داستان کوتاه/
«محمدزاده» در بخشی از داستان کوتاه خود آورده است: آنقدر به در گاراژ نزدیک بود که وقتی شاگرد اتوبوس داد میزد؛ مسافران اهواز جا نمانند؛ همه صدایش را میشنیدند حتی آنهایی که میان کرکر قلیان گوش به صدای دلنشین و مردانه او داده بودند و رزم رستم و سهراب را از دهان گرمش میشنیدند و خون ایرانی و غیرت و مردانگی را در رگهای تنشان به جوش میآورد و وقتی پا به رکاب اتوبوس میشدند با همان حال و هوای دلیران ایران زمین که به جنگ تورانیان رفته بودند به مصاف با دشمن بعثی میرفتند.
کد خبر: ۵۲۳۳۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۹
پاسدار شهید «مهدی محمدباقری» در خاطرات خود شرح حال پیدا کردن دوست خویش در بندرعباس را بیان میکند.
کد خبر: ۳۴۲۸۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۵