به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، سردار مهدی محمدی فر رئیس سازمان «پیشکسوتان جهاد و مقاومت در دفاع مقدس» به همراه سرهنگ پاسدار سید مجید هاشمی دانا مسئول روابط عمومی بنیاد حفظ آثار و جمعی از کارکنان این بنیاد، در دیداری دوستانه به منزل جانباز دوران دفاع مقدس حسن تورشیزی رفتند.
منزل جانباز در محله قلعه نو شهرری واقع شده است. اطراف محله زمینهای کشاورزی بزرگ با محصولات باغی و کشاورزی از ذرت و گندم تا میوه و صیفی جات به چشم میخورد. در کنار جاده نیز برخی از مردم محلی محصولات خود را برای فروش به کنار جاده آورده بودند. ساعت 3 ظهر با استقبال گرم حسن آقا وارد منزل این جانباز سرافراز کشور میشویم.
قاب عکس مادر خانه نیز روی طاقچه قرار دارد. از دختر خانه که سؤال میکنیم توضیح میدهد مادر نزدیک به دو سال است در اثر ایست قلبی از دنیا رفته. با وجود سالها بیماری و جانبازی پدر اما داغ از دست دادن یکباره مادر برای همه اعضای خانواده سخت است.
تنها دختر و یکی از پسرها به پیشواز ما میآیند و با گرمی از مهمانان استقبال میکنند. پسر بزرگ خانه متأهل و خود نیز در سپاه مشغول است. دختر خانواده طلبه و پسر کوچکتر نیز دانشجو است. سردار محمدی فر جویای احوال حسن آقا میشود و ایشان با وجود بیماری با "الحمدالله" و "خداراشکر" جواب سردار را میدهد.
حقوق بازنشستگی کفاف هزینههای درمان پدر را نمیدهد
صحبت کردن کمی برای پدر خانواده مشکل است از این رو فرزند کوچک رشته کلام را به دست میگیرد و از مجروحیت پدر صحبت میکند: "پدر در عملیات کربلای 4 شیمیایی شد. خودش تا به حال پیگیر گرفتن درصد جانبازی نبوده است این چند سال که به واسطه بیماری پارکینسون که دکترها تشخیص دادند به خاطر جراحات شیمیایی در سن پایین به آن مبتلا شده ترجیح دادیم پیگیر درصد جانبازی پدر باشیم تا از این طریق بتوانیم بخشی از هزینههای درمانی ایشان را تأمین کنیم. ولی متأسفانه تا به حال نتوانستیم کاری انجام دهیم با وجودی که خود سردارانی که با پدر دوست هستند نامهای نوشتند و شهادت دادند که پدر شیمیایی شده ولی باز قبول نمیکنند." سردار نیز بعد از شنیدن صحبتهای پسر قول مساعدت و کمک برای حل مشکل حسن آقا را میدهد.
الآن حدود 4 هکتار زمین کشاورزی داریم که در آن گندم و ذرت میکاریم. خداراشکر قسمتی از هزینههای دارویی پدر تأمین میشود وگرنه پول اندک حقوق بازنشستگی سپاه، کفاف هزینههای درمان را نمیدهد.
حضور در کردستان و جانبازی در کربلای 4
به گفته پسر خانواده هر ماه دوستان پدر از جمله سردار کوثری و همرزمان جبهه و جنگ، به او سر میزنند. شاید این دیدارها و دلجوییها از رزمندهای که روزی در خط مقدم جبهههای جنگ، مردانه در مقابل دشمن ایستاده و امروز گذر زمان و جراحات ناشی از جنگ او را زمین گیر کرده کمترین کاری است که برادران و همرزمان این جانباز و جانبازان دیگر بتوانند انجام دهند.
حرفهای جمع گل میکند. حسن آقا از روزهای حضورش در کردستان و همراهی با بسیاری از فرماندهان که امروز سکان دار امنیت و دفاع از کشور هستند حرف می زند. نام و نشانی دوستان مشترک را از هم میگیرند و یاد آنها که «بار سفر به مقصد بهشت بستند» را زنده میکنند.
علاوه بر جراحت شیمیایی که باعث از کار افتادن یکی از ریههایش شده شنواییاش نیز کمی مشکل دارد. این جراحات نه فقط مربوط به حضورش در سالهای دفاع مقدس که در روزهای جنگ کردستان نیز هست. تعریف میکند که با شهید اصغر وصالی نیز دوست بوده و مدتها در کنار رزمندگان سپاه در کردستان به مبارزه با گروهکها رفته.
پدر برای خانه از لفظ "خانه حضرت زهرا (س)" استفاده میکند/ میگوید هرچه داریم متعلق به حضرت زهراست
دختر خانواده از فعالیتهای پدر با وجودی مریضیاش میگوید: "پدر بسیار فعال است. مسجدش ترک نمیشود. پایگاه بسیج هم رو به روی خانه است که در آن فعالیت دارد و از اعضای هیئت امنای مسجد نیز هست. در ماه یکی دو بار حال پدر بد میشود که امکان راه رفتن ندارد با این وجود باید مسجد را برود.
زیارت عاشورای پدر هیچ وقت ترک نشده گاهی که از او سؤال میکنیم که چرا اینقدر به خواندن زیارت عاشورا تاکید دارد میگوید من برکت زیارت عاشورا را در رزمندهها و شهدای دفاع مقدس دیدم و می دانم چه برکتی دارد. برای خانهمان همیشه از لفظ "خانه حضرت زهرا (س)" استفاده میکند و میگوید ما هرچه داریم از حضرت زهراست"
این سینه صندوقچه خاطرات جبهه است
پسر خانواده درباره بیماری پارکینسون پدر توضیحاتی میدهد و میگوید: "پزشکان گفتهاند این بیماری را افراد بالای 60 سال میگیرند اما پدر در سن 40 سالگی درگیر این بیماری شد که تشخیص دکترها این بود به دلیل عوارض ناشی از شیمیایی است."
دختر جانباز ادامه میدهد: "داروهای پدر بسیار گران است. یکی از قرصهای که هر روز باید سه بار مصرف کنند هر دانهاش 5 هزار تومان است برای تأمین مخارج پدر مجبور شدیم زمینهای کشاورزی پدر را دوباره احیا کنیم که خداراشکر از درآمدش راضی هستیم."
پدر سالها خاطرات جنگ کردستان و دفاع مقدس را در سینه دارد. بخشی از خاطراتش را توسط همسرش مکتوب کرده است ولی عمده حرفها هنوز در سینهاش ذخیره شده. سرهنگ هاشمی دانا اشاره میکند که باید این خاطرات بازگو و منتشر شود و این رسالت خبرگزاریهاست که آن را در اختیار جامعه قرار دهند. دختر خانواده که خود دستی در جمع آوری خاطرات خانواده شهدا دارد به خوبی از لزوم جمع آوری خاطرات خانواده شهدا و جانبازان آگاه است. سرهنگ هاشمی دانا تاکید میکند که جمع آوری خاطرات شهدا و جانبازان باید با همت خود خانواده این بزرگواران صورت گیرد.