سال 1342 ه ش در شهر بهار يکي از شهرهاي استان همدان و در يک محله فقير نشين متولد شد. خانواده اش از وضعيت مناسب مالي و معيشتي برخوردارنبودند، او دوران کودکي را با دشواري و مشقت سپري کرد.
عشق و علاقهاش به اسلام ,آخرين کتاب الهي يعني قرآن کريم و اهل بيت پيامبر (ص) و از مشخصه هاي محمد در دوران کودکي اش بود,اين مشخصات حاصل پرورش مذهبي او توسط مادر وپدر با ايمانش بود.
تحصيلات ابتدايي را با موفقيت پشت سر گذاشت و وارد دوران تحصيلات راهنمايي شد .در اين دوره با کمک چندتن از دوستانش با شخصيت امام خميني (ره) وافکارو انديشه هاي الهي او آشنا شد.
اين آشنايي از يک طرف و مشاهده وضعيت تاسف بار ايران در آن دوران از طرف ديگر ,باعث شد محمدحاجيلويي يکي از پيشگامان مبارزه با ظلم وفساد حکومت پهلوي شود.
روزي که او تصميم تاريخي خود را براي مبارزه آشکاربا حکومت ستمگر شاه گرفت, فقط 15 سال داشت،اما از روحيه اي قوي و اراده اي الهي برخوردار بود.
ا و با حضور در هسته هاي مبارزه به انجام ماموريت هايي مي پرداخت که هدفشان ضربه زدن به ارکان نظام ستمشاهي بود.حمله به مراکز فساد,مشروب فروشي هاوقمارخانه ها يا مراکز انتظامي حکومت از جمله کارهايي بود که در دوران مبارزه مخفيانه انجام مي شد.
مبارزات خياباني مردم با حکومت پهلوي آغاز شده بود واين رخداد تاريخي در واقع شمارش معکوس سرنگوني اين رژيم فاسد بود.
در اين دوران محمد با کنار گذاشتن درس ومدرسه شبانه روز خود را وقف مبارزه با طاغوت کرده بود. مردم با حمله و تصرف آخرين دژهاي حکومت ,پس از سالهاي طولاني مبارزه,شکنجه وشهادت هزاران تن از بهترين فرزندانشان ؛جشن پيروزي انقلاب را با همدلي و همراهي برگزار کردند. آن روزها همه سرود"در بهار آزادي جاي شهدا خالي" مي خواندند.مردم دسته دسته به ديدار امام و مقتدايشان مي رفتند تا با ديدن چهره ي آسماني خميني کبير دردها واندوه هاي سالهاي سياه حکومت شاه خائن را به فراموشي سپارند.
با استقرار نظام الهي جمهوري اسلامي او از پا ننشست واز هر فرصتي براي خدمت به انقلاب اسلامي و کشور استفاده کرد. مدتي در دادگاههاي انقلاب اسلامي فعاليت کرد.
وقتي پاي متجاوزان بعثي ومزدوران عربي به مرزهاي کشور کشيده شد. محمدحاجيلويي درنگ را جايز ندانست و به جبهه رفت تا در مقابل متجاوزان از حريم مقدس ايران دفاع کند. او در ابتداي ورود به جبهه بهعنوان فرمانده دسته انتخاب شد.
مدتي بعد در رده ي بالاترمنصوب شد.در روزهاي اول جنگ محمد با ابتکارات خود طرحهايي را براي مقابله با دشمن به اجرا مي گذاشت و تا حدود زيادي نقاط ضعف نيروهاي سپاه وبسيج را که نداشتن سلاح مناسب بود بر طرف مي کرد.مدتي که از جنگ گذشت با غنائمي که از نيروهاي متجاوز گرفته شد و با مشخص شدن چهره ي واقعي بني صدر خائن وعزل او از فرماندهي نيروهاي مسلح ايران ,نيروهاي سپاه و بسيج به سلاحهاي خوبي دسترسي پيدا کردند و توانستند با همراهي نيرهاي جان بر کف ارتش تا سال 1362بيشتر سرزمينهاي اشغالي را از وجود اشغالگران پاکسازي نمايند.
محمد در اين زمان قائم مقام فرمانده گردان 154 در لشکر32انصارالحسين(ع)بود.
شانزدهم مرداد ماه سال1362 در عمليات والفجر 2 ,هدف گلوله هاي دشمن قرار گرفت و به شهادت رسيد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهيد
وصيتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام به امام امت خميني كبير، رهبر عاليقدر مستضعفان جهان و با سلام به تمام رزمندگان اسلام درجهان , روحانيون مبارز و مسلمان كه با ايثارو از خودگذشتگي انقلاب اسلامي ايران را در اعماق دل مستضعفان جهان جاي دادند .
با سلام به تمام شهيدان در تمام تاريخ چنانكه قرآن ميفرمايد:
«وَ لا تحسبنَّ الَّذين قُتلوا فِي سبيل ا... امواتاً بَل احياءٌ عند ربّهم يُرزقون»، چنان نپنداريد آنهائيكه در راه خدا جنگ كرده و كشته شده مردگانند و ليكن آنان زندهاند و در نزد خدا روزي ميخورند.
پروردگارا تو را سپاس گذارم كه به من افتخار آن را دادي كه در زمان نايب بر حق حضرت مهدي(عج) زندگي كنم و دشمني با منافقين و كفار را در دلم قرار دادي. پروردگارا تو را سپاس ميگويم از اينكه به من قدرت دادي تا در راه تو جانفشاني كنم. خداوندا تو را به سرخي خون شهيدان اسلام قسم ميدهم جان ناقابل مرا بگير به عمر امام عزيز بيفزاي، پروردگارا تو را به مظلوميت خون تشيع قسم ميدهم هرچه زودتر مستضعفين به خصوص صالحين را بر مستكبرين و ظالمين پيروز گردان.
خدايا تو را شكر ميكنم كه صراط مستقيم را به من آموختي وبر من منت نهادي تا در راه تو قدم بردارم, اگر چه نتوانستم بر نفسم مسلط شوم. پروردگارا تو را به فجر و عصر و شمس و قمر به ليل و ضحي قسم ميدهم كه حقيقت معاد را در دلهاي مردم و دولتمردان مابيفكن تا ايثار بيشتري از خودشان نشان دهند و تمامي سخنان امام را اجرا كنند و عقيده او را فداي عقيده خود ننمايند.
پدر و مادر عزيزم ,من فرزند خوبي براي شما نبودم و آنطور كه بايد زحمات شما را جبران كنم، نكردم و اميدوارم كه مرا ببخشيد و از خدا براي من طلب آمرزش كنيد. پدر و مادر عزيزم اگر سعادت من شد و شهيد گشتم هم من و هم شما در پيشگاه خداوند روسفيد خواهيم بود.
بدانيد شهيد همچون قلبي است كه به اندامهاي خشك و بي رمق جامعه خون خويش را ميرساند و آنرا به حركت در ميآورد. پدر و مادر و خواهران و برادرانم به نداي امام حسين(ع) كه فرمود: « هَل من ناصرٍ ينصُرُني» «آيا كسي هست مرا ياري كند» لبيك گفتم و به ياري او و دين او شتافتم و حال نوبت شماست كه به ياري امام عزيزمان خميني بت شكن بشتابيد و او را ياري كنيد تا خدا شما را ياري كند . بدانيد اگر از ياري امام عزيزمان دست برداريد، به دين او پشت كردهايد و بايد در قيامت پاسخگوي او باشيد.
و به تو برادرم ميگويم كه راه مرا ادامه بدهي و براي برقراري عدل و عدالت در جامعه سعي و كوشش كني . بدانيد مبارزه فقط اسلحه به دست گرفتن نيست بلكه درس خواندن، حفظ كردن حجاب و رسوا كردن منافقين داخلي هم مبارزه اي بس سنگينتر از مبارزه رزمندگان كه در جبههها جنگيدند. محمد حاجيلويي