برادر شهید نوری در گفت و گو با دفاع مقدس:

محمد از چگونگی شهادتش خبر داشت/ معلمی که کلاس درس را به عشق جبهه رها کرد

اسحاق نوری برادر شهید محمد نوری گفت: محمد با لبیک گفتن به ندای ولی فقیه زمانش جام شهادت را نوشید و راه کربلا را با پروازش ملکوتی اش پیمود.
کد خبر: ۱۰۸۴۰
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۲ - 04February 2014

خبرگزاری دفاع مقدس: شهادت راهی برای رسیدن به عشق حقیقی است و شهیدان با نثار خونشان به آرزوی دیرینه شان که پیوستن به کاوران حسینی بود، رسیدند.

شهید محمد نوری از جوانان این مرز و بوم است که با شهادتش موجب اقتدار نظام مقدس جمهوری اسلامی شد و توسعه و پیشرفت امروز کشور مرهون خون شهدایی است که برای دفاع از ارزش های انقلاب، اسلام و مکتب قرآن جان خود را تقدیم انقلاب کردند.

اسحاق نوری برادر شهید محمد نوری در گفت و گوی اختصاصی با خبرگزاری دفاع مقدس به بیان خاطراتی از این شهید پرداخته است.

محمد نوری در اولین روز مرداد ماه سال  1338 در شهرستان ایوان دیده به جهان گشود. او اولین پسری بود که بعد از فوت دو بچه در این خانواده به دنیا آمد و همه فامیل و خانواده اش از اینکه خداوند این هدیه گرانبها را به آنها اعطا نموده شکرگذار بودند.

کودکی او در خانواده ای مذهبی و فقیر آغاز شد، پدرش هزینه زندگی ده نفره شان را از طریق بنایی با خشت خام و کاهگل تامین می کرد و او بر سر سفره ای بزرگ شد که نانش با عرق جبین و زور بازوی پدری دلسوز و متدین تامین می شد. پدری که همزمان با اذان کارش را به تعطیلی می کشاند و بعد از اقامه نماز دوباره کارش را شروع می کرد.

در سن شش سالگی قدم به مدرسه جامی گذاشت و تا پایان دوره ابتدایی در همین مدرسه به تحصیل مشغول بود و دوره دوم مقطع تحصیلی را در دبیرستان ششم بهمن ایوان با موفقیت گذراند. چون در خانواده فقیری بود برای هزینه تحصیلش، سه ماه تابستان را با دستفروشی و کارگری سپری می کرد و با اذان مغرب به سوی مسجد جامع شهر می شتافت و نمازش را با جماعت اقامه می کرد .

بعد از اتمام سال اول و دوم دبیرستان در امتحانات ورودی دانشسرای مقدماتی شرکت کرد و بعد از موفقیت وارد دانشسرای مقدماتی در استان ایلام شد و مرحله تازه ای از زندگیش را آغاز نمود و در کنار تحصیل مسائل مذهبی و احکام و قران را فراگرفت و فعالیتهایش را شروع کرد.

در مهرماه 1356 فارغ التحصیل شد و برای گذراندن خدمت سربازی راهی پادگان عجب شیر در سراب اردبیل شد. بعد از چند ماه آموزشی با فرمان رهبر کبیر انقلاب به سربازان که پادگان ها را خالی کنند به فرمان رهبرش لبیک گفته و پادگان را ترک کرد و به دیارخویش ایوان باز گشت تا در صفوف مبارزان قرار گیرد.

محمد فردی خوش اخلاق و خوش برخورد و متین و آرام و صبور بود و همیشه لبخند بر لب داشت. تابستانها به دستفروشی می پرداخت و به علت اخلاق خوش و برخورد نیکویش با مردم، بیشتر همسایه ها برای خرید دورو برش جمع می شدند و از او خرید می کردند. او فردی اهل مطالعه و آگاه به مسائل روز بود.

او در روستای باغله سرابله شهرستان شیروان چرداول از استان ایلام حدود دو سال به شغل مقدس معلمی مشغول بود. ندای حضرت امام را قبل از این که خیلی ها بشنوند همانند دیگر همرزمانش به گوش جان شنید و کمر همت در راهش بست.

بعد از دو سال خدمت در سرابله به روستای هلشی از توابع شهرستان ایوان غرب به تدریس مشغول شد و با اوج گیری انقلاب فعالیتش را بیشتر کرد و در کنار دوستانش در کلاسهای قرآن بسیج و مراسمات مذهبی شرکت گسترده داشت و با تشکیل سپاه پاسداران روزها به محل تدریس میرفت و شبها و روزهای تعطیل را در سپاه می گذراند.

او و یارانش حافظان بیداری در شهر ما بودند. آنها اولین بسیجیان این خطه بودند که در ایام تعطیل اسلحه به دوش راهی جبهه حق علیه باطل می شدند.

روز تاسوعا همراه دو روحانی اعزامی از قم و تنی چند از دوستانش راهی جبهه سومار شد. آن روز از مادر و پدر خداحافظی کرد و راهی درب منزل عمویش شد که با پسر عمویش شهید محمد کریم پیرحیاتی راهی شود. ناگهان مادر سراسیمه و دوان دوان دنبالش راه افتاده بود که با صدای مادر برمی گردد. وقتی مادرش اصرار داشت که بمان و تو اجاق خانه من هستی و تحمل دوری از تو راندارم من بعد از تو تاب و توان ندارم در جواب مادر گفت من میروم و یک تیر به پیشانیم اصابت می کند و شهید می شوم.

او در نیمه شب تاسوعای حسینی در  26 آبان 1359 به تبعیت از حسین زمان خمینی کبیر در پاسخ به دنیا پرستان علم به دوش پشت پا زده و از زلال زمزم فرزند کوثر جرعه نوش عاشورا شدند و زیبا ترین هفت سین را در دهه محرم ترسیم کردند که حاصلش خلعت زیبای شهادت بر قامت رعنایش بود.

هنگام شهادت تیر به وسط  پیشانیش خورده و به درجه رفیع شهادت نائل آمده بود. پدر دوسال بیشتر تحمل دوریش رانداشت و مادر بیش از سی سال زخم سرخ تابوتش را به دوش کشید و آسمانی شد.

آب آمد و از سر سارات گذشت و تو نیامدی
 
 
                                        برادر تفنگ به دوش جوان من
 
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار