پاسدار شهید «مهدی محمدباقری» در خاطرات خود شرح حالی از تصرف قلاویزان و داربلوط توسط رژیم بعث عراق و شهادت سرلشکر خلبان شهید علی اکبر شیرودی را بیان کرده است.
کد خبر: ۳۴۱۶۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۶
پنج روایت طنز دفاع مقدس؛
هادی سعادتی در خاطرات خود آورده است: یکی از روزهایی که در منطقه «اللَّه اکبر» مستقر بودیم شهید «مهدى میرزایى» الاغى را آورد که کلاه آهنى به سر داشت.
کد خبر: ۳۳۶۵۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۰
خاطره ای از روحانی شهید رحیمی؛
حجتالاسلام «یعقوب مهدوی» میگوید: شب رفتم منزل و خوابیدم. نزدیک اذان صبح بود که شهید محمد قاسم رو در عالم خواب دیدم. رو کرد به من و گفت: «آقای مهدوی! شک نکن! ما خودمان هستیم؛ این پیکرها متعلق به خودمان است.»
کد خبر: ۳۰۲۸۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۹
آیین رونمایی از مجموعه کتاب «روپوشهای سفید» که به خاطرات دانشجویان شهید دانشگاه علوم پزشکی مشهد پرداخته، امروز در مشهد برگزار میشود.
کد خبر: ۳۳۳۹۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۳۰
پنج روایت از فعالیتهای سیاسی شهدای خراسان رضوی؛
زهرا آرمند همسر شهید «حسین سبحانی» در خاطرات خود آورده است: وقتی انقلاب پیروز شد، همسرم کفنی را که در راهپیماییها میپوشید، کنار گذاشت. آخرین باری که به جبهه میرفت، گفت: «لیاقت شهادت ندارم؛ ولی اگر شهید شدم، همان کفن را موقع دفنم همراهم بگذار».
کد خبر: ۳۳۰۴۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۱
معرفی کتاب؛
کتاب «یک قطره از این دریا» خاطرات شهدا ی دفاع مقدس خراسان رضوی از دوران انقلاب توسط «مریم عرفانیان» به رشته تحریر در آمده و توسط نشر «صریر» به زیور طبع آراسته شده است.
کد خبر: ۳۳۰۳۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۵
چهار روایت از 4 فرمانده شهید عملیات «کربلای 5»؛
مادرم خیلی استوار و متین بر پیکر برادر شهیدم حاضر میشود، سپس خم شده و دست او را از تابوت بالا میگیرد و میبوسد و در همان حال میگوید: «پسرم تو هر وقت از جبهه میآمدی دست مرا میبوسیدی؛ اما حالا من به اینجا آمدهام و دستت را میبوسم به شرط آنکه بدون من به بهشت نروی».
کد خبر: ۳۲۶۸۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۹
نماینده ولی فقیه در استان قزوین:
آیتالله «عبدالکریم عابدینی» گفت: بنیصدر در آن زمان همین حرفهایی را مطرح میکرد که امروز برخی مطرح میکنند و در نهایت همانند بنیصدر عاقبت بخیر نخواهند شد و همه ما نیز باید مراقب این افکار انحرافی باشیم.
کد خبر: ۳۲۴۷۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۳
روایتهایی از زندگی ۵ شهید دانشجوی خراسان رضوی؛
پدر شهيد «محمد قاسمیانشیروان»: پسرم خيلی به نماز اول وقت اهميت میداد. يک روز كه در حال آمدن به مشهد بوديم در مسیر اذان گفته شد. محمد ماشين را پارک كرد، وقتی علتش را سئوال كردم گفت: «ما در جبهه با خدای خود عهد كردهايم در همه جا و در همه حال نماز اول وقت را بخوانيم و برای تأخير نماز اول وقت، جريمه قرار دادهايم.
کد خبر: ۳۲۱۸۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
مسئول نشر آثار و ارزشهای مشارکتهای زنان در دفاع مقدس استان چهارمحال و بختیاری ار انتشار فراخوان همایش «حس پروانگی» در این استان خبر داد.
کد خبر: ۳۲۱۶۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۲
خاطرات خواستگاری شهدا؛
کتاب «با اجازه بزرگترها بله!: خاطراتی از خواستگاری به سبک شهدا» شامل بخشهایی جذاب از سالنامه «خانواده معمولی» بوده که شامل روایتهایی از نحوه آشنایی، مراسم خواستگاری و ازدواج شهدا است.
کد خبر: ۳۱۷۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۹
شهید «علی توکلی» به نقل خانواده و دوستانش همیشه در سلام کردن به بزرگ و کوچک پیشدستی میکرد و لبخند از روی لبانش محو نمیشد و همواره خانواده و دوستان را به صمیمیت و دوستی تشویق میکرد.
کد خبر: ۳۱۵۱۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۸
از عاشورای حسینی تا کربلای خمینی؛
درست است که 54 سال سن داشتم، ولی میخواستم من هم همراه جوانها در جبهه شرکت کنم. جبهه برای من مثل کربلا بود و یک بار بدون گذرنامه به کربلا رفته بودم اما این بار کربلا در ایران بود؛ عاشورا در ایران بود.
کد خبر: ۳۰۹۰۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۷
روایتهایی از زندگی ۵ شهید دانشجوی استان خراسان رضوی؛
سه اذان در زندگی و شهادت «یوسف نصوحیپور» دانشجوی «زیستشناسی» دانشگاه «اوکلاهاما» تأثیر گذار بود. اذان اول با لحظه به دنیا آمدن شهید همزمان شد. دومین اذان به گفته همرزمانش، با لحظه اصابت ترکش خمپاره به قلب «یوسف» و شهادت وی و اذان سوم نیز مربوط به زمان خاکسپاری پیکر مطهر این شهید والامقام بود.
کد خبر: ۲۸۲۴۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۶
پانزده نفری افتادیم توی محاصره دشمن. از فشار تشنگی بیحال و خسته خوابمان برد. وقتی بیدار شدیم، (شهید) «محمد حسن فایده» گفت: «حضرت زهرا (س) در خواب به من آب دادند و قمقمه یکی از شهدا را پر از آب کردند». فوری رفتیم سراغ قمقمه شهدایی که اطرافمان بودند. یکی از قمقمهها پر بود از آب خنگ. انگار همین الان داخلش یخ انداخته بودند.
کد خبر: ۲۷۹۲۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۴
ماجرای مقنعهای که از سر همسر شهید «حمید باکری» جدا نشد را در قسمتی از خاطراتش میخوانید.
کد خبر: ۳۰۷۲۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۱۲
توسط ضرابیزاده اعلام شد؛
بهناز ضرابیزاده با بیان اینکه اثر جدیدش متفاوتتر از «دختر شینا» و «گلستان یازدهم» است، گفت: کتاب خاطرات همسر شهید امیربهمن باقری را بسیار دوست دارم، سه سال با آن زیستهام و برای نوشتن این کتاب به خوزستان سفر کردم.
کد خبر: ۳۰۷۰۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۱۱
پنج روایت از زندگی سردار شهید «محمدناصر ناصری»؛
یک شب در عالم رویا شهید «ناصرى» را با لباس فرم سپاه دیدم که خیلى خوشحال به نظر میرسید. به سراغش رفتم و از او سؤال کردم مگر شما شهید نشدید؟ گفت چرا، دو تا گلوله به سینهام اصابت کرد و شهید شدم. شهید «ناصری» در ادامه به این نکته اشاره کرد که بعد از شهادت هم نمیتوانم از افغانستان بروم و باید بمانم و کار کنم.
کد خبر: ۳۰۲۸۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۱۶
«هنگامی که آتشبس اعلام و قطعنامه پایان جنگ پذیرفته شد، نزد شهید «سید حسین موسویمقدم» رفتم و با ناراحتی به او گفتم در باغ شهادت بسته شد و ما ماندیم. این فرمانده شهید بعد از شنیدن این جمله من گفت در طول مدت جنگ، از خدا خواستهام که اگر میخواهد توفیق شهادت را به من بدهد، در آخرین عملیات این جنگ شهادت را نصیبم کند؛ پس هنوز جنگ تمام نشده و حتماً ادامه دارد.»
کد خبر: ۳۰۱۵۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۶
بُرشی از کتاب «سلام بر ابراهیم»؛
در بخشی از کتاب «سلام بر ابراهیم» آمده است: «در خانهای کوچک و مستاجری در حوالی میدان خراسان تهران زندگی میکردیم. اولین روزهای اردیبهشت سال 1336 بود. پدر چند روزی است که خیلی خوشحال است. خدا در اولین روز این ماه، پسری به او عطا کرد. او دائما از خدا تشکر میکرد.»
کد خبر: ۳۰۰۶۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۳۰