خاطره مختارپور از دیدار احمد زارعی با رهبر انقلاب/ زارعی پل ارتباط انقلابی و غیر انقلابی بود

شاعر انقلاب و دفاع مقدس گفت: احمد زارعی مصداق بارز شعر این شعر بود "نه چپ نه راست این منم برابر تو/ به چشم من بنگر این منم برادر تو".
کد خبر: ۹۴۲۱
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۶ - 12January 2014

خاطره مختارپور از دیدار احمد زارعی با رهبر انقلاب/ زارعی پل ارتباط انقلابی و غیر انقلابی بود

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از فارس، مراسم بزرگداشت شهید احمد زارعی شب گذشته در تالار سلمان هراتی حوزه هنری با حضور جمعی از شاعران و محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری در سالن سلمان هراتی حوزه برگزار شد.

اسفندقه: مرحوم زارعی پل مطمئنی میان شاعران انقلابی و غیر انقلابی بود

مرتضی امیری اسفندقه شاعر در این مراسم ضمن اشاره به اینکه امیدوارم شاعران انقلاب مرا بپذیرند که پذیرفتهاند، اظهار داشت: مرا شاعران انقلاب قابل دانستند و قبول کردند؛ اگر نه من هیچ وجهی برای این حوزه ندارم. تعریف شهید زارعی را بسیار شنیده بودم، از کسانی مانند دکتر حسین فاطمی، اما او را حتی ثانیهای روبرو ندیدم. وقتی از او تعریف میکردند، آرزو داشتم که او را ببینم، اما من بیشتر در مراکز شعری مشهد بودم.

وی افزود: تعریف او را از زبان ذبیحالله صاحبکار شنیده بودم، شیفتهوار از زارعی یاد میکرد. دکتر حسین فاطمی آنقدر احمد زارعی را ستایش میکرد؛ او پل مطمئنی میان شاعران انقلابی و غیر انقلابی بود و مصداق بارز شعرش: «نه چپ نه راست این منم برابر تو/ به چشم من بنگر این منم برادر تو». محدثی که بسیار کم تحت تأثیر قرار میگیرد، به شدت تحت تأثیر او بود.

وی افزود: مصطفی محدثی خراسانی به شدت تحت تاثیر احمد زارعی بود، این مسئله برایم جالب بود چون او اغلب تحت تاثیر فردی قرار نمیگرفت.

وی در خاتمه سخنان خودش به ذکر خاطرهای پرداخت و گفت: قیصر امینپور در بیمارستان بستری بود که سید حسن حسینی به عیادتش رفت آنچه سید حسن نوشته این است، که من رفتم به ملاقات و دیدم همه به ملاقاتش آمدند، حزبالهی 6 و 4، چپ و راست، همه آمده بودند و همه برای او گریه میکنند با خودم گفتم جز تو (قیصر) چه کسی میتواند این همه طیف را کنار هم جمع کند اما امروز خوشبختیم که خاطرات سید حسن حسینی به همت همسر و سعید یوسفنیا گردآوری شده است.

خاطره مختارپور از دیدار احمد زارعی با رهبر انقلاب

در این مراسم علیرضا مختارپور از دیگر سخنرانانی بود که در این ادامه ابراز داشت: نوشتههایی از احمد زارعی نزد من بود ، این آثار در کنار دیگر تالیفاتی بود که قرار بود چاپ کنیم، اما نزد من مانده بود، بخشی از آنها مربوط به کلاسهای داستاننویسی به همراه یک داستان منظوم است.

به گفته وی، من با احمد زارعی صحبتهای خاص زیادی داشتیم به دلایل کاری حضور تاثیرگذار داشت، سر اصول مانده بود و پس از رحلت امام برای مسائل سیاسی و اقتصادی اجتماعی نگران بود. به انتشارات امیرکبیر در خیابان مخبرالدوله رفتیم و تا طالقانی پیاده آمدیم، میگفت وصیتنامهام را نوشتهام، تسویه حساب هم کردهام، اما خدمت رهبری گلایه و نگرانیهایم را باید بگویم، به دیدار ایشان رفت و در یک دیدار خصوصی موارد را گفت. نمیدانم چه گفت و چه شنید اما پس از این دیدار بحثهایی از عبرتهای عاشورا خصوصاً برای مسئولین را از زبان رهبری در آن دوران میشنیدیم.

وی گفت: احمد آقا چند شعر تند هم دارد یک وقتی هم به حوزه علمیه مشهد دعوتش کرده بودند، آنجا هم شعر تندی خواند: "که خدا مباد فساد از عمامه برخیزد"، این نشان میداد اصول، عقاید و نگرانیهایش همه سر جای خود بودند.

وی در خاتمه سخنان خود بیان کرد: به دو نکته باید اشاره کنم و آن اینکه دو خاطره هرگز از ذهن من پاک نمیشود. شبها به نوبت در بیمارستان در کنارش میماندیم، یک شب من خسته شدم و کنار تخت او خوابم برد، بیدار که شدم دیدم به من نگاه میکند، به او گفتم چیزی میخواهی؟ او پاسخ داد: من مدتهاست حسرت چنین خوابی را دارم.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار