اسیر - صفحه 13

اسیر

ماجرای شهادت یکی از اسرا به دست کومله

خواب بودیم که ناگهان سر و صدای ورود تعداد زیادی اسیر جدید ما را از خواب پراند. آنها اول توی اتاق دیگری جا دادند؛ اما بعد از چند روز همه ما را یکجا جمع کردند...
کد خبر: ۵۰۴۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۱۱

سه هندوانه برای 100 اسیر

گویا باید سه وعده در روز بجای غذا کتک می‌خوردیم. عراقی‌ها می‌خواستند با این کار به اصطلاح خودمان «گربه را دم حجله بکشند!» چون تا یک هفته کارشان شده بود کتک زدن‌ ما.
کد خبر: ۴۸۷۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۰۲

شکنجه در دیگ آب جوش!

عراقی ها دیگر هم روی سر او ریختند و کتکش زدند. وقتی حسابی کتک می زدند ممکن بود طرف از زیر دست و پای آنها دیگر زنده بلند نشود؛ البته عزیز الله قوی هیکل بود و تاب و تحمل اش بالا بود. تا نیم ساعت او را کتک زدند و بعد او را رها کردند.
کد خبر: ۴۸۱۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۲۴

گفت‌و‌گوی دفاع پرس با "سورن هاکوپیان" آزاده ارمنی و همسرش؛

پس از قبول قطعنامه توسط منافقین اسیر شدم/ وقتی فهمیدند ارمنی هستم، بیشتر شکنجه کردند

آیلت هاکوپیان می‌گوید: همسرم نگاهش به سختی‌ها و شرایط زندگی با دیگران فرق دارد و باید بگویم همسرم بوی ناب آدمیت می‌دهد.
کد خبر: ۴۶۸۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۱۲

کلاس درس اجباری کمونیسم

روز به روز هوا سرد تر می شد. همه از زخم معده و سوز سرما در رنج بودیم. با همه ی این سختی ها، مجبور بودیم هر شب مهملات کاک ناصر و دیگر استادان کلاس در مورد کمونیسم را گوش کنیم و مانند بچه های مدرسه، آن ها را حفظ کنیم یا در کلاس مرتب از استاد سؤال کنیم که یعنی به درس علاقه مندیم و می خواهیم آن را یاد بگیریم.
کد خبر: ۴۴۱۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۹

جنگ هنوز ادامه دارد…

بعضی اوقات چراغها خاموش می شد و آژیر خطر به صدا در می آمد و این بیانگر این بود که جنگ هنوز ادامه دارد و هنوز به خواست خداوندی ما از امکانات هوایی برخوردار هستیم؛ در آن حد که به خاک دشمن هجوم می آوریم.
کد خبر: ۴۴۰۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۶

الهی اسیر دشمن نشوی

جیره همه ما در روز، فقط سه لیتر آب بود، آن هم با طعنه که: مگر شما شعار یا حسین تشنه لب را نمی دادید؟ پس حالا بکشید. عطش آن قدر بالا گرفت که تعدادی از عزیزان با لب تشنه به یاد ابا عبدالله (ع) به شهادت رسیدند.
کد خبر: ۴۳۹۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۵

خاطرات جبهه و جنگ(18)

اینجا خاک منه، تو بگو اینجا چه کار میکنی؟

اسیر شده بود 15 سال بیشتر نداشت، حتی مویی هم در صورتش نبود....
کد خبر: ۴۳۳۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۴

شب های تلخ زندگی اسارتی

در آنجا دیدن دیگر همرزمان علیرغم اینکه صورت هایشان از شدت ضعف به زردی می گراید، امید و نوری تازه در دل دمید. از بدو ورود به آسایشگاه تا انتقال به محل مخصوص خودمان با تعقیب نگاه های پاک و مظلومانه بچه ها روبرو بودیم. گویی با نگاه شان می خواستند به ما بفهمانند که اینجا آغاز راه است.
کد خبر: ۴۲۶۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۱۶

مجازات اسیر مسیحی که عاشق امام بود

استوار وقتی دید مثل بقیه به دستورش عمل نمی کنم، فرمان داد چهار دست و پایم را گرفته و میان چاله ی فاضلاب پرتابم کنند. وقتی کمرم محکم به زمین اصابت کرد، تنها توانستم سرم را بالا بگیرم تا کثافت وارد دهانم نشود.
کد خبر: ۴۱۸۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۰۴

اسیر ی که چوب راستگویی اش را خورد

دژبانها به گمان اینکه او دروغ می گوید ومعمولا اینگونه کتمان کردن کار افراد مهم و افسران بلند پایه است، بیشتر به او مشکوک شده و او را مرتب کتک می زدند و دست از سر او بر نمی داشتند.
کد خبر: ۴۱۷۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۰۳

من از اسیر عراقی عذرخواهی کردم

ما اسرا را تا اروند کنار منتقل کردیم و آنها را با همان دستان بسته سوار بر کمپرسی کردیم. قبل از حرکت میان جمع اسرا رفتم و با چراغ قوه داشتم دستهایشان را بازبینی می کردم که یک نفر از پایین داد زد آقا تو خجالت نمی کشی؟
کد خبر: ۴۱۳۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۸

سطل تی ان تی!

برای جلوگیری از هر گونه بی عدالتی در تقسیم جیره، قرعه کشی بهترین روش بود. وقتی مقسم جیره را به قسمت های مساوی تقسیم می کرد، یک نفر پشت می ایستاد و مقسم دست روی یک قسمت می گذاشت و می پرسید این مال کی و او جواب می داد فلانی. همه چیز قرعه کشی می شدو بدین ترتیب، کمتر اعتراض.
کد خبر: ۳۹۹۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۱

رقص مرگ کابل ها بر بدن اسرا

دو نفر از بچه ها زیر بازوهایم را گرفتند و مرا کشان کشان بیرون بردند. به محوطه که رسیدیم یکی از سربازان بعثی که مرا در این حالت دیده بود به طرف مان آمد و پرسید: «چه شده؟» یکی از بچه ها به او فهماند که فلج شده ام. سرباز بعثی دستور داد مرا به حمام ببرند و قدری پاهایم را ماساژ دهند.
کد خبر: ۳۹۷۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۹

خردسال ترین دختر اسیر در جهان +عکس

دادگاه رژیم صهیونیستی، یک کودک فلسطینی را به 2 ماه حبس و سپردن ودیعه مالی به ارزش 6 هزار شیکل اسرائیل (1500 دلار) محکوم کرد.
کد خبر: ۳۹۵۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۷

حیله های جمیل استخباراتی در موصل چهار

مسئولان آسایشگاه ها عین این حرف ها را به بچه ها رساندند. افرادی هم قرار شد چند مطلب طنز یا مقاله بنویسند. یکی از بچه ها اشعار سعدی را از روی کتاب برایشان نوشت، دیگری مقاله ای نوشت تحت عنوان: افضل الاعمال کره القدم، یعنی بهترین کارها بازی فوتبال است.
کد خبر: ۳۹۳۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۵

اسیر انی زیر شنی تانک

بعد از دستور فرمانده عراقی، ما را از روی زمین بلند کردند و بردند مان خط دوم. آنجا ما را کنار یک خاکریز، روی زمین نشاندند. یکی ـ دو ساعت بعد، یکی از فرماندهان ارشد عراقی آمد و از یکی از سربازان پرسید: «چرا آمدی جبهه؟»
کد خبر: ۳۸۹۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۳۰

لیگ کشتی اسرا با جوایز نفیس

کار دیگری که در مدت اسارت انجام می دادیم، ورزش بود. با توجه به اینکه تخصص و تحصیلات من در ارتباط با ورزش بود، برنامه های ورزشی متنوعی تنظیم کرده و تیم های ورزشی مختلفی در رشته های والیبال، فوتبال، هندبال، و بسکتبال تشکیل داده بودیم و همه روزه بازی داشتیم.
کد خبر: ۳۸۸۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۸

سرداری که پدرش به عشق او اسیر شد+تصاویر منتشر نشده

در اردوگاه اسرای جنگی دوباره تعدادی اسیر جدید را آورده‌اند.لحظاتی می‌گذرد. درِ دخمه که باز می‌شود حمدالله در میان اسرای تازه‌وارد چهره آشنای پدر را می‌بیند. دیدن اسارت پدر، سختی اسارت را برایش دوچندان می‌کند.
کد خبر: ۳۸۵۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۳

چرا گاوهاتون را کوتاه نکردین؟!

خیلی وقت بود که وقت نکرده بودیم اصلاح کنیم. در حالی که دور هم نشسته بودیم، افسر عراقی وارد شد. چرخی زد و نگاهی به بچه ها کرد. با همان لهجه خاص خودش به فارسی گفت:«چرا گاوهاتون را کوتاه نکردین؟!»
کد خبر: ۳۷۹۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۷

پربیننده ها