لشکر 31 عاشورا - صفحه 16

لشکر 31 عاشورا
در اولین همایش سراسری مدیریت جهادی و امنیت ملی مطرح شد؛

بی اهمیتی پست و مقام برای فرماندهان در دوران دفاع مقدس/ نتوانستیم جنگ را به صورت علمی تئوریزه کنیم

فرماندهان در دوران دفاع مقدس بر اساس وظیفه و تکلیفی که داشتند در برابر دشمن ایستادگی می کردند و برای آنها پست، مقام، درجه و میز مهم نبود بر همین اساس هم بود که وقتی پایین ترین رده فرماندهی اراده می کرد به راحتی می توانست بالاترین فرمانده را ببیند.
کد خبر: ۲۲۲۵۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۳۰

رونمایی از کتاب «بربال امواج» در تبریز

مجموعه خاطرات رزمنده دوران دفاع مقدس «یحیی غلامی سرای» با نام «بر بال امواج» در تبریز رونمایی شد.
کد خبر: ۲۲۱۸۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۶

سردار سید فاطمی در شب عملیات کربلای 5 چه گفت؟

فرمانده گردان حبیب‌ ابن مظاهر لشکر 31 عاشورا در شب عملیات کربلای 5 گفت: یاحسین (ع)! ما اگر در مقابل دشمن خوار شویم، آن‌وقت دیگر توان بالا گرفتن سر را نداریم. ما با این امید راهی عملیاتیم که چون متوجه شماییم، خوار نمی‌شویم. با عزت می‌جنگیم، با عظمت و پر ابهت مقابل دشمن می‌ایستیم و می‌جنگیم.
کد خبر: ۲۲۰۵۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۲

تصاویری از جبهه و جنگ آذربایجان شرقی

کد خبر: ۲۱۴۵۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۰۳

روزشمار دفاع مقدس (9 آبان)

9 آبان 1395 هجری شمسی برابر با 28 محرم 1438 هجری قمری و 30 اکتبر 2016 میلادی
کد خبر: ۱۱۰۵۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۰۹

معرفی کتاب؛

«حنجره‌های زخمی»؛ روایت 49 نوحه‌خوان شهید لشکر عاشورا

کد خبر: ۱۰۹۰۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۸

تعهدنامه‌ شفاعت رزمندگان پیش از اعزام به جبهه + عکس

جمعی از رزمندگان لشکر 31 عاشورا پیش از اعزام به جبهه دست به ابتکاری نو برای شفاعت یکدیگر زدند.
کد خبر: ۱۰۰۰۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۰

مهدی قلی رضایی در گفت‌وگو با دفاع پرس:

در نخستین اعزام «نماز شرم» خواندم!

راوی کتاب «لشکر خوبان» گفت: وقتی قنوت گرفتم سایه‌هایی را در اطرافم می‌دیدم که به رکوع و سجده می‌روند. در آن حین یک نفر آمد و گفت: «برادر قبله را اشتباه ایستادی و 180 درجه مرا چرخاند».
کد خبر: ۹۷۹۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۴

گفت‌وگوی دفاع پرس با محمد نیک نفس:

ابتکار رزمندگان شلمچه را حفظ کرد

از سنگر بالای خاکریز خودی دو شاخص به فاصله تقریبا 25 سانتی‌متر در راستای سنگر دشمن قرار می‌دادند و شب هنگام امتداد لوله سلاح را در راستای همان شاخص‌ها قرار داده و شلیک می‌کردند. این امر باعث می‌شد با شلیک تیر اندک، دشمن را از پنجره سنگرش مورد هدف قرار داده و تیربار را خاموش کنند.
کد خبر: ۹۷۱۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۴

روزنوشت‌های سردار شهید "ورمزیاری" از عملیات رمضان؛

همه مشکلات را به خاطر خدا تحمل کردیم

"غروب شد. وضو گرفتیم. در حال وضو گرفتن، آب طوری داغ بود که دست و صورت رزمندگان را می‌سوزاند. آماده نماز جماعت شدیم. رزمندگان همه این مشکلات را به خاطر خداوند متعال تحمل می‌کردند."
کد خبر: ۹۱۵۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۶

بخش دوم/ روایاتی از خاطرات ماووت وحشی؛

جنگ در برف و بوران/ اجساد عراقی‌ها را زیر برف دفن کردیم

"برای گرم کردن سوله‌ها در مقر شهید بنی هاشمی از بخاری هیزمی استفاده می‌شد. آن هم به برکت وجود درختان بی‌شمار پالوت در منطقه بود که از هیزمشان استفاده می‌کردیم. بشکه‌ها را از وسط بریده چیزی شبیه بخاری درست می‌کردیم که این کارها هم به مشکلات‌مان می‌افزود. بخاری‌ها استاندارد نبود."
کد خبر: ۸۸۸۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۵

مادرانه‌های جنگ به روایت فرزند3- راوی کتاب لشکرخوبان:

مادرم رختخواب مجروحیتم را متبرک می‌داند

مادرم گفت "پسرم آن ملافه و تشک‌هایی را که در زمان مجروحیت از آنها استفاده می‌کردی را شسته و تمیز کردم و متبرکا آن را نگه داشتم." خجالت کشیدم و گفتم "مادر چرا آنها را نگه داشتی؟" جوابی داد که هنوز هم از درک عظمت مادر عاجزم، گفت "پسرم خون رزمنده در آنها بود و آن برایم ارزشمند است. یادگاری نگه داشتم."
کد خبر: ۸۷۹۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۳۰

مادرانه‌های جنگ به روایت فرزند2- رزمنده لشکر 31 عاشورا:

مداحی پدر و اشک مادر در نخستین مجروحیت

"از پشت تلفن صدای خانم اکبری را می‌شنیدم که با گریه مادرم را صدا می‌زد. دقایقی بعد مادرم گوشی را در دست گرفت و گفت "غلامرضا کجایی؟" لحظاتی طول کشید تا گریه‌هایمان مجال صحبت بدهد. گفت "می‌دانم مجروح شدی. از احوالت بگو". با شنیدن صدای مادرم حالم خوب شد اما گریه مجال صحبت نداد. بعدها متوجه شدم که مادرم روزها چشم‌انتظار تماس بوده است."
کد خبر: ۸۷۸۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۲۹

مادرانه‌های جنگ به روایت فرزند1- رزمنده لشکر 31 عاشورا:

پشت درب خانه منتظرم می‌نشست

"دست دراز کردم درب را بزنم که یک دفعه درب باز شد. آن طرف درب مادرم بود. سلام کردم. هر دو لحظه‌ای مات و مبهوت به هم نگاه کردیم. بی‌آنکه متوجه مجروحیتم شود دست‌اش را انداخت دورگردنم. هق هق گریه‌هایش تنم را تکان می‌داد."
کد خبر: ۸۷۲۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۲۴

مهدی قلی رضایی در گفت و گو با دفاع پرس روایت کرد:

بازی تیراندازی در میدان مین با اندام رزمندگان

"خورشید که بالا آمد، سنگرهای عراقی‌ها که در بیست یا سی متری ما نمایان شد. آنها مسلط بر میدان مین بودند. عراقی‌ها تا ما را دیدند با حوصله خواستند که با ما بازی کنند چند نفرشان با سیمنوف هدف‌گیری می‌کردند و هر نقطه‌ایی از بدنمان را می‌دیدند، می‌زدند. فقط صدای "اه" را بعد از اصابت هر گلوله می‌شنیدم."
کد خبر: ۸۶۹۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۲۳

تولدی در هور

کتاب تولدی در هور؛ داستان شجاعت شهید حسین محمدیان، عضو واحد اطلاعات- عملیات لشکر 31 عاشورا است.
کد خبر: ۸۶۶۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۹

بخش پایانی/ گفت‌و‌گوی تفصیلی دفاع پرس با "مهدی قلی‌رضایی"؛

مادرم مرا بعد از مجروحیت نشناخت/ "ترکش طلایی" نخوردم

"دو تا خانم و یک مرد به اتاق ما سرک کشیدند و رفتند. مادرم را شناختم چون در حال پانسمانم بودند صدایشان نکردم. به پرستار گفتم "مادرم آمد و مرا نشناخت." پرستار فورا بدنبالشان رفت."
کد خبر: ۸۴۶۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۷

جواد محمدی در گفت‌و‌گو با دفاع پرس روایت کرد؛

بازی "بالا بلندی" شهدای غواص برای شهادت

"زیر نور قرمز و زرد منورها شاهد اصابت گلوله‌ها به سر و گردن بچه‌ها بودم. روی آب کاملاً از خون بچه‌ها سرخ شده بود. حالا بر صدای تیربارها صدای اصابت گلوله‌ها به تن و سر بچه‌ها و سطح آب هم اضافه شده بود."
کد خبر: ۷۸۷۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۰۴

بخش دوم/ گفت‌و‌گوی خواندنی با شهید باکری پس از عدم الفتح والفجر1؛

تاریخ می‌داند که ما هیچ چیز مادی نداریم/ لوله‌های توپ‌هایمان از بین رفت اما آتش دشمن صد برابر بود

سردار شهید مهدی باکری در واکنش به سوالی مبنی بر اینکه "آیا از نظر قبضه در والفجر یک در مضیقه بودیم؟" گفت: تاریخ می‌داند که ما هیچ چیز نداریم، آیا تاریخ نمی‌داند که تیربار و کلاش نداریم؟
کد خبر: ۷۸۰۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۳۰

این مصاحبه یک سند ارزشمند تاریخی است؛

شهید باکری: آتش دشمن در والفجر یک نیروها را خسته کرده بود

اگر این مصاحبه را به دقت بخوانید متوجه خواهید شد که چطور عملیات والفجر یک شهید مهدی باکری را پیر کرد و درس عبرت‌آموز این مصاحبه این است که هر چقدر مصاحبه‌گرها تلاش می‌کنند از زبان او حرف گله‌آمیز نسبت به قرارگاه و فرماندهی و یگان‌های دیگر بیرون بکشند موفق نمی‌شوند.
کد خبر: ۷۸۰۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۲۹

پربیننده ها