خاطرات شهدا - صفحه 12

خاطرات شهدا
از عاشورای حسینی تا کربلای خمینی؛

شهیدی که جبهه را همچون «کربلا» می‌دانست

درست است که 54 سال سن داشتم، ولی می‌خواستم من هم همراه جوان‌ها در جبهه شرکت کنم. جبهه برای من مثل کربلا بود و یک بار بدون گذرنامه به کربلا رفته بودم اما این بار کربلا در ایران بود؛ عاشورا در ایران بود.
کد خبر: ۳۰۹۰۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۷

روایت‌هایی از زندگی ۵ شهید دانشجوی استان خراسان رضوی؛

تولد، شهادت و تشییع پیکر «یوسف» با نوای اذان همراه بود

سه اذان در زندگی و شهادت «یوسف نصوحی‌پور» دانشجوی «زیست‌­شناسی» دانشگاه «اوکلاهاما» تأثیر گذار بود. اذان اول با لحظه به دنیا آمدن شهید همزمان شد. دومین اذان به گفته همرزمانش، با لحظه اصابت ترکش خمپاره به قلب «یوسف» و شهادت وی و اذان سوم نیز مربوط به زمان خاکسپاری پیکر مطهر این شهید والامقام بود.
کد خبر: ۲۸۲۴۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۶

وقتی حضرت زهرا (س) قمقمه یکی از شهدا را پر از آب کرد

پانزده نفری افتادیم توی محاصره دشمن. از فشار تشنگی بی­‌حال و خسته خواب­‌مان برد. وقتی بیدار شدیم، (شهید) «محمد حسن فایده» گفت: «حضرت زهرا (س) در خواب به من آب دادند و قمقمه یکی از شهدا را پر از آب کردند». فوری رفتیم سراغ قمقمه­ شهدایی که اطراف‌­مان بودند. یکی از قمقمه‌ها پر بود از آب خنگ. انگار همین الان داخلش یخ انداخته بودند.
کد خبر: ۲۷۹۲۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۴

ماجرای مقنعه‌‎ای که از سر همسر شهید باکری جدا نشد

ماجرای مقنعه‌ای که از سر همسر شهید «حمید باکری» جدا نشد را در قسمتی از خاطراتش می‌خوانید.
کد خبر: ۳۰۷۲۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۱۲

توسط ضرابی‌زاده اعلام شد؛

ارائه نگارش اثری متفاوت از نویسنده «دختر شینا»

بهناز ضرابی‌زاده با بیان اینکه اثر جدیدش متفاوت‌تر از «دختر شینا» و «گلستان یازدهم» است، گفت: کتاب خاطرات همسر شهید امیربهمن باقری را بسیار دوست دارم، سه سال با آن زیسته‌ام و برای نوشتن این کتاب به خوزستان سفر کردم.
کد خبر: ۳۰۷۰۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۱۱

پنج روایت از زندگی سردار شهید «محمدناصر ناصری»؛

«ناصری» بعد از شهادت کار در «افغانستان» را رسالت خود می‌­دانست

یک شب در عالم رویا شهید «ناصرى» را با لباس فرم سپاه دیدم که خیلى خوشحال به نظر می‌‏رسید. به سراغش رفتم و از او سؤال کردم مگر شما شهید نشدید؟ گفت چرا، دو تا گلوله به سینه‌‏ام اصابت کرد و شهید شدم. شهید «ناصری» در ادامه به این نکته اشاره کرد که بعد از شهادت هم نمی‌‏توانم از افغانستان بروم و باید بمانم و کار کنم.
کد خبر: ۳۰۲۸۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۱۶

آرزویی که در عملیات «مرصاد» محقق شد

«هنگامی که آتش‌بس اعلام و قطعنامه پایان جنگ پذیرفته شد، نزد شهید «سید حسین موسوی­‌مقدم» رفتم و با ناراحتی به او گفتم در باغ شهادت بسته شد و ما ماندیم. این فرمانده شهید بعد از شنیدن این جمله من گفت در طول مدت جنگ، از خدا خواسته­‌ام که اگر می­‌خواهد توفیق شهادت را به من بدهد، در آخرین عملیات این جنگ شهادت را نصیبم کند؛ پس هنوز جنگ تمام نشده و حتماً ادامه دارد.»
کد خبر: ۳۰۱۵۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۶

بُرشی از کتاب «سلام بر ابراهیم»؛

تولد «ابراهیم» چراغ شادی را در دل پدر روشن کرد

در بخشی از کتاب «سلام بر ابراهیم» آمده است: «در خانه‌ای کوچک و مستاجری در حوالی میدان خراسان تهران زندگی می‌کردیم. اولین روز‌های اردیبهشت سال 1336 بود. پدر چند روزی است که خیلی خوشحال است. خدا در اولین روز این ماه، پسری به او عطا کرد. او دائما از خدا تشکر می‌کرد.»
کد خبر: ۳۰۰۶۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۳۰

دومین سالگرد شهید نیکزاد برگزار می‌شود

دومین سالگرد شهید مدافع حرم ابوالفضل نیکزاد جمعه 22 تیرماه در تهران برگزار می‌شود.
کد خبر: ۲۹۸۹۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۹

معرفی کتاب؛

«ردپایی بر خاک» روایت‌گر زندگی‌نامه و خاطرات شهدا ی «بروجرد»

«بهرام آقاخانی چگنی» در کتاب «رد پایی بر خاک» کوشیده است تا مختصری از زندگی‌نامه و خاطرات ۱۲ تن از شهدای شهرستان «بروجرد» را برای آیندگان به یادگار بگذارد.
کد خبر: ۲۹۶۶۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۶

شهیدی که انحراف از خط اسلام «بنی­ صدر» را افشا کرد

شهید «عبدالحمید دیالمه» به دلیل برخورداری از بینش سیاسی عمیق، جزو اولین کسانی بود که انحراف از خط اسلام را در بنی‌صدر و روزنامه وابسته به او مشاهده کرد و به قصد افشاگری با جمعی از دوستان خود در مجمع «احیاء تفکرات شیعی» مشهد به تهران آمد و در محل روزنامه به اصطلاح «انقلاب اسلامی» تحصن کرد.
کد خبر: ۲۹۷۰۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۳

در کتاب «بوسه وتاول» آمده است:

بدن را شکافته و مجدداً دوخته بودند

جنازه‌ی ابراهیم را از انگلستان آوردند. باید او را غسل می‌دادیم. وقتی لباس‌هایش را بیرون آوردند، خط باریکی روی بدنش به چشمم می‌خورد. جلو رفتم و با دقت نگاه کردم. بدن را شکافته و مجدداً دوخته بودند.
کد خبر: ۲۹۵۷۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۶

نگاهی به زندگی شهید «سیدعلی حسینی»

«محمد باقر قالیباف» در خاطرات خود آورده است: روزی شهید «سیدعلی حسینی» به من گفت: از شواهد و قرائن این طور برداشت می­ شود که تا 6 ماه دیگر جنگ تمام می­ شود. به «سیدعلی» گفتم: خالی می ­بندی. اگر واقعیت را می­ گویی گفته­ ات را بنویس و امضاء کن.
کد خبر: ۲۹۴۹۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۹

نگاهی گذرا به زندگی فرمانده گردان تخریب لشکر 21 امام رضا (ع)؛

فرمانده شهیدی که ترک رذائل اخلاقی را راه وصول به شهدا می‌دانست

«مرضیه اکبران» همسر شهید «محمدرضا نظافت» در خاطرات خود آورده است: «محمدرضا» را به صورت زیبایی در خواب دیدم. به او گفتم «من هم می‌خواهم بیایم آنجایی که تو رفتی»، گفت «کاری ندارد، فقط باید سه کار را انجام دهی؛ اول آنکه دروغ نگویی، دوم غیبت نکنی، سوم به پدر و مادرت خیلی احترام بگذاری».
کد خبر: ۲۹۳۱۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۷

مروری بر زندگی فرمانده محور تیپ 21 امام رضا (ع) در چزابه؛

شهیدی که شهید «چمران» را از حلقه محاصره ضد انقلاب نجات داد

شهید «محمد بابا رستمی» در خاطرات خود آورده است: در منطقه «نوسود» حزب کومله و دمکرات، ما و دکتر «مصطفی چمران» را محاصره کرده بودند. «حسن علیمردانی» داخل یکی از ماشین­ های ارتش که دیوار چوبی هم داشت رفت و یک اسلحه تیربار کالیبر 50 را روی سه پایه کار گذاشت و سعی داشت با بستن رگبار روی دشمن تلاش آنها را در تنگ کردن حلقه محاصره خنثی کند و محاصره را بشکند.
کد خبر: ۲۹۱۳۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۶

معرفی کتاب؛

«راز بندگی» نگاهی به مصادیق عملی سیره شهدا بر اساس مفاهیم دینی

کتاب «راز بندگی» که به قلم «عباس تیموری» به رشته تحریر در آمده تشریح معارف و مفاهیم ارزشی اسلام منطبق با مصادیق دفاع مقدس است.
کد خبر: ۲۹۱۲۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۵

اتفاقی که در گشت «مایکل جمع کن» افتاد

داودآبادی در بیان بخشی از خاطرات خود آورده است: زمستان سال 1363 در گشت «امر به معروف و نهی از منکر» که زیر نظر «کمیته انقلاب اسلامی» فعالیت داشت، مشغول شدم. بعضی‌ها که از این گشت دل خوشی نداشتند، آن را به نام «گشت نکیر و منکر» و یا «گشت مایکل جمع‌کن» معرفی می‌کردند.
کد خبر: ۲۸۸۹۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۹

روایتی از شیوه تدریس شهید ابراهیم هادی

در آن زمان که اکثر بچه‌های انقلابی به ظاهرشان اهمیت نمی‌دادند، ابراهیم با ظاهری آراسته و کت و شلوار به مدرسه می‌آمد. چهره زیبا و نورانی، کلامی گیرا و رفتاری صحیح، از او معلمی کامل ساخته بود. در کلاس‌داری بسیار قوی بود. به موقع می‌خندید. به موقع جذبه داشت.
کد خبر: ۲۸۸۸۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸

برگرفته از کتاب «سلام بر ابراهیم»؛

من بازی می‌کنم، اما شرط‌بندی نه

در بخشی از کتاب «سلام بر ابراهیم» آمده است: «دوستش می‌گفت: با اینکه بعد از آن ابراهیم به ما بسیار توصیه کرد که شرط بندی نکنید، اما یکبار با بچه‌های محله نازی آباد بازی کردیم و مبلغ سنگینی را باختیم! آخرای بازی بود که ابراهیم آمد. به خاطر شرط‌بندی خیلی از دست ما عصبانی شد.»
کد خبر: ۲۸۶۱۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۲۱

جشن تولدی برای دانشجوی شهید «علیرضا شجاعی»

خادمین شهدای گمنام استان البرز مراسم جشن تولد دانشجوی شهید «علیرضا شجاعی» را در کنار مادر گرامی‌اش برگزار کردند.
کد خبر: ۲۸۴۱۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۸

پربیننده ها