در دیدار مدیر کل حفظ آثار خراسان رضوی با خانواده هنرمند شهید مهدی منصوب عنوان شد؛

روایت وداع آخر مادر شهید و بوسیدن گلوی شهید منصوب

برای بدرقه مهدی در آخرین اعزامش به راه آهن رفته بودیم. پدر شهید رو به من کرد و گفت پسرمان چه جوان برومندی شده؟ رو او به کردم و گفتم این حرف را نزن پسرمان را چشم می ­زنند. در همین فاصله یادم به فرموده حضرت زهرا(س) خطاب به حضرت زینب(س) افتاد که ...
کد خبر: ۹۸۷۴۷
تاریخ انتشار: ۱۲ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۲ - 02September 2016

روایت وداع آخر مادر شهید و بوسیدن گلوی شهید منصوب

به گزارش دفاع پرس از مشهد، در ادامه سلسه دیدارهای مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان رضوی با خانواده معظم شهدا، این پیشکسوت دفاع مقدس با حضور در خانه هنرمند شهید مهدی منصوب با خانواده این شهید والامقام دیدار کرد.

در این دیدار سردار نجاتی اظهار داشت: در محضر خانواده شهید بودن جزو عمر انسان به حساب نمی­آید و از این حضور لذت میبرم.

وی در ادامه خطاب به پدر و مادر شهید منصوب گفت: وجود شما برای اجتماع مایه برکت است. به شما تبریک عرض می­کنم که این توفیق را پیدا کردید که فرزندتان را به گونه­ای تربیت کنید که خداوند متعال آن را برای خود انتخاب کند و پذیرای او در پیشگاه خود باشد. 

مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خاطر نشان کرد: خداوند خوبیهای زیادی را به آقا مهدی مرحمت کرده بود و با اینکه به خصلتهای نیکو متخلق بود اما او را با شهادت برد چون شهدا گلچین خداوند هستند. باید به این نکته هم توجه داشت که شما هم از او دل بریدید تا خداوند شهادت را نصیب او کرد.

نجاتی در پایان تصریح کرد: شهید در قیامت نسبت به پدر و مادر ادب می­کند و حق آنها را زمین نخواهد گذاشت و مطمئناً آنها را از شفاعت خود بیبهره نخواهد کرد.

در ابتدای این دیدار پدر و برادر هنرمند شهید مهدی منصوب به بیان خاطرات خود از این شهید پرداختند.

در پایان نیز مادر شهید آخرین دیدار خود را با جگرگوشه اش اینگونه روایت کرد:

برای بدرقه مهدی در آخرین اعزامش به راه آهن رفته بودیم. پدر شهید رو به من کرد و گفت پسرمان چه جوان برومندی شده؟ رو او به کردم و گفتم این حرف را نزن پسرمان را چشم می ­زنند. در همین فاصله یادم به فرموده حضرت زهرا(س) خطاب به حضرت زینب(س) افتاد که فرموده بودند در روز عاشورا که من نیستم از طرف من زیر گلوی حسین(ع) را ببوس.  این صحبت که از ذهنم گذشت به آقا مهدی گفتم مادر بیا تا زیر گلویت را ببوسم و به تأسی از عقیله بنی­ هاشم بوسه بر گلوی آقا مهدی زدم. وقتی پیکر مطهرش را آوردند دیدم جای بوسه آخر ترکش خورده بود.


 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار