نمی از ایثار (10)؛
در اثر شدت موج انفجار به زمین افتاده و بیهوش شدم. بعد از ساعتها بههوش آمدم اما از دوستانم خبری نبود. آنقدر ضربه کاری بود که نمیدانستم کجا هستم.
کد خبر: ۲۴۸۷۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۳۱
نمی از ایثار (9)؛
«یکی از آنها را که بیشتر حدس میزدم زنده باشد را شروع به تنفس مصنوعی و کمکهای اولیه کردیم، بالاخره آنقدر روی این جنازه کار کردم که یواش یواش دوباره زنده شد و از آن روز تاکنون دوستان مرا «فلاحی که شهید را زنده کرد» میشناسند.»
کد خبر: ۲۴۸۴۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۸
نمی از ایثار (8)؛
«حجتالاسلام محمدباقر فلاحزاده» در عملیات کربلای 5 با مسئولیت جانشین گردان مهندسی رزمی لشکر 25 کربلا، در خط مقدم و زیر آتش شدید دشمن به عنوان یک روحانی سنگرساز، برای رزمندگان خاکریز میزد.
کد خبر: ۲۴۸۳۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۷
نمی از ایثار (7)؛
مدتی با «محمدرضا» همسنگر بودم. جبهه که به فرموده امام خمینی (ره) دانشگاه بود، چنان تاثیری در زندگی برادرم گذاشت و او را متحول کرد که از وقتی پا به عرصه جنگ گذاشت نافله شبش هرگز ترک نمیشد.
کد خبر: ۲۴۸۱۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۶
نمی از ایثار (6)؛
صبح یک روز در خط مقدم، ناگهان صدایی مانند صدای حرکت تانک به گوشم خورد. احساس کردم تانک دشمن به سمت ما میآید. با عجله به سمت جیپ رفتم تا با موشک تاو آن تانک را بزنم.
کد خبر: ۲۴۷۷۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۴
نمی از ایثار (5)؛
وقتی ژاندارم را دیدم با خود گفتم الآن این ژاندارم مرا دستگیر میکند و با خود به زندان میبرد. نگاهی به اطراف کردم هیچکس اطرافم نبود. فکر کردم اگر الان مرا ببرند کسی نیست که به خانواده خبر بدهد. در همین فکر بودم که ژاندارم را شناختم و متوجه شدم استوار فرامرز (غلامعلی) رجایی است.
کد خبر: ۲۴۶۹۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۸
نمی از ایثار (4)؛
ناگهان صدای انفجاری به گوش رسید، تمام شیشهها خرد شده و روی من ریخت. به خواب عمیقی فرو رفته و متوجه هیچ چیز نشده بودم. اگر پتو نبود به من آسیب جدی میرسید! اما قرار نبود بمیرم. باید زنده بمانم و بعد از جنگ را مشاهده کنم.
کد خبر: ۲۴۶۵۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۶
نمی از ایثار (3)؛
خون زیادی از بدنم رفته بود، کمکم داشتم بیحال میشدم. فجر در حال دمیدن بود. با روشن شدن هوا متوجه شدم جلوی خاکریز عراقیها افتادهام. از بین دو نفر دوستانم بلند شدم. ناگهان از سوی نفربر دشمن بعثی تیر سنگینی به کتفم خورد و تکهای از شانهام کنده شد.
کد خبر: ۲۴۶۴۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۴
نمی از ایثار (2)؛
«در عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران عراق از ناحیه پای راست بر اثر اصابت تیر مستقیم مجروح و به اسارت دشمن درآمدم.»
کد خبر: ۲۴۵۸۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۳
نمی از ایثار (1)؛
وقتی خواستم بالای بلندی بروم و اذان بگویم، مسئول آن مقر به من گفت: «کجا آقا؟» گفتم: «میخواهم بروم بالای دره و اذان بگویم». او گفت: «تاکنون دو نفر به خاطر اذان در همین مکان به شهادت رسیدهاند.
کد خبر: ۲۴۵۶۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۲