جانباز 70 درصد دفاع مقدس پس از 18 ماه از اعلام نظر قطعی پزشکان برای پیوند سریع کبد ترکش خورده اش همچنان به دنبال دستی یاریگر است تا که شاید مرهمی بر دردهایش و عاملی برای باقیماندن در کنار خانواده اش باشد.
18 ماه پس از اعلام نظر پزشکان درباه لزوم انجام عمل پیوند کبد برای یک جانباز، او همچنان چشم انتظار اقدام مسئولان است.
تشک و لحاف مرد پهن است و کنارش هم یک نایلون بزرگ قرار دارد با مقدار زیادی دارو. نشسته سر جای این روزهایش و چشم در چشم دوخته تا صحبت آغاز شود. به نظر میرسد حالش از چند روز قبل که با او قرار گفتگو گذاشتهام نامساعدتر است و به سختی سخن میگوید. او یک جانباز است. جانبازی که در طول 21 ماه حضورش در دفاع مقدس بارها مجروح شده است و هشت بار از سوی پزشکان زیر تیغ جراحی رفته است. بر اساس معیارهای رسمی او یک جانباز 70 درصد است اما جانباز 70 درصد یعنی چه؟
لحظاتی از ایثارگری های یک جانباز
پاسخ این پرسش را شاید با خواندن بخشهایی از گفتههای او بتوان دریافت. محمدکاظم دعاگویی متولد 1346 است و برای نخستین بار در سال 61 به جبهه اعزام شده است. او از تیرماه 63 به استخدام جهاد سازندگی درآمده و اکنون هم کارمند جهاد کشاورزی محسوب میشود هر چند که به دلیل شدت بیماریاش حالا خیلی وقت است که بر سر کارش حاضر نشده است.
حاج کاظم در جریان عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک (62 -61) بر اثر اصابت خمپاره کلیه سمت راست خود را از دست داده و یک ترکش هم به کبد وی اصابت کرده که هنوز هم در بدنش جا خوش کرده.
او درباره مجروحیتهایش میگوید: سه بار دیگر هم مجروح شدم. از جمله در عملیات خیبر در سال 63 تیر و ترکش به دست و گردنم اصابت کرد. سال 64 در کربلای 5 هم مشغول ایجاد دژ در برابر سنگرهای لشکر 31 عاشورای تبریز بودیم که باز هم ترکش خمپاره باعث شد یک متر و 20 سانتیمتر از روده کوچک و کیسه صفرایم را از دست بدهم.
حاج کاظم به جز این در جریان فعالیتهایش در واحد مهندسی رزمی پشتیبانی جنگ جهاد مجروح شده و از همین رو در شهرهای مشهد، کرمان، تبریز، اندیمشک و... مورد عمل جراحی قرار گرفته است. حاج کاظم از همان جانبازهایی است که قربانی خون های اهدایی فرانسه شدند. خونهای اهداییای که موجب شد تا درد هپاتیت و سیروز کبدی هم به دردهای جانبازان افزوده شود. هر چند بعدها اعلام شد که فرانسه بابت این تخلف آشکار غرامت پرداخت کرده اما محمدکاظم دعاگویی به عنوان یکی از قربانیان این ماجرا میگوید که از بابت این اتفاق غرامتی دریافت نکرده است.
او ترجیح میدهد در این باره سخنی نگوید تا برویم سراغ اصل ماجرا. اصل ماجرا هم به عقیده او این است که امروز نیازمند کمک است. "دو سال و نیم سال پیش پزشکم در سیرجان آزمایشهایی را برایم نوشت و بعد از بررسی نتایج آزمایشها پزشکان قطعا اعلام کردند باید پیوند کبد انجام شود."
لزوم پیوند سریع کبد
پزشکان البته از 18 ماه پیش تاکید کردهاند باید هر چه زودتر پیوند کبد برای این جانباز باید در اسرع وقت انجام شود. دعاگویی که از پیگیریهایش برای به نتیجه رساندن عمل جراحیاش خسته به نظر میرسد، میگوید: این روزها که سر و کارم به بنیاد جانبازان افتاده احساس میکنم کسی به فکر ما نیست.
او اضافه میکند: یک زمان مملکت به ما نیاز داشت ما رفتیم حالا ما نیاز به امکانات داریم. توقع آنچنانی هم نداریم. فقط انتظار داریم ما را درمان کنند این اتفاق محال نیست.
وی به ترکش درون کبدش اشاره میکند و میگوید: در طول تمام 20 سالی که با ترکش زندگی کرده همیشه از پزشکان خواسته است که او را از جراحی کنند و ترکش را درآورند اما این اتفاق نیفتاده است.
این جانباز افزود: در این 20 سال هرچه فریاد زدم که این ترکش را بیرون بیاورید میگفتند هر وقت خونریزی داشتی و وضعیتت اورژانسی شد ترکش را بر میداریم و با گلایه ادامه می دهد: احساس میکنم ما را به خودمان وا گذاشتند. الان شما به بنیاد مراجعه کنید بگویید من این مشکل را دارم میگویند مگر دفترچه بیمه نداری؟ البته از نظر پرداخت هزینهها و هتل برای اسکان بنیاد کم کاری نکرده اما اینها به درد منِ جانباز نمیخورد من کبد نیاز دارم. در این 18 ماه شبانهروزی پیگیری کردهام. با این وضعیت جسمی دایم در حال مسافرت به تهران و شیراز بوده ام و کسی نبود که کوچکترین قدمی برای ما بردارد.
در انتظار اهدا کننده
اما این پیگیری ها به کجا انجامیده است؟ محمد کاظم دعاگویی میگوید: پس از این پیگیریها پزشکان به این نتیجه رسیدهاند که به دلیل چند عمل جراحی باز، چسبندگی شدید و داشتن هپاتیت C و سیروز کبدی وی باید برای عمل پیوند کبد به خارج از کشور اعزام شود.
او افزود: گفتند برو از پزشکات نامه بگیر و به لاتین برگردان تا بتوانیم شرایط اعزام را فراهم کنیم که گرفتن همین نامه 40 روز طول کشید. و سرانجام دبیرخانه شورای عالی پزشکی اعزام به خارج بنیاد جانبازان با اعزام من موافقت کرد.
البته این موافقت چندان برای او راهگشا نبوده زیرا به گفته دعاگویی مسئولان بنیاد گفتهاند برای اعزام به خارج از کشور لازم است تا او گذرنامه خودش و گذرنامه اهدا کنندهاش را به آنها تحویل دهد.
دعاگویی اما گفت: که تاکنون "دهندهای" را پیدا نکرده که بخواهد گذرنامه اش را به بنیاد دهد. به این ترتیب اعزامش هم فعلا در هالهای از ابهام قرار گرفته است.
او اضافه کرد: اخیرا یک بازیگر سینما بیمار شد و بلافاصله برایش اهدا کننده پیدا شد اما من ماههاست که در پی یک اهدا کنندهام.
او با تاکید میگوید: البته من از درمان این بازیگر ناراحت نیستم. امیدوارم همهبیماران درمان شوند، اما نمیدانم پیوند ایشان براساس نوبت بوده یا نه. ای کاش برای ما هم شرایطی فراهم شود تا بتوانیم کنار خانوادهمان بمانیم.
نگاه دعاگویی به موضوع اهدای عضو هم جالب است او عقیده دارد اهدای عضو یعنی کمک به بازگرداند یک نفر دیگر به هستی. از همین روست که گفت: من خودم کارت اهدای عضو را تکمیل کردهام و در وصیتنامهام هم نوشتهام اگر اعضای بدن من به درد کسی خورد در استفاده از آنها دریغ نکنند.
دیدن "زریبافان" سخت است
حاج کاظم البته سالها پیش به قدر توان خودش فداکاری کرده او حالا در انتظار فداکاری دیگران است. می گوید: این روزها از بس که بلاتکلیفم نمیدانم چه کنم. میگوید به دفتر مسئولان هم نامه نوشته است که پس از بررسی درخواستش را جهت رسیدگی به بنیاد ارجاع دادهاند اما باز هم از تسریع روند درمانش خبری نرسیده است.
یکی از مسئولان که نخواسته نامش جایی مطرح شود به او گفته که تنها راه حل او دیدار با مسعود زریبافان رئیس بنیاد جانبازان است تا با استفاده از اختیاراتش شرایط پیوند کبد این جانباز را فراهم کند.
دعاگویی اما افزود: دیدن آقای زریبافان به این سادهگیها نیست حالا شاید همین حرفها را بخوانند و دلشان بخواهد کاری کنند.
حالا معنی سخن امام (ره) را میفهمم
گفتگو که تمام میشود و ضبط صوت خاموش میشود برای لحظه ای مکث می کند. محمدکاظم دعاگویی در برابر این پرسش که آیا نکته ای مانده که بخواهید بگویید بغض می کند و گفت: امام (ره) همیشه میگفت نگذارید پیشکسوتان خون و ایثار در زندگی روزمره خود به دست فراموشی سپرده شوند. حالا فهمیدهام که این معنی سخن امام(ره) چیست.