چالش های سیاست خارجی امریکا در سالی که گذشت

در طول یک سال گذشته امریکا با ناکامی ها و مشکلات دشواری مواجه بوده است؛ به گونه ای که اراده دستگاه سیاست خارجی آن در موضوعات مختلف اجرایی نشده است.
کد خبر: ۹۵۰۰
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۲ - ۱۲:۰۸ - 13January 2014

چالش های سیاست خارجی امریکا در سالی که گذشت

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از موسسه مطالعات امریکا، با توجه و مشکلات و بحران های سیاست خارجی امریکا در سال 2013، می توان سال گذشته را یکی از چالشی ترین دوران سیاست خارجی امریکا توصیف کرد.

در نگاه نخست، در بررسی و تحلیل سیاست خارجی امریکا در سال ۲۰۱۳، موضوعات و بحران هایی همانند ماجرای اسنودن و افشاگری در مورد اقدامات جاسوسی امریکا، تعامل و تقابل امریکا با دیگر قدرت های بزرگ، بحران سوریه و یا نوع تعامل با برنامه هسته ای ایران بیش از سایر موضوعات مورد توجه تحلیل گران قرار گرفته است؛ هر چند موضوعات دیگری نیز در ارزیابی سیاست خارجی این کشور در یک سال گذشته باید مدنظر قرار گیرد. اما قبل از پرداختن به نوع عملکرد امریکا و یا واکنش دستگاه سیاست خارجی این کشور به این موضوعات، باید توجه داشت که ارزیابی رفتارهای امریکا در یک سال گذشته را باید در راستای سیاست خارجی دولت اوباما و اهداف آن در چند سال اخیر و به طور کلی تر اصول محوری سیاست خارجی این کشور مورد تحیلیل قرار داد. همچنین در این ارزیابی و برای ارائه رویکردی واقع بینانه از موفقیت و یا ناکامی سیاست خارجی امریکا، باید به اهداف این کشور در قبال هر یک از بحران ها و یا بازیگران و میزان موفقیت آن در دسترسی به این اهداف و یا ابزارها و جایگاه امریکا به عنوان قدرت برتر در نظام بین الملل کنونی نیز توجه داشت.

با توجه به مقدمه فوق و طبق یک دیدگاه تحلیلی نسبتا مسلط می توان بیان داشت در طول یک سال گذشته امریکا به عنوان قدرت برتر نظام بین الملل با ناکامی ها و مشکلات دشواری مواجه بوده است؛ به گونه ای که اراده دستگاه سیاست خارجی آن در موضوعات مختلف اجرایی نشده است. اما در مقابل این ارزیابی، نگاه دیگری نیز وجود دارد که معتقد است دولتمردان امریکایی در پی موافقت با عدم ورود به جنگی دیگر در خاورمیانه (سوریه) و همچنین فهم ضرورت تعامل با ایران، دستاوردهای کسب نموده اند و یا حداقل از تحمیل هزینه های غیرقابل جبران به امریکا اجتناب کرده اند. در ادامه و توجه داشتن به این دو دیدگاه، با بررسی اهداف و رفتارهای امریکا در قبال کشورها و موضوعات مهم، به ارزیابی موفقیت ها و ناکامی های این کشور پرداخته خواهد شد.

افزایش تقابل با قدرت های بزرگ

در چند سال اخیر میزان همراهی و هماهنگی با دیگر قدرت های بزرگ همانند چین و روسیه در موضوعات مختلف و همچنین در روابط دوجانبه، به طور متناوب نقش افزون تری در موفقیت سیاست خارجی امریکا کسب نموده و مهمتر شده است؛ به گونه ای که یکی از اهداف کلی سیاست خارجی امریکا مدیریت روابط با این دو قدرت و همچنین مهار آنها بوده است.

اما مسائل و موضوعاتی در یک سال اخیر باعث بروز مشکلاتی برای امریکا در روابط با چین و روسیه شده است که بخشی از آن ریشه در استراتژی کلان سیاست خارجی امریکا دارد و بخشی دیگر به تحولاتی مانند بحران سوریه بر می گردد. در رابطه با چین، می توان گفت هر چند در اوایل سال ۲۰۱۳ شاهد بهبود روابط اقتصادی و همراهی نسبی چین در حوزه اقتصادی با امریکا در برخی موضوعات بوده ایم، اما تداوم راهبرد جدید امریکا مبنی بر گسترش حضور در حوزه نفوذ سنتی چین در آسیا و اقیانوس آرام و همچنین تداوم اختلاف نظر دو کشور در مورد بحران سوریه اختلافات دو قدرت بزرگ را تعمیق کرد. این امر با دخالت امریکا در اختلافات ژاپن و کره با چین در مورد حاکمیت چند جزیره حالت جدی تری به خود گرفت؛ به گونه ای که در زمان کنونی اختلافاتی مانند بحران سوریه میان امریکا و چین و همچنین برخی رفتارهای امریکا در حوزه پاسیفیک، آنچنان که اشاره شد، باعث تشدید تقابل دو طرف در پایان سال ۲۰۱۳ شد.

تداوم اختلاف نظر امریکا و روسیه در مورد بحران سوریه و عزم جدی روس ها در مقابله جویی با دخالت ورزی و همچنین حضور امریکا در حوزه سنتی خود، تقابل این دو قدرت بزرگ در یک سال اخیر را تشدید کرد و این موضوع مشکلاتی برای امریکا به همراه خواهد داشت. در واقع روسیه به رهبری پوتین علاوه بر تعقیب جدی بازسازی اقتصادی خود، در سال ۲۰۱۳ در پی خنثی سازی برخی رفتارهای امریکا در اروپای شرقی برآمده است؛ به طوری که می توان گفت روسیه در پی ایجاد موازنه نظامی و امنیتی در این منطقه با امریکا بوده است. نمود عینی این موضوع در استقرار موشک ها و سامانه های نظامی جدید روسیه در مرزهای غربی آن در مقابله با سامانه سپر دفاع موشکی قابل مشاهده است.
چالش دیگر امریکا در تقابل با روسیه در یک سال گذشته، به تلاش رسانه ای روس ها در فضای تبلیغات علیه امریکا بر می گردد که بر محورهایی مانند جنگ طلبی امریکا در خاورمیانه و یا نقض تعهدات و عرف بین المللی از سوی امریکا با تمرکز بر جاسوسی های اخیر امریکا تکیه دارد؛ به گونه ای که می توان گفت روس ها با تکیه بر رفتارهای امریکا، در پی تخریب چهره آن در سطح جهان برآمده اند. در واقع همچنان که در مورد چین هم شایان ذکر است، اقدامات و رفتارهای دولت امریکا در یک سال اخیر، که برخی از آنها نیز ریشه در استراتژی کلان امریکا دارند، باعث ایجاد رفتارها و انگاره های تقابلی بیشتری از سوی روسیه و چین علیه امریکا شده است که هزینه هایی بر آن تحمیل خواهد کرد.

رنجش متحدان سیاسی

بی شک افشاگری در مورد اقدامات جاسوسی امریکا از متحدان غربی خود در سال گذشته امری بیشتر و پیچیده تر از یک رسوایی دیپلماتیک بود. به گونه ای که علاوه بر معرفی امریکا به عنوان کشوری ناقض عهدنامه ها و عرف بین المللی، اعتماد متحدان نزدیک امریکا به آن را نیز تخریب کرد. این موضوع همچنین بعد دیگری از مقابله جویی با سیاست های امریکا در سطح جهان را در میان افکار عمومی ایجاد کرد که نمود آن را در برگزاری اعتراضات ضدامریکایی در میان کشورهای همسو با آن در سال ۲۰۱۳ مشاهده کردیم.

در واقع افشاگری های ادوارد اسنودن کارشناس سابق و فراری آژانس امنیت ملی امریکا که به روسیه پناهنده شد، هزینه های غیرقابل جبرانی را بر اعتبار امریکا در میان متحدان سیاسی ایجاد کرد که در کوتاه مدت قابل بازگشت نخواهد بود. این موضوع همچنین باعث تعمیق بی اعتمادی به امریکا و رواج احساسات ضدامریکایی در میان کشورهای دیگر نیز شد، به طوری که "ژولین آسانژ" مدیر سایت "ویکی لیکس" نیز در سال گذشته بر اعتبار از دست رفته امریکا تاکید کرد.

اسرائیل و مذاکرات صلح

هر چند در یک سال گذشته همانند کلیه دوران اوباما از حمایت های امریکا از اسرائیل کاسته نشد ولی بر نارضایتی اسرائیل و متعاقب آن لابی های صهیونیستی در داخل امریکا از اوباما افزوده شده است. در واقع اسرائیل در سال ۲۰۱۳ به عنوان یک دردسر بزرگ برای سیاست خارجی دولت امریکا مطرح بوده است. به طوری که بخش زیادی از سیاست خاورمیانه ای امریکا تحت تاثیر نفوذ اسرائیل و حفظ منافع آن قرار داشته است.

این موضوع در کنار بی نتیجه ماندن مذاکرات صلح میان تشکیلات خودگردان فلسطین و اسرائیل با وجود میانجی گری مستقیم "جان کری" بر ناکامی های امریکا افزوده است. درست برخلاف انتظار واشنگتن در این سال، اسرائیل تلاشهای خود برای شهرکسازی در زمینهایی را که قرار است کشور آینده فلسطینی باشد افزایش داد و اعتنایی به نارضایتیهای واشنگتن نداشت. همچنین روابط دو طرف در مورد پروندهی هسته ای ایران رو به سردی گذاشت. با وجود آن که مقامات آمریکایی تلاش بی سابقهای را برای اطلاعرسانی و اطمینان بخشی به مقامات رژیم صهیونیستی انجام دادند، اما موضع "بنیامین نتانیاهو" در این باره تغییر چندانی نکرد.

در واقع هر چند دولت امریکا در سال ۲۰۱۳ توجه ویژه ای به کسب توافقاتی در مورد مذاکرات سازش فلسطین و اسرائیل داشته است ولی به دلایلی مانند حاکم بودن جناح افراطی در رژیم صهیونیستی و رفتارهایی مانند تداوم شهرک سازی در کرانه باختری، امریکا نتوانسته است دستاوردی در این مذاکرات داشته باشد.

بحران سوریه؛ ضربه ای بزرگ به اعتبار امریکا

بحران سوریه از دو جهت ضربه ای بزرگ به اعتبار امریکا وارد کرد. نخست این که با وجود خط قرمز اعلام شده از سوی اوباما و با وجود استفاده از سلاح شیمیایی در سوریه، امریکا به خط قرمز خود عمل نکرد. موضوع دوم به آزردگی متحدان منطقه ای امریکا از این کشور به دلیل عدم اراده و یا توان کافی دولت اوباما برای مداخله به منظور شکست بشار اسد بر می گردد که کاهش اعتماد و اعتبار امریکا نزد این کشورها را به همراه داشته است. اما برداشت دیگری نیز در رابطه با عملکرد سیاست خارجی امریکا در سال گذشته نسبت به بحران سوریه وجود دارد. بدین صورت که در مقابل برداشت نخست بسیاری معتقدند هر چند امریکا به تعهد خود به خط قرمز اعلام شده عمل نکرد، اما توانست از وارد شدن به جنگی بی پایان در سوریه اجتناب کند و این موضوع به تنهایی دارای ارزش زیادی برای مردم و دولت امریکا است.

طبق برداشت نخست، سوریه در سال ۲۰۱۳ به یکی از مهمترین نمونههای سنجش اعتبار ایالات متحده در صحنه بینالمللی تبدیل شد. پس از اظهار نظر اوباما پیرامون واکنش در صورت به کارگیری سلاحهای شیمیایی به عنوان خط قرمز در جنگ داخلی این کشور، چنین حادثه ای در سوریه روی داد و در آن سوی با هیچ واکنش عملی از طرف واشنگتن رو به رو نشد. این موضوع دارای اهمیت زیادی است چرا که برای طرفهای درگیر در سوریه ثابت کرد که هیچ نیرویی برای پایان جنگ وجود ندارد. دولت سوریه دریافت که امریکا توان و یا اراده لازم برای مداخله ندارد و از طرف دیگر، مخالفان مسلح اسد پی بردند نباید روی حمایت امریکا برای پیروزی در جنگ حساب کنند. بر این اساس سوریه نمودی از شکست دیپلماسی آمریکا در خاورمیانه شد. همچنین کشورهایی مانند روسیه و چین نیز بسیار خشنودند که سوریه را به نقطه پایانی برای دخالتهای یک جانبه آمریکا در خاورمیانه تبدیل شد و این کشور متقاعد شد که به طور یک طرفه و بدون جلب نظر این دو قدرت بزرگ، تصمیم و یا اقدامی را اتخاذ نکند. این امر با ابتکار روسیه برای جلوگیری از جنگ و توافق جان کری و "سرگئی لاوروف" روسیه را به جای امریکا به بازیگر برجسته بحران سوریه مطرح کرد.

اما همان طور که گفته شد عدم ورود امریکا به جنگی دیگر در خاورمیانه (سوریه)، هر چند عدم پایبندی اوباما به مواضع خود را نشان داد؛ ولی باعث عدم تحمیل هزینه های جبران ناپذیر سیاسی، امنیتی و اقتصادی به امریکا و رضایت شهروندان امریکایی از رویکرد جدید امریکا شد؛ موضوعی که در مخالفت مردم امریکا در نظرسنجی ها با آغاز مداخله در سوریه نمایان است و در ارزیابی سیاست خارجی امریکا باید از آن به عنوان "روی دیگر سکه" سیاست های امریکا در قبال بحران سوریه یاد کرد.

تعامل برد- برد با ایران یا اجبار به همکاری در کوتاه مدت

بدون تردید تعاملات دیپلماتیک امریکا و ایران در نیمه دوم سال ۲۰۱۳ یکی از مهم ترین تحولات در دنیای دیپلماسی سال گذشته در عرصه جهان به شمار می رود. چرا که در سطح قابل نمایانی، رفتارها و مواضعی روی داده است که از سطح خصومت ها میان دو طرف در ۳۴ سال گذشته کاسته شده است. هر چند برخی گمانه زنی ها از آغاز این روند دیپلماتیک به طور مخفیانه از ماه های پیش سخن گفته اند، ولی نشست سالانه سران کشورهای عضو سازمان ملل زمان آشکار شدن و شکل رسمی این روند را رقم زد. نمود عینی و صریح این تحول دیپلماتیک را نیز می توان طی اظهارات باراک اوباما در سخنرانی خود در جمع سران کشورها، دیدار وزیران خارجه ایران و امریکا و در نهایت گفتگوی تلفنی روسای جمهور دو کشور مشاهده کرد. به طوری که اوباما به عنوان رئیس جمهور امریکا در سخنان خود بر سیاست جدید این کشور مبنی بر عدم تعقیب سیاست تغییر رژیم در قبال ایران بر خلاف مواضع مقامات امریکایی در سه دهه گذشته و همچنین اذعان به شناسایی حق غنی سازی صلح آمیز برای ایران اشاره کرد که در کنار دیدار رسمی وزیران خارجه دو طرف برای اولین بار بعد از انقلاب اسلامی و گفتگوی تلفنی غیر منظره اوباما با روحانی حکایت از آغاز تحول مهمی در تعاملات دو کشور داشت.

اما آنچه بر ایجاد تغییرات واقعی در نوع تعاملات ایران و امریکا صحه گذاشت به توافق هسته ای ژنو بر می گردد. در واقع هر چند مواضع، دیدارها و گفتگوهای مقامات امریکا با همتایان ایرانی خود حکایت از آغاز روندی جدید از سیاست خارجی امریکا در قبال ایران داشت، اما کسب توافق هسته ای در ژنو نشان داد که این تحولات در عرصه عملی نیز ادامه یافته است. چرا که بدون تردید کسب توافق هسته ای ژنو پیش از هر چیز منوط به توافق سیاسی ایران و امریکا بود و تجربه دورهای پیشین مذاکرات نشان داده است که در صورت توافق سیاسی امریکا و ایران، مذاکرات نیز نتیجه بخش خواهد بود.

در این راستا، تا زمان کسب توافق هسته ای به طور جدی می توان از تغییرات در سیاست خارجی امریکا در قبال ایران در نیمه دوم سال ۲۰۱۳ سخن گفت، اما آنچه این موضوع را پیچیده تر کرده است به نوع عملکرد امریکا و میزان پایبندی آن به توافق هسته ای در یک ماه اخیر بر می گردد. این نکته نشان می دهد نباید با خوشبینی به تحولات در روابط دو کشور نگریست. در واقع در یک ماه گذشته با توجه به وضع تحریمی دیگر علیه ایران و برخی مواضع دولتمردان امریکایی در قبال ایران و همچنین توافق هسته ای ژنو، باید این سناریو را نیز در نظر گرفت که رویکرد جدید امریکا در قبال ایران تنها یک سیاست جدید از سوی این کشور در راستای استراتژی کلی آن در دو دهه گذشته یعنی مهار ایران و همچنین استفاده از نفوذ ایران در سطح منطقه ای برای تامین امنیت نیروهای خود و همکاری نسبی در بحران سوریه بوده است. البته در ارزیابی رفتارهای امریکا در قبال ایران و به خصوص بعد از تحولات اخیر در سال ۲۰۱۳، باید به رنجش برخی متحدان منطقه ای امریکا مانند اسرائیل و عربستان از توافق هسته ای ژنو و فشار آنها به امریکا به منظور ممانعت از نزدیکی سیاسی به ایران نیز توجه داشت که به طور نسبی بر رفتارهای متناقض ایالات متحده در رابطه با ایران در ماه های اخیر تاثیرگذار بوده اند.

با توجه به این موضوعات می توان گفت تغییراتی هر چند تاکتیکی در سیاست خارجی امریکا در قبال ایران در سال ۲۰۱۳ روی داده است که اتفاقا علاوه بر مسائل دوجانبه دارای اهمیت و پیامدهای منطقه ای و جهانی نیز بوده است. در این رابطه، در ارزیابی سیاست خارجی امریکا نیز در قبال ایران، بسیاری از تحلیل گران از توافقات کسب شده و تغییرات روی داده استقبال کرده اند و البته آن را ناشی از مشکلات امریکا در منطقه و ضرورت همکاری با ایران تفسیر نموده اند؛ هر چند برخی تحلیل گران نیز نزدیکی به ایران را اشتباهی با هزینه های بالا از سوی دولت امریکا تحلیل نموده اند که می تواند باعث ایجاد فاصله و بی اعتمادی متحدان منطقه ای امریکا به آن گردد.

جمع بندی

با در نظرداشتن موضوعات فوق باید خاطر نشان کرد دستگاه سیاست خارجی امریکا سال سخت و بحرانی را پشت سر گذرانده است. تشدید اختلافات با قدرت های بزرگی چون چین و روسیه، نتیجه بخش نبودن مذاکرات سازش میان فلسطینیان و صهیونیست ها با وجود مداخله مستقیم جان کری و تداوم و تشدید مشکلات امریکا در قبال بحران سوریه از جمله چالش هایی بر جای مانده از گذشته بودند که سیاست خارجی امریکا را با مشکلاتی مواجه کرده است. به گونه ای که جایگاه امریکا به عنوان قدرت برتر جهانی را در مقایسه با رقبای آن با افول همراه کرد.

علاوه بر موارد فوق، ماجرای جاسوسی های امریکا از متحدان سیاسی خود ضربه ای دیگری بر اعتبار امریکا در سال ۲۰۱۳ وارد کرد. در پی افشاگری های اسنودن در مورد اقدامات جاسوسی امریکا، موج گسترده ای از بی اعتمادی میان متحدان سیاسی امریکا نسبت به این کشور ایجاد شد که به نظر می رسد در کوتاه مدت قابل جبران نخواهد بود و البته شاهد اتخاذ و یا تعقیب اقدامی خاص از سوی امریکا برای جبران این موضوع نیز نبودیم که رنجش بیشتر قربانیان آن را به همراه داشت.

اما آنچه در نگاهی کلی به سیاست خارجی امریکا در سال ۲۰۱۳ بیش از هر چیز نمایان است به دو توافق کسب شده در ژنو در مورد بحران سوریه و برنامه هسته ای ایران بر می گردد که نشان داد امریکا به تنهایی بازیگر تعیین کننده سرنوشت بحران ها و اختلافات جهان معاصر نیست. در واقع هر چند امریکا تهدید کرد که به سوریه حمله خواهد کرد ولی تحولات در این کشور و نقش بازیگران خارجی به سمت پیش رفت که امریکا ناچار شد از ابتکار روسیه در مورد بحران سوریه پیروی نماید و در این روند، روسیه به بازیگر برجسته بحران سوریه تبدیل شد؛ هر چند موضوع عدم ورود به جنگ سوریه برای امریکا را می توان دستاوردی مهم برای دولت این کشور در اجتناب از تحمیل هزینه های گسترده آن تفسیر کرد. تغییرات در نوع تعامل امریکا با ایران در نیمه دوم سال ۲۰۱۳ و متعاقب آن توافق ژنو در مورد برنامه هسته ای ایران نیز موضوع مهم دیگری است که تغییرات هر چند تاکتیکی در سیاست خارجی این کشور را نشان می دهد. اما آنچه در ارزیابی این تاکتیک جدید امریکا باید به آن توجه داشت این نکته است که به نظر می رسد امریکا در زمان کنونی و به دلایلی مانند افزایش مشکلاتش در خاورمیانه ناچار شد به همکاری با ایران روی آورد و این موضوع در نظر برخی منتقدان به ضعف این کشور در منطقه بر می گردد.
 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار