روزهایی بود که اسرای روزهدار بعد از ظهرها از شدت گرما بدنهایشان را بر روی زمین نمدار آسایشگاه میچسباندند تا شاید عطش آنها کمتر شود.
کد خبر: ۴۹۰۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۰۹
آزاده "شیرعلی شهبازی" در گفت و گو با دفاع پرس بیان کرد؛
"در ماه مبارک رمضان اسرا با تحمل ضرب و شتم کتک غذای مختصری میگرفتند. سربازان بعثی از درب آسایشگاه تا آشپزخانه با باتوم از اسرا پذیرایی میکردند. ما نیز سعی میکردیم پیرمردها و مجروحین را در میان خود قرار دهیم تا کمتر آسیب ببینند. در راه بازگشت به آسایشگاه نیز این کار تکرار میشد."
کد خبر: ۴۸۷۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۰۵
عراقی ها دیگر هم روی سر او ریختند و کتکش زدند. وقتی حسابی کتک می زدند ممکن بود طرف از زیر دست و پای آنها دیگر زنده بلند نشود؛ البته عزیز الله قوی هیکل بود و تاب و تحمل اش بالا بود. تا نیم ساعت او را کتک زدند و بعد او را رها کردند.
کد خبر: ۴۸۱۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۲۴
آزاده احمد صابری روایت کرد؛
آزاده احمد صابری گفت: شبی خواب به سراغم نمیآمد، برخاستم و آیاتی چند از کلام الله مجید تلاوت کردم، سپس به اقامهی نماز شب پرداختم. نماز را که به پایان رساندم، نگهبان عراقی که از پشت پنجره مرا نگاه میکرد با لحنی توهینآمیز از من خواست نزد او بروم. جلوی پنجره که رسیدم، گفت: سرت را جلو بیاور! و سیمی محکمی به صورتم نواخت.
کد خبر: ۴۷۳۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۰۷
یکی از آزادگان دفاع مقدس نقل می کند؛
محمدجواد سالاریان از آزادگان دوران دفاع مقدس می گوید: وقتی که یک اسیر را از اتاق بازجویی بیرون می آوردند، از دیدن سر و وضع او دل سنگ هم برایش می سوخت، گاهی دهان و صورت و پا و چند جای تنش مجروح و خونین بود آن هم با لباسهایی پاره پاره.
کد خبر: ۴۵۹۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۱۵
در اتاق شکنجه انواع و اقسام وسایل شکنجه و هنرنمایی عراقی ها از قبیل فلک، برق، کابل، پروفیل آهنی و اتو مهیا بود. بعثی ها برادران را جفت حفت وارد شکنجه گاه می کردند و بعد از پذیرایی مفصلی از آنها، با سر و صورت خونین و پاهای زخمی بر می گرداندند.
کد خبر: ۴۲۰۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۰۷
آن سالها، در زمان دستگیری و شکنجه های بعد از آن، مجید اگر اطلاعاتش را فاش میکرد، ساواک قادر به شناسایی و دستگیری عده زیادی از مبارزین دانشگاه و مسجد میشد؛ اما دهان مجید به گفتن نام هیچ مبارزی باز نشد. هیچ شکنجه ای نتوانسته بود قفل دهان او را باز کند.
کد خبر: ۴۱۸۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۰۴
عراقی ها گروهبان ۲ را می گفتند اریف، نگهبان ۱ را می گفتند نایب اریف. عبد گفت: حالا که این گفته من شما بفرستم داخل، فعلاً کاری ندارم، ولی تنبیه تان سر جایش است. کابلی که می خواهم بهتان بزنم، می زنم... شما به من بی احترامی می کنید؟ شما می دانید من کی هستم؟! یک آدم چوپان بدبخت، زبان نفهم و بی شعور؟
کد خبر: ۴۰۷۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۱
شکنجه های ساواک؛
حقیقت تلخ است، اما باید گفت؛ حقیقت شرمآور است ولی با صداقت باید گفت؛ حقیقت میسوزاند و آتش می زند اما باید سوخت و گفت...
کد خبر: ۴۰۲۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۴
در اردوگاه ۱۱ تکریت یکی از صحنه هایی که بچه ها را بسیار تحت تأثیر قرار داد و چهره ی خونخوار و کریه حزب بعث را بیش از پیش نمایان ساخت، شکنجه و قتل یک نوجوان بسیجی پانزده ساله بود.
کد خبر: ۳۴۹۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۸