خبرگزاری دفاع مقدس: تاریخ چراغ راهی است که به وسیله نسل های گذشته برای ما و آیندگان بر فروخته شده است و همهی نسل ها موظف هستند که به نوبهی خود و بدون حب و بغض، آن را همانطور که وقایع رخ می دهند، تکمیل و به نسلهای بعد بسپارند.
تاریخ نگایر شفاهی، گونهای مشخص و تعریف شده از روشهای تدوین تاریخ است که تمام یحوادث و وقایع یک عصر را از زبان راوی؛ یعنی کسانی که در پدید آمدن وقایع نقشی داشتهاند و یا دسته کم ناظران نزدیک، مطلع و واقع بینی بوده اند، ثبت و ضبط می کند.
تاریخ نگاری شفاهی و بیان هر آنچه زمانی بر صفحهی روزگار رخ داده و ناگفته و نانوشته مانده، به ویژه در زمینه دفاع مقدس و در محدوده عملکرد شجاعانه و قهرمانانهی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در خور اهمیتی بسیار است.
این اهمیت وقتی بیشتر جلوه می کند که حیطه بندی های حفاظیتی و تلاش کارکنان ارتش در اجرای قوانین و مقررات در نگهداری یا از بین بردن اسناد محرمانه، باعث شده است تا بخش عمده ای از صورت جلسه ها، طرح ها، نقشهها، اسناد و مدارک، عکسها، فیلمها، دستورالعملهای رزمی، و... مربوط بع دورات دفاع مقدس از میان برود و تنها بخش ناچیزی از اطلاعیههای نظامی و یا دستورهای عملیاتی بماند.
از این رو با توجه به اهمیت تاریخ شفاعی و نقل وقایع جنگ تحمیلی به وسیلهی دلیر مردانی که در زمین، هوا و دریا در صحنهی کارزار بودهاند، ضرورت اقدام عاجل در جمع آوری این خاطرات که گذشت زمان و گاهی وقایع دیگر آنها را از دسترس بودن خارج می کند، بیش از پیش باید مورد توجه قرار گیرد.
بدیهی است ثبت و انتقال خازرات رزمندگان اسلام، از سویی باعث خواهد تا شد تا نسل آیندهب اغرور و مباهات به دفاع مقدس ملت، ارتش و نیرهای رزمنده اش نگاه کند و از سوی دیگر، مانع قلب واقعیتها و حقایق از سوی نا اهلان و نا آشنایان به امور دفاع مقدس می شود.
و اینک "خون و شرف؛ خاطرات سرهنگ فریدون کلهر" مستندی از تاریخ شفاهی ارتشیان این مرزوبوم است که بیانگر گوشهای از فعالیتهای نیروهای نظامی و حضور آنها در صحنههای نبرد حق علیه باطل در دوران دفاع مقدس هشت ساله است.
"خون و شرف؛ خاطرات سرهنگ فریدون کلهر"
این کتاب در ۶ فصل و در۲۴۸ صفحه تهیه و تنظیم شده است. حضور در جبهه، عملیات فتح المبین، عملیات بیت المقدس، عملیات خیبر و... از بخش های این کتاب است. همچنین در بخش آخر کتاب، تصاویری از دوران دفاع مقدس به چشم می خورد.
در صفحه۹۷این کتاب می خوانیم که :
فرماندهان و گروهانها و سرگروهانها مشغول تقسیم هدایای مردمی بین نیروهایشان بودند. خیلی دلم می خواست بدانم که مردم خوب کشورمان به فرزندان رزمندهشان چه چیزهایی را هدیه کردهاند. در میان هدایای فراوانف نامهی بدون پاکت یک شاگرد مدرسه توجهام را جلب کرد. آن را برداشتم و شروع به خواندن کردم. وقتی که نامه به پایان رسید، می خواستم فریاد بزنم و از راه دور به او بگویم دستان کوچک تو را هزاران بار می بوسم که قلم به دست گرفتی و احساسات پاکت را روی ورق کنده شده از دفتر مشقت به زیباترین روش بیان کردی...
نامه را چندین بار خواندم. نمی دنم به این نوجوان کدام معلم ادبیات درس خوب انشا نوشتن را آموخته بود. آیا در نوشتن آن نامه پدر و مادر کم سواد یا شاید بی سوادش هم به او کمک کرده بودند؟ آیا معلم مدرسه کلمات را برای او دیکته کرده بود؟
علاقه مندان می توانند برای تهیه این کتاب می توانند با شماره تلفن ۸۱۹۵۳۳۸۱تماس بگیرند.