سر در گریبان از جلوی تلویزیون پراکنده شدیم و هر کدام به مکان خودرفتیم. آرام آرام صدای زمزمه بچهها به ناله و فریاد بدل شد. برای اولین بار صدای شیون و زاری از پنجرههای آسایشگاه بیرون رفت. نگهبانان بعثی، اما موقعیت را درک کردند و جرأت نزدیک شدن به آسایشگاه را نداشتند.
کد خبر: ۵۹۳۷۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۲
صورتم را به گوشش نزدیک کردم و به آرامی گفتم: «علی جان به خدا حضرت امام هم راضی نیست این قدر عذاب بکشی»، اما او فقط لبخندی زد. علی با این استقامت و سکوتِ آرامش بخشش، لحظه به لحظه بر تشویش و اضطراب و نگرانی بعثیها و افسر آنها که شاهد شکنجه بود میافزود. همگی آنها منتظر کلمهای از علی بودند که اگر آن را میگفت خلاص میشد، ولی او هرگز آن کلمه را بر زبان نیاورد.
کد خبر: ۵۹۳۶۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۲
حکیمی گفت: در اردوگاه اسرای عراقی در ایران مسابقه مردان آهنین برگزار میشد. این در حالی است که اسرای ما در عراق در حد بخور و نمیر تغذیه میشدند. در ایامی هم که اوضاع عادی بود با هماهنگی عراقیها یک دوره مسابقات فوتبال بین اسیران ایرانی برگزار شد.
کد خبر: ۵۵۶۰۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۴
با تحویل لباس بوی آزادی به مشام میرسید دیگر باورمان شده بود که باید با اردوگاه خداحافظی کنیم. آنقدر غیر منتظره بود که فکرش نمیکردیم روزی دلمان برای محیط آن تنگ شود چه راحت با آن وداع کردیم شاید جا داشت با دقت به در دیوار نگاه کنیم، دانه دانه آجرهایش را بشماریم، در و دیوارهایی که شاهد شکنجهها و آه و نالههای اسرای مظلوم مفقود الاثر بود.
کد خبر: ۵۴۰۲۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۷