فرمانده لشکر 27 به روایت همرزمش؛
بچهها با اشتیاق به حرفهای رضا گوش میکردند که گفت: "خواب دیدم سیدی دست بر من کشید و در خواب پایم خوب شد." در همین حین بچهها دورهاش کردند و گفتند "همچین خواب خوبی دیدی و هنوز پایت در گچ است؟!" تقریباً یک ساعت طول کشید تا بچهها با چاقوی ارهای گچ پای رضا را باز کنند. او هم شروع به راه رفتن کرد."
کد خبر: ۸۹۹۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۱۳
نصرت الله غریب ، فرمانده گردان حمزه گفت: چی شد یه دفعه نشستی؟ تو که تا اینجا به همه روحیه می دادی، حالا هم باید بیشتر از همه بدوی، بلند شو که تو باید بیشتر از همه از خودت مایه بذاری و به همه روحیه بدی.
کد خبر: ۱۳۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۳۰