۱۳۹۳ لباس مرزبانی فراجا پوشید.

به منطقه نگور حد فاصل میله مرزی ۲۳۹ پایین‌تر از جکیگور اعزام شد. مادر برای پسرش دلتنگی می‌کرد و می‌خواستند بعد از گذشت چند ماه می‌گفتند اگر امکانش باشد انتقالی به محل خدمت دیگری بگیرند. 

مهران گفت: باید استخاره بگیرم. نتیجه استخاره برای ماندن، خوب آمد. جوان برومند گفت: من می‌مانم، اینجا به حضورم احتیاج دارند و جای من همین جاست. 

همرزمان ستوان‌یکم شهید مهران اقرع می‌گویند: هر موقع متنی یا نامه‌ای می‌نوشتیم با بسمه‌ای تعالی یا بسم الله الرحمن الرحیم شروع می‌کردیم ولی مهران همیشه می‌نوشت: «بسم رب الشهدا و صدیقین».

مهران روز‌های قبل از شهادتش چند بار به زبان آورد بچه‌ها رضایت پدر و مادر مهم‌ترین شرط زندگی است. او چند جز قرآن حفظ کرده بود و می‌خواست حافظ قرآن بشود. 

هفدهم فروردین ۱۳۹۴ سرهنگ بازنشسته‌ی پلیس و همسرش خبری شنیدند که برایشان سنگین بود. 

مهران و همرزمانش هنگام پایش نوار مرزی در منطقه نگور استان سیستان و بلوچستان از سوی گروهک بزدل جیش‌الظلم مورد حمله قرار گرفتند و مظلومانه به شهادت رسیدند.

مادر این شهید سرافراز می‌گوید پسرم به نماز اول وقت و حفظ قرآن خیلی تاکید می‌کرد و همه ما باید در این دو اصل مراقبت کنیم. 

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها