به مناسبت سالروز شهادت سرلشگر شهید احمد کاظمی

سینه ام از دوری دوستان سفر کرده ام از درد تحمل ندارد

آرزوی جان باختن در راه خدا در دل او شعله می کشید و او با این شوق و تمنا در کارهای بزرگ پیش قدم می گشت، اکنون او به آرزوی خود رسیده و خدا را درحین انجام دادن خدمت ملاقات کرده است.
کد خبر: ۹۱۶۶
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۳۹۲ - ۰۸:۴۷ - 08January 2014

سینه ام از دوری دوستان سفر کرده ام از درد تحمل ندارد

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، احمد در دوم مرداد 1338 در نجف آباد اصفهان متولد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اتفاق شهید محمد منتظری، شهید غلامرضا صالحی و شهید غلامرضا یزدانی در دی ماه سال 1358 راهی سوریه شد. او تصمیم داشت همراه با گروه های فلسطینی آموزش های چریکی را در کنار سازمان های فعال و مبارز فلسطینی فراگیرد و وارد مبارزه علیه رژیم صهیونیستی شود. اما حوادث کردستان در حالی او را مجبور به بازگشت به کشور نمودکه وی کوله باری از تجربه جنگ های چریکی و مبارزه علیه رژیم شاه را با خود داشت.

حوادث کردستان او را بیقرار کرده بود، لذا بلافاصله جهت یاری رساندن به مردم کردستان و مبارزه علیه ضد انقلاب وارد به آنجا رفت و در کنار سرلشگر رحیم صفوی، شهید حسین خرازی، شهید همت، متوسلیان و دیگر برادران سپاه موفق به شکست ضد انقلاب و بازگرداندن امنیت به کردستان شد.

در سال 1359 به عضویت سپاه در آمد و با شروع تجاوز دشمن با وجود مجروحیتی که در جنگ با ضد انقلاب در کردستان داشت و همچنان با عصا راه میرفت، به همراه گروه شهید غلامرضا محمدی به پادگان گلف اهواز رفت تا در نصاره، نقطه ای نزدیک آبادان به دوستانش بپیوندد.

تجربیات آموزش چریکی در پادگان حموریه سوریه و در جنگ کردستان برایش خیلی ارزشمند بود و در جبهه جدید جنگ یعنی در محور فارسیاد و دارخوین به کمکش آمد و از همه آن توانمندی ها استفاده کرد و به سرعت مورد توجه قرار گرفت.

حاج احمد جبهه فیاضیه

احمد و جبهه فارسیاد تبدیل به یک موضوع مورد توجه در تمامی جنگ شد و اقدامات چریکی او به همراه گروه کوچک چند ده نفره، جبهه فیاضیه را برای دشمن تبدیل به یک کابوس کرد و فیاضیه در کنار جبهه دارخوئین به فرماندهی شهید حسین خرازی زبانزد تمامی جبهه ها شد. احمد تا پایان مرداد ماه همان سال، قبل از عملیات ثامن الائمه(ع) نیروهای مستقر در فیاضیه را به سه گردان رساند و با آمادگی کامل در 5 مهرماه سال 1360 به دشمن حمله سختی کرد و با تدبیری که برخواسته از شجاعت او بود با دور زدن دشمن موفق شد حصر آبادان را بشکند و به هدف خود دست یابد.

او بعد از اتمام موفقیت آمیز عملیات ثامن الائمه(ع) در اجرای عملیات طریق القدس هم نقش آفرینی کرد.

حاج احمد و فتح المبین

در 3 آذر ماه 1360 با استفاده از دوستان همرزم خود و امکانات به دست آمده از دشمن، در 22 سالگی یک تیپ قدرتمند را به نام تیپ 8 نجف اشرف تشکیل داد و با استقرار در شهر شوش یکی از مهمترین محورهای عملیاتی را عهده دار شد و مقدمات مهمترین عملیات جنگ که از سوی امام(ره) فتح المبین نام گرفت را فراهم کرد.

در ساعت 12 اولین نیمه شب 1360 از طریق ارتفاعات برغازه به دشمن حمله شدید و غافلگیر کننده ای کرد و در حالی که در تمامی جبهه ها دشمن به شدت مقاومت می کرد و عملیات با بن بست مواجه شده بود و پاتک های شدید دشمن برای باز پس گیری مناطق از دست رفته ادامه داشت، با دور زدن تمامی جبهه (که شگرد خاص او بود) و راهکاری بی نظیر از طریق تنگه رقابیه و ورود به عقبه جبهه دشمن آخرین ضربات خود را وارد کرد و دشمن را در جبهه ای به وسعت 3500 کیلومتر مربع وادار به شکست نمود. بعد از آن نام احمد آوازهء جبهه خودی و دشمن شد.

