خاطرات رزمندگان و شهدا

خاطرات رزمندگان و شهدا
بریده کتاب؛

سایه لرزان

در کتاب «یک شیشه مربا» اثر سعید حیدری آمده است: روزی که من و حاج ناصر و سومین نفرمان وارد شهر شدیم شهر مثل جنگلی بود با درخت‌های قطع شده، جنازه‌های روی هم افتاده و جنازه‌هایی که روی رکاب ماشین و دست به دستگیره افتاده بودند، زن‌ها و کودک‌ها که ترسیده، مظلوم و دردناک خوابیده بودند.
کد خبر: ۷۳۲۸۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۳۰

پربیننده ها