به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، شهیدان، نشسته بر شانه های لیله القدر، پایان مرگ خویش را جشن می گیرند؛ آی همسایه های لیله القدر کاش این جا مانده ها را هم می بردید! در میان مومنان مردانی هستند که بر عهد و پیمانی که با خدا بستند، صادقانه ایستادند. سپس گروهی از ایشان پیمان خود را به آخر رساندند.(در راه خدا شربت شهادت نوشیدند) و گروهی دیگر از ایشان (با آمادگی تمام برای پیروزی یا شهادت) در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود نداده اند (و ایمان آنان دچار تزلزل نشده است)؛ قرآن کریم- سوره مبارکه احزاب- آیه 23"
متولد لرستان و از همان اول قهرمان
سرهنگ شهیدعلی پرورش در فروردین 1348 در روستای پرسک شهرستان الشتر از توابع استان لرستان در خانواده ای مذهبی متولد شد. سالهای نوجوانی او همزمان با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود. او که عشق به دفاع از اسلام در سرش بود، پنهانی و بدون اطلاع والدین و با وجود سنّ کم عازم جبهه های نبرد شد و چندین بار نیز مجروح شد.
او را چشمان عقاب نامیدند
شهید پرورش در سال 71 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و در تیپ 57 حضرت ابوالفضل العباس خرم آباد مشغول خدمت شد. با تأسیس یگان ویژه صابرین، ایشان جزو اولین افرادی بود که وارد این یگان شد. توانایی خارق العاده، هوشیاری زیاد و دید بسیار عالی وی در عملیات های شناسایی در مناطق کوهستانی باعث گردید تا همرزمانش به او و شهید شفیع پور لقب "چشمان عقاب" بدهند.
مراجعت به تهران و عقب ماندن از شهادت
این شهید والامقام در مناطق عملیاتی شرق کشور با گروهک های تروریستی و شرور در کنار دیگر نیروهای رزمنده جنگید و یکی از عوامل مهم سرکوب این گروهک ها بود. او از همرزمان شهدای وحدت در منطقه سیستان و بلوچستان بود که یک هفته قبل از شهادت آنان برای انجام کاری به تهران مراجعت می کند که با شنیدن خبر شهادت سردار شوشتری و دیگر یاران شهیدش آرام و قرار نمی یابد؛ اما عهد و پیمانی که با شهدا می بندد، او را بر ادامه مسیرش ثابت قدم می دارد.
شب و روز در تب و تاب می سوزد
شوق به پرواز و آسمانی شدن او را از زمین و زمینیان جدا می کند. آتش عشق به شهادت هر روز در وجود او شعله ورتر می شود و او از خداوند فقط یک چیز را طلب می کند. پیوستن به یارانی که زودتر از او به کاروان شهدا پیوستند. او که خود را جا مانده از این قافله می بیند شب و روز در تب و تاب و سوختن است تا سرانجام خداوند او را نیز انتخاب می کند.
هنرمندی که مزدش خون بود
آری شهادت هنر مردان خداست و علی پرورش هنرمندی بود که در عرصه عشق بازی نشان جاوید "شهادت" بر گردن آویخت و سرانجام در بامداد سوم مرداد سال 90 پس از اقامه نماز صبح و در طی یک درگیری با اشرار مسلح در غرب کشور و پس از رشادتی بی نظیر در اثر اصابت مستقیم تیر به پیشانی اش که لحظاتی قبل به مُهرِ خدا ساییده بود، آرام و مطمئن در صف بندگان خاص به رضوان حق وارد شد و در جوار رحمت الهی برای ابد آرام می گیرد.« و خدا خواست که او را کشته شده در راهش ببیند»
آخرین یادگاری شهید پرورش
"از خدا روزیِ مریم، قصر آسیه، تقوای حسین، قلب خدیجه، دوستی فاطمه، جمال یوسف، حکمت لقمان، ملک سلیمان و صبر ایوب و عدالت علی و حیای زینب و عمر نوح و محبت اهل بیت رسول را برای تمامی دوستانم آرزومندم."