به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، ایالات متحده آمریکا باید در خصوص گرایشها و سیاستهای خود نسبت به عربستان سعودی و کشورهایی با حکومتهای فرسوده و دیکتاتور تجدید نظر کند. انقلابهای نوظهور در منطقه خاورمیانه، هنوز موجب تحول دموکراتیک در بسیاری از کشورهای عربی نشده است، بلکه موجب تشدید ناآرامی در منطقهای از جهان شده که پایداری از مولفههای مهم امنیتی آن شناخته میشود و این امر موجب تقویت و رشد گروههای تندرو و تروریستی و افزایش شکاف میان مذاهب و ادیان در خاورمیانه شده است.
فارغ ازامضای قرارداد ژنو میان جمهوری اسلامی ایران و گروه ۱+۵ و نگرش حقوقی به مفاد این توافقنامه، اتفاقهای جالب دیگر از نتایج این امر بود که میتوان از آنها به عنوان رفتارهای دیپلماتیک یاد کرد که شاید پیش از این و در طول سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در ایران و در اذهان جامعه و نخبگان کشور بسیار بعید و دور از باور به نظر میرسید.
از جملهٔ این وقایع میتوان به مذاکره و گفتگوی وزرای خارجه ایران و آمریکا اشاره نمود که بدون هیچ پیش شرطی، و در فضایی کاملا باز صورت گرفت، و احتمالا در آینده نیز این مذاکرات ادامه خواهد یافت، که به باور بسیاری، این گفتگوها حتی قابل تخیل هم نبود.
بعد از آنکه جمهوری اسلامی توانست حوادث سال ۸۸ را مدیریت کند، دولتهای غربی که در این رابطه برنامه ریزیهای کلانی را انجام داده بودند، شکست سناریوهای خود را برنتافتند، و در اقدامی هماهنگ تحریمهای ضد ایرانی خود را افزایش دادند. این تحریمها به قدری شدید بود که هیلاری کلینتون وزیرخارجه پیشین آمریکا در اظهار نظری در این رابطه گفته بود، چنانچه این تحریمها ضد هر یک از کشورهای قدرتمند صنعتی اروپایی اعمال میشد، حکومتهای آنها برای مدیریت تحریمها سه ماه بیشتر دوام نمیآوردند.
آمریکاییها به باور خودشان به دنبال اخذ امتیاز جلوگیری از دستیابی کشورمان به سلاح هستهای بودند، که البته این موضوع همیشه از سوی مقامات عالیرتبهٔ کشورمان تکذیب میشد و در نهایت مقام معظم رهبری فتوایی در خصوص حرمت ساخت تسلیحات اتمی صادر فرمودند که فضای گفتوگو و مذاکره را تحت تاثیر خود قرار داد.
درطرف مقابل، دیپلماتهای جمهوری اسلامی ایران به دنبال چرخش گردونهٔ صنعت، و فن آوری هستهای، همزمان با هم بودند، و برای دست یابی به این امر، تحریمها ضد بشری غرب علیه کشورمان میبایستی برچیده میشد.
درخصوص مذاکرات با جمهوری اسلامی ایران شش کشور به صورت مستقیم با این موضوع مرتبط بودند، و این در حالی است که دو بازیگر دیگر منطقهای نیز به جد موضوع هستهای کشورمان را دنبال میکردند.
امروز دیگر برهیچ کس پوشیده نیست که حکومت عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی درخصوص موضوعات مرتبط با ایران با یکدیگر متحد شدهاند، و دشمن جمهوری اسلامی ایران در حوزه بین المللی محسوب میشوند. اقدام به ترور دانشمندان هستهای کشورمان، سیاه نمایی بر علیه جمهوری اسلامی در مجامع بین المللی، تجهیز گروههای تکفیری و حمایت از گروههای مسلح ضد نظام اسلامی، کشتار مردم بیگناه مناطق جنوب شرقی ایران، از جمله عداوتهای رژیم صهیونیستی و آل سعود در طول سالیان گذشته علیه ایران بوده است.
بعد ازمذاکره مقامات آمریکایی با سران جمهوری اسلامی، مقامات سعودی و صهیونیستی خشم خود را نسبت به این اتفاق اعلام کردند، و از این مذاکرات به عنوان خیانت آمریکا به خود یاد کردند.
عربستان سعودی کشوری است که از بدو تاسیس خود تا کنون امنیت داخلی و بین المللی خود را مدیون انگلستان و ایالات متحده آمریکا بوده است، و به خاطر چتر حمایتی آمریکا و وجود منابع عظیم نفتی در این سرزمین، توانسته خود را به عنوان یک بازیگر مهم در عرصه بین المللی مطرح کند. شهرهای مکه و مدینه از عوامل دیگر اهمیت این کشور در میان سایر جوامع میباشد که حاکمان سعودی با استفاده از این موقعیت، نفوذ خود را در میان جهان اسلام افزایش دادهاند.
امروز مقامات سعودی بر این باورند که در زمانی که ایالات متحده آمریکا و ایران دو سوی خلیج فارس را در اختیار داشتند، تنها یک مشکل موجب جدایی واشنگتن از تهران بود، و آن اینکه مقامات آمریکایی نمیخواستند ایران به تسلیحات هستهای دست یابد، و مقامات ایرانی هم خواستار آن بودند تا تحریمهای ضد کشورشان که بیشتر از سوی آمریکا هدایت میشد، برداشته شود.
به عقیده بعضی از کارشناسان آمریکایی، اگر مقامات آمریکایی و سران جمهوری اسلامی بتوانند در این رابطه با یکدیگر به توافق برسند، مسائل اساسی میان دو کشور حل شده است. در این خصوص میتوان به وجود میادین نفتی توسعه نیافته کشورمان و علاقه شرکتهای نفتی آمریکایی به حضور در ایران و همچنین علاقه سایر بخشهای اقتصادی آمریکا به حضور در بازارهای ایران اشاره کرد.
با نابودی حکومت صدام حسین در پی حمله ایالات متحده آمریکا به عراق، و روی کار آمدن حکومتی علاقهمند به پیوستن به محور مقاومت، توازن قدرتهای منطقهای به شدت دچار تغییر شد. عربستان سعودی بعد از آنکه از تصمیم ایالات متحده مبنی بر نابودی حکومت صدام حسین مطلع شد، جزء محدود کشورهایی بود که از مقامات آمریکایی خواست تا نسبت به این اقدام خود تجدید نظر کند. علت این پافشاری مقامات سعودی بر این اساس بود که آنها حکومت صدام حسین را سدی در برابر نفوذ انقلاب اسلامی در منطقه و قدرت گرفتن شیعیان میدانستند.
امروز هم با روی کار آمدن دولت نوری مالکی در عراق، سعودیها این موضوع را که کشورشان از منطقهٔ شمالی خود با یک حکومت شیعی هم مرز باشد را بر نمیتابند، و از این رو اقدام به تقویت گروههای مبارز تکفیری در عراق کرده، و از آنها حمایتهای مالی و تسلیحاتی به عمل میآورند.
این حمایتها و خصومتهای مقامات سعودی با کشورمان، بعد از مذاکرات به عمل آمده میان ایران و آمریکا تشدید شده و حاکمان سعودی موقعیت ژئواستراتژیک خود را بعد از مذاکرات ژنو به شدت در خطر میبینند. از این رو و در اولین اقدام حاکمان سعودی، به ویژه بندر بن سلطان مسئول دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عربستان، میدان مبارزه ضد محور مقاومت را گسترش داده و بعد از دو سال تجهیز گروههای تروریستی و اعزام آنها از دیگر کشورها به سوریه، لبنان و عراق را هم از خشم خود در امان نگذاشت و با بمب گذاری و ایجاد ناامنی در کشورهای منطقه، نارضایتی خود را از فرایند جدید، که منجر به تضعیف بیش از پیش نقش ریاض در معادلات منطقهای و فرامنطقهای بود ابراز داشت.
درخصوص رژیم صهیونیستی نیز باید گفت که این رژیم از دو محور، خود را از سوی جمهوری اسلامی ایران در وضعیت تهدید میبیند. موضوع اول فن آوری هستهای ایران میباشد، و موضوع دوم حمایت جمهوری اسلامی از گروههای مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین.
به عقیده بسیاری از کارشناسان اعمال فشارهای فعلی که از سوی شش کشور مذاکره کننده با جمهوری اسلامی ایران صورت میپذیرد، اغلب به سفارش مقامات رژیم صهیونیستی است. به همین علت اتخاذ بازی دیگری از سوی آمریکا و تلاش در جهت پیش برد مذاکرات با جمهوری اسلامی به شدت منافع این رژیم را در معرض خطر قرار میدهد.
دراین بین به نظر میرسد شرایط رژیم صهیونیستی برای ادامه حیات نسبت به عربستان سعودی در وضعیت بهتری باشد. عربستان سعودی با وجود یک دولت شیعی در عراق و از دست دادن عمق استراتژیک خود نمیتواند به حیات خود ادامه دهد و همجواری با یک دولت شیعی را به هیچ وجه نمیپذیرد، اما رژیم صهیونیستی با موجودیت یک دولت شیعی در عراق مشکلی ندارد.
با تکمیل محور مقاومت از ایران تا دریای مدیترانه و کاهش نفوذ و محبوبیت مقامات آل سعود در میان سران کشورها و مردم منطقه، عربستان سعودی با وجود حزب الله لبنان به عنوان یک شریک راهبردی برای جمهوری اسلامی ایران حیات خود را در خطر میبیند، اما رژیم صهیونیستی نشان داده که میتواند با وجود حزب الله در کنار خود به حیاتش ادامه دهد، اما نمیخواهد موجودیت حزب الله ادامه پیدا کند.
اما همهٔ ماجرا به اینجا ختم نمیشود، عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی هر دو یک مشکل مشترک دارند و آن اعتماد به ایالات متحده آمریکا برای حفظ امنیت ملی خود است. رژیم صهیونیستی برای ادامه حیات خود به تسلیحات پیشرفته آمریکایی نیاز مبرمی دارد. عربستان سعودی هم برای ادامه حیات خود نیاز به حمایتهای نظامی ارتش آمریکا دارد. موضوع اینجا است که با همهٔ نیازهای این دو رژیم به ایالات متحده آمریکا و وجود پیمانهای راهبردی منسجم میان آنها و دولتمردان آمریکایی، و همچنین نفوذ بالای لابیهای سعودی و صهیونیستی در میان سردمداران آمریکایی، سعودیها و صهیونیستها موفق به جلوگیری از توافق میان جمهوری اسلامی ایران و شش کشور مذاکره کننده با محوریت آمریکا نشدند.
عزم دیپلماتهای آمریکایی برای عقد این توافق نامه موجب شد تا بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی دست به دامن مقامات روسیه شود و به آنها بگوید: دیگر هیچ تضمینی وجود ندارد و ما از مقامات روس میخواهیم تا مانع از عقد این توافق نامه شوند.
سخن آخر
بعد از وقوع تحولات اخیر در منطقهٔ خاورمیانه و شمال آفریقا به نظر میرسد مقامات آمریکایی شعارهای خود را با عملکرد خود در یک مسیر نمیبینند. از نمونههای این تضاد میتوان به شعار دموکراسی و حمایت از حکومتهای روی کار آمده با رای مردم در بیان، و حمایت از حکومتهای پادشاهی و دیکتاتوری فرسوده در عمل اشاره کرد.
ایالات متحدهٔ آمریکا با وجود این تضاد در کلام و عمل، منافع بلند مدت خود را در منطقهٔ خاورمیانه در خطر میبیند. از طرف دیگر حفظ رژیم صهیونیستی در منطقه از راهبردهای آمریکا در خاور میانه محسوب میشود. از اینرو وبا توجه به اکثریت قالب مسلمانان درخاورمیانه و دشمنی آنها به ماهیت رژیم صهیونیستی، ایالات متحده آمریکا برای نجات شریک و هم پیمان دیرینهٔ خود یعنی رژیم صهیونیستی مجبور است، دست حمایتی خود را از پشت حاکمان آل سعود بردارد و با توجه به فرسودگی حکومت آل سعود و حضور مخالفان متعدد در سرزمین حجاز، خاندان آل سعود به آخر خط خود نزدیک میشود.
به عبارت دیگر با توجه به اینکه بعد از انقلابهای نوپدید در منطقه ایالات متحده آمریکا متحدان منطقهای خود را از دست داد، برای بقای رژیم صهیونیستی و همچنین حفظ پرستیژ حمایت از دموکراسی خود و مبارزه با حکومتهای دیکتاتوری، آل سعود را برای آل صهیون ذبح کند.
گزارش: محمد سجاد واعظ