تروریسم و دستاویز تقابل با جهان اسلام

کد خبر: ۱۹۸۱۵۰
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۳۹۱ - ۱۴:۳۵ - 07January 2013
رویارویی کشورهای غربی در عصر معاصر با جهان اسلام، نیازمند بهره‌گیری از قالب‌های گفتمانی است، به طوری کلی هرگونه تعارض و رویارویی ژئوپلتیکی، ایدئولوژی و استراتژیک نیازمند جلوه‌هایی از گفتمان سازی است.

در سال‌های بعد از جنگ سرد، اگرچه عده‌ای اعتقاد دارند که یکسان دانستن اسلام با تروریسم به تصویری که از مسلمانان در ایالات متحده و اروپا وجود دارد، آسیب وارد نموده و مانع از اتخاذ یک سیاست ساز گرایانه نسبت به اسلام گرایان شده است؛ اما واقعیت‌های موجود بیانگر آن است که تعارض گرایی به عنوان وجه مسلط رفتار سیاسی از سوی سیاست‌گذاران ایالات متحده محسوب می‌شود که این امر را می‌توان اولین گام در رفتار سیاسی و استراتژیک جهان غرب دانست.

نظریه پردازان همواره تاکید کرده‌اند که برای مقابله با واحدهای سیاسی،‌ قبل از رویارویی نظامی باید به جدال اعتباری مبادرت ورزید، این امر هم اکنون به مفهوم عملیات روانی محسوب شده و بیانگر تلاش سازمان یافته‌ای می‌باشد که اعتبار، مطلوبیت و جایگاه بازیگران جهان اسلام را با ابهام روبه‌رو می‌سازد.

شواهد موجود نشان می‌دهد که تروریسم به عنوان نمادی از گفتمان سیاسی و امنیتی محسوب می‌شود، برای آن‌که هرگونه رویارویی سیاسی و استراتژیک توجیه شود، قالب‌های گفتمانی برای تبیین تعارض تولید می‌شود.

رسانه‌ها، ابزارهای اصلی عملیات روانی را تشکیل می‌دهند، رسانه‌های خبری و تحلیلی جهان غرب،‌ از زبده‌ترین کارشناسان برای انتقال مفاهیم بهره می‌گیرند.

آنها وظیفه دارند تا ذهنیت و نگرش جامعه غربی را براساس اهداف استراتژیک سازماندهی کنند، با توجه به چنین کار کردی، نظر سنجی‌های مختلف در دهه ۱۹۹۰ نشان می‌دهد که تلقی آمریکایی‌ها از اسلام و مسلمانان،‌ شدیدا از آخرین عناوین مهم خبری رسانه‌ها، به‌ویژه نظرات و احساسات آنها درباره تروریسم متاثر است.

این امر نشان می‌دهد که گروه‌های محافظه‌کار آمریکا به موازات مجموعه‌های مقابله گرای اروپایی تروریسم را به عنوان یکی از قالب‌های ادراکی و گفتمانی تبدیل نموده‌اند که امکان تطبیق آن با گروه‌های اسلام گرا وجود دارد.

این رویکرد بعد از فروپاشی اتحاد شوروی شکل گرفت، چنین رویکردی به سایر کشورهای اروپایی نیز منتقل گردیده است.

گروه‌های راست گرا در جهان غرب دارای نگرش نسبتا یکسانی در مورد اسلام گرایان می‌باشند، هدف عمومی آن را باید از بین بردن جایگاه اجتماعی و موفقیت بین المللی اسلام گرایان می‌باشند.

هدف عمومی جدال‌های کلامی به گونه‌ای طراحی شده است که پیامد هرگونه مفهوم سیاسی و رسانه‌ای در کنش‌های اجتماعی و رفتار استراتژیک خصمانه بازتولید می‌شود.

بنابراین مترادف دانستن مسلمانان و گروه‌های اسلام گرا با تروریسم را می‌توان کنش برنامه‌ریزی شده‌ای دانست که اعتراض اجتماعی علیه زمامداران را در جهان غرب به حداقل برساند.

۱- دشمن نمائی جهان اسلام توسط غرب

دشمن سازی اولین گام برای آن است که رویارویی با جهان اسلام سازماندهی شود، جلوه‌های متفاوتی از این دشمن سازی را می‌توان در مطبوعات، رسانه‌ها و مبانی تئوریک ارائه شده توسط کشورهای غربی مشاهده نمود.

این اقدام را باید جلوه‌ای از دشمن سازی دانست، اگر شهروندان و نخبگان غربی نسبت به وجود دشمن جدیدی واقف گردند و آن را به عنوان تهدیدی امنیتی تلقی کنند، طبیعی است که جهان غرب هرگونه حادثه‌ای را بازسازی و مسئولیت انجام آن را متوجه اسلام گرایان کند.

به طور مثال، نظر سنجی صورت گرفته در روزهای پس از بمب‌گذاری در اوکلاهماسیتی نشان می‌دهد نگرش منفی آمریکایی‌ها نسبت به مسلمانان به طور چشمگیری افزایش یافته است.

این امر را می‌توان انعکاس استراتژی گروه‌های رسانه‌ای، مطبوعات و استراتژیست‌های جهان غرب برای دشمن سازی تلقی کرد، دشمن سازی نیز اقدامی برای ساده سازی امور تلقی می‌شود.

در دوران موجود، جهان غرب با تهدیدات درون ساختاری گسترده‌ای روبه رو می‌باشد، بحران‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، زمینه را برای ایجاد تهدیدات نوظهور در جهان غرب فراهم کرده است.

شواهد نشان می‌دهد که رسانه‌ های غربی از گروه‌ها و کشورهای اسلامی به عنوان محور اصلی تعارض نام می‌برند. بنابراین آنان را به عنوان عنصر نامطلوب تلقی کرده و در هر زمانی که ضرورت امنیتی فراهم می‌شود، به جدال و رویارویی با آنها مبادرت می‌کنند.

تکرار چنین الگویی و همچنین عدم واکنش موثر و سازمان یافته جهان اسلام در برابر اقدامات رسانه‌ای و جنگ روانی جهان غرب از جمله مواردی است که زمینه ساز ستیزش و رویارویی است.

دستورالعمل اجرایی اوباما در ژانویه ۲۰۱۰ را می‌توان نمادی از تداوم دشمن سازی جهان اسلام برای کشورهای غربی در فضای رقابت‌های پر دامنه استراتژیک دانست.

هم اکنون جهان غرب توانسته است ادبیاتی را تولید نماید که تروریسم،‌ بازتاب تحرک سیاسی و هویت یابی جهان اسلام باشد، این امر اسلام گرایی هویتی را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

۲- رهیافت‌های متعارض درباره تروریسم

نشانه‌های مختلفی در ارتباط با تروریسم وجود دارد، نظریه پردازان جهان غرب، اصلی‌ترین شاخص آن را نقد سیاسی- هویتی جهان غرب می‌دانند.

البته آنان بر این اعتقادند که این امر از طریق معارض و خشونت منعکس می‌گردد، تروریسم سیاستی است که هدف از آن مرعوب ساختن کسانی است که این سیاست بر ضد آنها اتخاذ شده است به کارگیری روش‌های ایجاد ترس، واقعیت ترور کردن یا شرایط ترور شدن است.

درباره عمل شکل گیری تروریسم، قالب‌های معنایی و محتوایی بسیار زیادی وجود دارد، هر یک از مولفه‌های بخشی از ساختار جدال‌گرای تروریسم را منعکس می‌سازد.

در این ارتباط، سه رهیافت ارائه شده از اعتبار بیشتری برخوردارند، مسلما این تعریف ناقص است؛ زیرا هرگز آنچه را که ترور واقعا مستلزم آن است یا شرایطی را که در آن از ترور برای ایجاد ترس استفاده می‌شود، به دست نمی‌دهد.

شریف بیسونی، تعریفی جامع از تروریسم دارد: «رفتار اجبار آمیز فردی یا دسته جمعی با به کارگیری استراتژی‌های خشونت آمیخته با ارعاب که در برگیرنده یک عنصر بین المللی یا هدف گیری شده بر ضد یک آماج تحت حمایت بین المللی است و هدف از آن رسیدن به نتیجه‌ای قدرت طلبانه است.

چنین رفتاری در موارد زیر در برگیرنده یک عنصر بین المللی است: مرتکب و قربانی، شهروندان دولت‌های مختلف باشند؛ و همه یا بخشی از این رفتار در بیش از یک کشور انجام شود.»

از سوی دیگر، سازمان ملل متحد نیز براساس تعاریف تروریسم اسطوره‌ای، تروریسم جهانی شده و تروریسم ناشی از بحران معنا در کشورهای در حال توسعه مبادرت به تولید ادبیات سیاسی برای ایجاد تعادل در روند جدایی گرایی علیه گروه‌های اسلامی نموده است.

اساس همه تلاش‌های اولیه سازمان ملل برای برخورد با مشکلات تروریسم را بحث بر سر این مساله تشکیل داده است که آیا مفهوم تروریسم راباید و می‌توان تعریف کرد.

از سویی، کسانی مدعی بودند که نمی‌توان بدون توافق بر سر اینکه به راستی چه رفتاری ممنوع است، واکنش‌های هنجاری در قبال رفتارهای ممنوع را پی ریخت، به‌ویژه چه نوع کاربرد زور، توسط چه کسی و در چه شرایطی را باید «تروریسم» دانست تا نتایج حقوقی معینی بر آن مترتب باشد.

تا کنون در چندین مرحله تلاش شده است تا توافق جمعی کشورها برای ارائه تحلیل دقیقی از تروریسم و نمادهای آن ارائه شود؛ اما تفاوت در نگرش و رهیافت کشورها در عصر جدید مانع از دستیابی به قالب مفهومی مشترکی گردیده است.

از این گزارش که در سال ۱۹۸۹ تسلیم گردید، روشن است که مشکلات تعریف تروریسم با وجود بهبود وضعیت روابط غرب- شرق از میان نرفته است و اختلاف نظر در مورد فایده یا بی فایدگی تعریف تروریسم هم‌چنان به جای خود باقی است.

این تلاش‌ها، در سال‌ها بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نیز انجام پذیرفت؛ اما تاکنون تعریف دقیقی از تروریسم مورد پذیرش قرار نگرفته است.
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار