خاطره یک سرهنگ عراقی؛
خاطرهای دردناک از ذهنم گذشت؛ خاطرهای از یک پیرزن اهوازی که به هنگام ورودمان به خرمشهر، در برابر تانکم ایستاد و با خواهش و التماس از من خواست که خانهاش را بر سرش ویران نکنم و ادامه داد: «اگر نجابت و مردانگی داشته باشی، این کار را نمیکنی».
کد خبر: ۳۰۹۳۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۲۶