حاج احمد فاتح خرمشهر

یک هفته بعد از عملیات فتح المبین, حاج احمد بدون وقفه و استراحت  وارد دارخوین شد و مقدمات عملیات آزادسازی خرمشهرکه بیت المقدس نام گرفت را فراهم کرد. او یکی از طولانی ترین و سخت ترین محورها را عهده دار شد و 4 روز پس از عملیات فتح المبین در نیمه های شب در حالی که دشمن در خواب عمیق فرو رفته بود به آرامی از رودخانه پرخروش کارون عبور کرد و بانفوذ به عمق 20 کیلومتری خط دشمن، خود را به جاده استراتژیک اهواز - خرمشهر رساند.

در حالی که هنوز واحدهای دشمن در خطوط اولیه و در نزدیک رودخانه کارون بودند در کنار جاده جنگ تن به تن رخ داد. فرماندهان دشمن که متحیر از این پیشروی بودند در حالی که صدام و جوخه های اعدام پشت آنها ایستاده بود بارها به نیروهای احمد حمله کردند اما تمامی این تلاش ها ناکام ماند و او باتثبیت جاده آسفالت، حملات بعدی خود را به سمت خرمشهر آغاز کرد در حالی که خود و دیگر همرزمانش به شدت زخمی بودند.

حاج احمد در شرایطی بسیار سخت ونابرابر با دشمن با قبول یکی از بیاد ماندنی ترین تصمیمات در حالی که همه از آزادی شهر خرمشهر ناامید بودند به صورت استشهادی به اتفاق شهید خرازی (فرمانده نامدار لشگر 14 امام حسین) به انبوه دشمن در خرمشهر حمله کرد و با تدبیر تاکتیکی خود، خرمشهر را با هزاران نفر از نیروهای دشمن به محاصره خود در آورد و لحظاتی بعد بیش از 15 هزار نفر از نیروهای دشمن با زیر پوش های سفید خود را تسلیم او کردند و صدای بانگ الله اکبر در شهر خرمشهر طنین افکن شد.

هرگز کسی ندانست که احمد به همراه حسین فاتح اصلی خرمشهر بود و او هیچ گاه حاضر نشد از این حماسه چیزی بگوید.

عملیات بدر و غم فراغ برادر مهدی

احمد در عملیات خیبر و بدر به اتفاق رفیق شفیق خود مهدی باکری فرمانده قهرمان لشگر 31 عاشورا که به شدت به او عشق  می ورزید یکی از متحورانه ترین صحنه های جنگ را که به فیلم های جنگی شباهت داشت به نمایش گذاشت و در نیمه های شب با هلی برد به روی جزایر مجنون در عمق هور العظیم که خود و شهید باکری در اولین فرود در آن شرکت داشتند در طول یک شب دو جزیره بسیار مهم نفتی یعنی جزیره مجنون شمالی و جنوبی را از تصرف دشمن خارج کردند و از آن عبور کرده و در شمال شرق بصره ضربات سنگینی به دشمن وارد آوردند.

در همین عملیات، یکی از انگشتان احمد بر اثر اصابت ترکش قطع شد. او با وجود درد شدید جهت جلوگیری از عفونت، محل زخم انگشت را در آب و نمکی که از سنگر عراقی ها آورده بودند قرار می داد ولی حاضر به ترک جبهه نشد. در عملیات بدر که قریب همین جنگ بود او و دوست شهیدش باکری به دشمن تاختند و با عبور از رودخانه خروشان دجله جاده استراتژیک بصره - العماره را قطع کردند. اما در این حین مهدی آهنگ رفتن کرد و با شهادتش احمد را در حسرتی جان سوز فرو برد.

حاج احمد در تمنای شهادت

در 25 اسفند 1366 لشگر 8 نجف بار دیگر با فرماندهی احمد کاظمی در عملیات والفجر 10 در محور دربندیخان حلبچه با تمام توان شرکت کرد و با موفقیت به تمامی اهداف نائل آمد. او که مسئول تصرف شهر حلبچه بود، برای حفظ جان مردم و برای رعایت حال زنان و کودکان دستور داد هیچ کس وارد شهر حلبچه نشود و عملیات را پیگیری و به غایت رساند. روزهای جنگ به سرعت می گذشت و احمد غمگین از این بود که چرا از کاروان دوستان شهید خود جا مانده است اما او راهی جز پذیرش تقدیر الهی نداشت.

عملیات کربلای 8 و تحرکات دشمن مجددا شرایط سختی را به وجود آورده و دشمن دست به تحرکاتی در مناطق جنوب و غرب زد. محور شلمچه بار دیگر با احمد کاظمی دست بیعت داد و یاد و خاطره شهدا را لحظه به لحظه از جلوی چشمانش می گذراند. او منتظر بود که در لحظات پایانی جنگ به دوستانش برسد اما اینطور نشد و تقدیرچیز دیگری بود.

فرماندهی قرارگاه حمزه سید شهداء(ع)

سال 1372 با بروز مجدد ناامنی ها در کردستان و علاج چنین بحرانی و کمک به مردمی که در تنگناهای ناامنی گروه های ضد انقلاب بودند، مقام معظم رهبری حکم فرماندهی قرارگاه حمزه سید شهداء(ع) را به ایشان ابلاغ کردند تا هیبت، شجاعت و فرماندهی مقتدرانه او ریشه ظلم و ستم را در منطقه بخشکاند.

حدود دو سال پس از حضور در قرارگاه حمزه، واحدهای زبده خود را به دنبال دشمن در عمق حدود 120 کیلومتری خاک عراق فرستاد و موفق شد با محاصره دشمن، گروه های مسلح را وادار نماید که طی توافقنامه ای بپذیرند که دست از عملیات مسلحانه و ناامن کردن فضای زندگی مردم کرد و آذری ها بردارند و توانست با آن نبوغ ذاتی اش امنیت را به کردستان بازگرداند.

حاج احمد و نیروی هوائی

در سال 1379 با حکم فرمانده کل قوا به مدت 5 سال به عنوان فرمانده نیروی هوایی سپاه منصوب شد. در این مقطع همانند گذشته توانست در جهت بالا بردن توان و ارتقاء ساختار و سازماندهی هوایی و موشکی، قدم های فوق العاده مهمی بردارد و بر ارتقاء کمی و کیفی آن بیفزاید.

برای اولین بار نیروی هوائی سپاه را مجهز به هواپیمای جنگنده سوخو 24 کرد و سازمان هلی کوپتری را با خرید هلی کوپترهای ام.آی 17 سازماندهی کرد.

شوق پرواز

احمد کاظمی در سال 1384 به فرماندهی نیروی زمینی سپاه منصوب شد. او یکی از نام آورترین سرداران عرصه عشق و ایثار و در عین حال برای بسیاری از مردم ایران گمنام ترین فرماندهان بود.

احمد پس از شهادت مهدی باکری یار و همرزم دیرینه اش در عملیات بدر، همچنان منتظر ماند تا سر انجام در صبح 19 دی 1384 به دعوت حق لبیک گفت و در حوالی ارومیه نزدیکی های محل تولد شهید مهدی باکری به او پیوست.

رهبر معظم انقلاب در فراغ این سردار رشید فرمودند: "این فرمانده شجاع و متدین و غیور از یادگارهای ارزشمند دوران دفاع مقدس و در شمار برجستگان آن حماسه بی نظیر بود. تدبیر و قدرت فرماندهی او در طول جنگ هشت ساله کارهای بزرگی انجام داده و او بارها تا مرز شهادت پیش رفته بود. آرزوی جان باختن در راه خدا در دل او شعله می کشید و او با این شوق و تمنا در کارهای بزرگ پیش قدم  می گشت. اکنون او به آرزوی خود رسیده و خدا را درحین انجام دادن خدمت ملاقات کرده است".

حاج احمد در فرازی از وصیتنامه خود نوشته است: " خداوندا فقط می خواهم شهید شوم، شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. راستی چه بگویم، سینه ام دیگر از دوری دوستان سفرکرده ام ازدرد تحمل ندارد."

 سرلشگر پاسدار شهید حاج احمد کاظمی در کنار دوستان و همرزمان  شهیدش، حسین خرازی و مصطفی ردانی پور در گلزار شهدای اصفهان آرام گرفت.

روحش شاد و یادش گرامی باد.
 

نظر شما
پربیننده ها