« مسعود نیکفر » از آزادگان شهرستان خرم آباد میگوید: وقتی هوا تاریک شد من و محمدصادق را به پشت خاکریز بردند و داخل ماشین انداختند. ماشین حرکت کرد و با هر تکان ماشین احساس میکردیم جان از بدنمان میرود. صبح به نخلستانهای بصره رسیدیم، آنجا تعداد زیادی از همرزمانمان را دیدم.
                                    کد خبر: ۷۷۷۵۸۹   تاریخ انتشار                        : ۱۴۰۴/۰۶/۲۷