خواب بودیم که ناگهان سر و صدای ورود تعداد زیادی اسیر جدید ما را از خواب پراند. آنها اول توی اتاق دیگری جا دادند؛ اما بعد از چند روز همه ما را یکجا جمع کردند...
کد خبر: ۵۰۴۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۱۱
عراقیها برای جریمه،از دادن آب و غذا به مدت 48 ساعت به اسرا خودداری کردند و بعد از گذشت 48 ساعت تمامی برادران با وحدت کامل شروع به تظاهرات و شکستن شیشهها کردند...
کد خبر: ۴۹۷۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۲۴
همه گرسنه ی گرسنه بودیم. یکی، دو لقمه بیشتر نخورده بودیم که همه پس کشیدیم؛ بوی نفت! بوی پودر لباسشویی! بوی صابون! هم مزه ی غذا شده بود. دوباره لقمه ای گرفتیم. مزه مزه کردیم. همان مزه را می داد...
کد خبر: ۴۹۰۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۰۹
روز ۲۵ بهمن اسرا ی عملیات والفجر مقدماتی به موصل یک (موصل بزرگ) وارد شدندو طبق معمول در بدو ورود به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. مرتضی به دلیل جراحت مدتی کوتاه در بیمارستان موصل و سپس به مدت سه ماه در درمانگاه اردوگاه بستری بود و در این مدت و سه ماه بعد از ان کلیه ی کارهای او را بچه های فداکار ...
کد خبر: ۴۸۸۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۰۶
پس از رفتن شیخ علی تهرانی، ابوترابی که سخت نگران و ناراحت وضعیت و عاقبت او شده بود، ضمن بیان خاطراتی به دوستانش پند داد که: «مبادا غافل شوید. غرور زیاد باعث شد تا شیخ از اوج عزت به حضیض ذلت کشیده شود.»
کد خبر: ۴۷۳۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۰۷
مدیر موسسه پیام آزادگان در گفتوگو با دفاع پرس:
مدیر موسسه پیام آزادگان گفت: روزی که از زندانهای عراق آزاد شدیم و به کشور بازگشتیم خیلی برای ما دل میسوزاندند. آن روزها ما به عنوان قهرمان ملی شناخته میشدیم ولی به مرور زمان، یادشان رفت که ما هم هستیم.
کد خبر: ۴۶۱۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۲۱
سال 1365 به همراه تعدادی از اسرا ی دیگر در اردوگاه بودم. افسران عراقی وقتی بیکار می شدند سعی داشتند به نوعی بچه ها را اذیت و آزار کنند.
کد خبر: ۴۶۱۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۱۹
یک خانم صلیبی که اکثراً بنده مترجمش بودم از من پرسید: تو که زبان فرانسه بلد نبودی پس چه جوری آن را یاد گرفتی؟ من هم به شوخی گفتم: روزها انگلیسی می خوانم و شبها کتاب فرانسه را زیر سرم می گذارم، وقتی از خواب بلند می شوم، فرانسه یاد می گیرم.
کد خبر: ۴۵۶۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۱۱
هرچی فکر کردم تا جواب قانع کنندهای به ذهنم برسد و از طرف خوشیاری به او بگویم فایده ای نداشت. خوش یاری همان جواب قبلی را تکرار کرد. عبدالقادر وقتی جواب قبلی را شنید، با نوک پوتین ضربه محکمی به پهلوی خوش یاری کوبید.
کد خبر: ۴۲۷۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۱۷
از پنج شهریور فقط ما بیست و چند نفر مانده بودیم توی اردوگاه به این بزرگی؛ فقط بیست و چند نفر. همین، حال آدم را بد می کرد. آن همه شلوغی و سرو صدا و آدمی که به هم عادت کرده بودیم، کجا و این همه سکوت کجا.
کد خبر: ۴۲۱۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۰۹
با گذشت چند ماه از اسارت، اسرا اجازه پیدا کردند تلویزیون داشته باشند. البته روشن بود چه برنامه ای از آن پخش می شد: "برنامه تلویزیون منافقین"، تنها تفاوتی که این برنامه ها با نشریات منافقین داشت، تصویری بودن شان بود.
کد خبر: ۴۰۶۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۰
دادستان عمومی و انقلاب تهران در گفتوگو با دفاع پرس:
جعفری دولت آبادی گفت: ثبت خاطرات رزمندگان، جانبازان و اسرا بخش مهمی از تاریخ انقلاب اسلامی ایران است؛ کسانی که در این سرزمین فداکاری کردند نیز امروز مورد احترام آحاد جامعه هستند.
کد خبر: ۳۳۶۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۹
گفتوگوی دفاع پرس با آزاده «مصطفی پورمرادیان»
پیوستن به منافقین بعد از سال 67 به ویژه بعد از وفات امام شروع شد. چون در این سال قطعنامه صلح پذیرفته شده بود و حدود یک سال میشد که مبادله اسیری صورت نگرفته بود. مشخص نبودن وضعیت اسرا ، بعضیها را به سمت منافقین کشاند، هرچند که تعداد آنها به اندازه انگشتان دست هم نیود.
کد خبر: ۴۰۰۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۵
وقتی که به او رسیدم، یک کشیده آبدار، حواله صورتم کرد که زمین خوردم. دوباره گفت: بنشین. نشستم و دوباره با سیلی آن ملعون به زمین افتادم. چند بار نشستم و او با کشیده های خود من را نقش زمین کرد، تا اینکه بار آخر دیگر نتوانستم بلند شوم.
کد خبر: ۴۰۱۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۴
بالاخره عراقی ها ولخرجی کرده و در هر آسایشگاه یک دستگاه تلویزیون نصب کردند و آنها از نصب تلویزیون منظوری را دنبال می کردند که به مرور زمان بتوانند با برنامه های مختلف روی روحیه و روان بچه ها اثر بگذارند اما فتوای به موقع حاج آقا ابوترابی نقشه های آنها را نقش برآب کرد.
کد خبر: ۴۰۰۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۳
برای جلوگیری از هر گونه بی عدالتی در تقسیم جیره، قرعه کشی بهترین روش بود. وقتی مقسم جیره را به قسمت های مساوی تقسیم می کرد، یک نفر پشت می ایستاد و مقسم دست روی یک قسمت می گذاشت و می پرسید این مال کی و او جواب می داد فلانی. همه چیز قرعه کشی می شدو بدین ترتیب، کمتر اعتراض.
کد خبر: ۳۹۹۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۱
دو نفر از بچه ها زیر بازوهایم را گرفتند و مرا کشان کشان بیرون بردند. به محوطه که رسیدیم یکی از سربازان بعثی که مرا در این حالت دیده بود به طرف مان آمد و پرسید: «چه شده؟» یکی از بچه ها به او فهماند که فلج شده ام. سرباز بعثی دستور داد مرا به حمام ببرند و قدری پاهایم را ماساژ دهند.
کد خبر: ۳۹۷۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۹
کار دیگری که در مدت اسارت انجام می دادیم، ورزش بود. با توجه به اینکه تخصص و تحصیلات من در ارتباط با ورزش بود، برنامه های ورزشی متنوعی تنظیم کرده و تیم های ورزشی مختلفی در رشته های والیبال، فوتبال، هندبال، و بسکتبال تشکیل داده بودیم و همه روزه بازی داشتیم.
کد خبر: ۳۸۸۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۸
حملات زمینی و هوایی به اوج خود رسیده بود. این اولین بار بود که حالت جنگ را به عینه تجربه می کردم. از دکتر «نعیم» سراغ پزشکیار محل را گرفتم. او گفت: «توسط مامورین اطلاعات دستگیر و به بصره اعزام شده است.»
کد خبر: ۳۸۵۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۴
گفت و گوی دفاع پرس با آزاده جانباز قاسم حائری
داشتم با حسرت به عکس شهدا نگاه می کردم، رسیدم به ردیف پنجم که عکس خودم را دیدم. نوشته بود: «شهید قاسم حائری. محل شهادت: العماره؛ مفقودالجسد»
کد خبر: ۳۸۲۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۱