چهلسالگی سرو/
تمام بدن او از گرما و آفتاب تاول زده بود، ولی باز هم زیر سایه نمینشست. شبها تاولهای بدن او را چرب میکردم تا کمی برای روز بعد التیام پیدا کند. هر چه به او میگفتم که زیر سایه بنشیند قبول نمیکرد و میگفت مگه بچههای رزمنده سایبان دارند که من زیر سایه بنشینم. او به این کار ادامه داد تا روزی که جنگ تمام شد.
کد خبر: ۴۱۸۶۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۶