واعظ مردمی/معرفی كتاب كافی؛ واعظ شهیر

کد خبر: ۲۰۱۸۲۴
تاریخ انتشار: ۰۲ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۵ - 21January 2013

 

شناسه كتاب

كتاب «كافی واعظ شهیر» كتابی است از مجموعه آثار منتشر شده از سوی مركز اسناد انقلاب اسلامی كه تدوین آن را جناب آقای « دكتر مهدی كافی» انجام داده و 364 صفحه دارد. این كتاب علاوه بر فصل های 6 گانه اش شامل بخش های مقدمه و پیشگفتار در ابتدا و گاه شمار زندگی كافی، ضمیمه، اسناد و تصاویر،كتابنامه و نمایه در انتهای كتاب می باشد.  وعظ و خطابه از دیرباز تأثیر شگرفی در به حركت در آوردن توده های مردم داشته است. با توجه به ساختار مذهبی و سنتی جامعه ایران گروه وعاظ در تحولات تاریخ معاصر ایران و به خصوص پیروزی انقلاب اسلامی ایران نقش عمده و بسزایی داشته اند، با مطالعه و بررسی وعظ و خطابه های علما در عصر مشروطه تا به زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و حتی پس از آن هم می توان به خوبی این حقیقت را دریافت.

 

مقدمه

 شرح حال واعاظ مبارز به نوبه خود در تاریخ انقلاب در خور تأمل است، از این رو كه هم بر حركت انقلابی ملت ایران سرعت بخشیدند و هم مردم را حول محوریت روحانیت متمركز كردند. حجت الاسلام و المسلمین شیخ احمد كافی از جمله وعاظی بود كه در عصر خفقان رژیم پهلوی با ایراد خطابه های متفاوت نسل جوان ایران را از گزند اندیشه های مادی رایج در جامعه ایران آن روز آگاه ساخت و تا حدی مصونیت بخشید و در عین حال به مبارزه با رژیم می پرداخت. از این رو بررسی زندگی پر فراز و نشیب و آموزنده ایشان حایز اهمیت می باشد.

 

فصل اول

فصل اول به بررسی دوران رشد شیخ كافی پرداخته و دوران تولد، دوران كودكی، نوجوانی و طلبگی وی را مورد بررسی قرار می دهد. ابتدای این فصل تحت عنوان كافی رهرو راستین، به معرفی این واعظ مبارز پرداخته شده است. حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد كافی در اول خرداد سال 1315 هجری شمسی جمعه، اول ربیع الاول سال 1350 هجری قمری در شهر مشهد مقدس، در جوار حرم امام رئوف چشم به جهان گشود.

 

پدر گرامی شیخ احمد كافی، حاج میرزا محمد كافی، از جمله تربیت یافتگان و شیفتگان مكتب حسینی و از خادمین با اخلاص شریعت احمدی و نیز از مربیان نامی امور تربیتی دوران خود بود و جد بزرگوارش، حضرت آیت الله حاج میرزا احمد كافی، از علمای طراز اول مشهد و از زمره بزرگان و فضلای مشهور استان یزد و خراسان به شمار می رفت و در حوزه علمیه یزد و مشهد به تدریس و تعلیم و تربیت طلاب اشتغال داشت و بزرگانی همچون آیت الله صدوقی یزدی، آیت الله حاج میرزا جواد آقای تهرانی و آیت الله حاج شیخ حسینعلی مروارید در مقطعی از جمله شاگردان آن مرحوم بوده اند.

 

كافی در كودكی نزد پیری خردمند و معلمی فرزانه برای آموختن قرآن مجید سپرده شد، وی پس از فراگیری قرآن، با شور و شوق بسیار به یادگیری كتب متداول آن روزگار مانند دیوان حافظ، بوستان و گلستان سعدی، مثنوی معنوی و ... مشغول شد. خواندن و نوشتن را در مكتب خانه آموخت و نزد پدر و جد گرامیش به فراگیری مقدمات و علوم پایه پرداخت. شیخ احمد به موازات تحصیل علوم قدیمه و حوزوی به آموختن علوم جدید نیز اشتغال ورزید. در دوران نوجوانی با هوش و ذكاوت سرشار خود ضمن فراگیری دروس قدیم و جدید علاقه وافری به خطابه و منبر داشت. 15 سال بیشتر نداشت كه هر هفته شب های جمعه در حرم رضوی با اخلاصی بی نظیر زوار را به گرد خویش جمع می نمود و با قلبی مالامال از عشق به مكتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام با سوز دلی بی مانند و با نوایی دل انگیز برای آنان روضه و دعای كمیل می خواند.

 

سال 1333 ه.ش در سن 19 سالگی به همراه جد خود به نجف اشرف عزیمت نمود و در مدرسه مرحوم سید كه از مدارس مشهور حوزه علمیه نجف بود اقامت گزید و هم حجره ای آیت الله فیروزآبادی شد. مدت ها در نجف اشرف و در جوار قبر امیرمؤمنان، علی(ع)، اقامت گزید و به تحصیل علم و ادب و كسب فیض و كمال مشغول بود تا به او خبر رسید كه پدرش بیمار و مادرش از دوری فرزند ارشدش بی طاقت گشته و هر دو خواهان بازگشت وی هستند.

 

فصل دوم

در فصل دوم به بررسی خدمات فرهنگی و اجتماعی شیخ احمد كافی پرداخته و ابتدا زمان شروع فعالیت های تبلیغی وی را مطرح كرده است. كافی در ایام مختلف در تعلیلات رسمی و غیر رسمی حوزه، فرصت های به دست آمده را مغتنم می شمرد و به مناسبت های گوناگون، به امر سخنرانی، تبلیغ، ارشاد و منبر می پرداخت. كم كم آوازه و شهرت شیخ احمد از شهرهای مشهد، قم و نجف فراتر رفت و به اقصا نقاط كشور رسید و مردم از شهرها و روستاهای دور و نزدیك، او را دعوت می كردند، وی نیز با كمال خوشرویی و اشتیاق تمام این دعوت ها را اجابت می كردو با خود خیر و بركت و شادی به همراه می برد. كافی مسافرت های متعددی هم به كشورهای همسایه از جمله: افغانستان، پاكستان،كویت، عربستان، سوریه و ... داشت.

 

مرحوم كافی پس از سفرهای بسیار و اقامت های كوتاه مدت در تهران، سرانجام با دعوت دوستان و مریدان فراوان خود، تهران را برای زندگی انتخاب كرد و بعدها فعالیت خود را در منزل مسكونی اش در خیابان ولی عصر(عج) مقابل مهدیه كنونی ادامه داد.پس از مدتی به منظور همسو و متمركز ساختن شور و شوق خالصانه مذهبی مردم در صدد برآمد مكان خاصی را به عنوان كانون وهسته مركزی فعالیت های مذهبی ایجاد كند. مردم با اشاره و صلاح دید وی مكانی را در حاشیه خیابان ولی عصر(عج)، مقابل منزل مسكونی ایشان انتخاب و خریداری كردند و شیخ احمد این سنگرگاه فعالیت های مذهبی را در روز جمعه 19/11/1347 خانه امام زمان(عج)، مهدیه تهران، نامید.  مهدیه با آن شرایط و خصوصیات، مورد استقبال مردم خداجوی قرار گرفت و به محل تجمع خیل عظیم مردم برای استماع سخنرانی ها و سخنوری هاتبدیل شد. علاوه بر این به منظور برپایی جشن ها و شادی ها و اعیاد، مراسم و مناسبت ها، احیا و عزاداری ها و سوگواری های مختلف و نیز برای تشكیل مجالس و محافل و منابر وعظ و خطابت بزرگان و رجال دینی و مذهبی و ملی مورد استقبال عموم قرار می گرفت.

 

از جمله فعالیت های صورت گرفته توسط مهدیه تهران: تشكیل كلاس های آموزش فن سخنوری، آموزش قرآن، عقاید و احكام، اعزام مبلغ، مراسم عمامه گذاری، تحكیم ارتباط روحانیت و مردم، عیادت از بیماران، تأسیس داروخانه ها و مراكز درمانی، تبدیل مراكز فساد و سینما به مسجد، تأسیس مدارس و كتابخانه ها، ایجاد مهدیه شهرستان ها و ... می باشد.

 

فصل سوم

فصل سوم كتاب با عنوان پیشینه و ملاقات های مهم، به شخصیت مرحوم كافی و ملاقات ایشان با حضرت امام خمینی(ره) و نیز ملاقات وی با امام موسی صدر پرداخته است. شیخ احمد در یكی از سفرهای خارج از كشور خود كه در سال 1354 ش به عتبات عالیات بود، در نجف اشرف مشتاقانه به زیارت و دیدار حضرت امام خمینی(ره) شتافت و در اردیبهشت ماه سال 1357 ه.ش مطابق با دهم ماه رجب المرجب 1400 ه.ق در زینبیه سوریه به دیدار امام موسی صدر رفت. البته ایشان دیدار دیگری هم با امام موسی صدر داشتند.

 

فصل چهارم

چهارمین فصل اثر آغاز توطئه نام گرفته است. در این فصل با توصیف جو خفقان و فشاری كه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بر ایران عزیز حاكم بود به عملكرد كافی در این اوضاع و احوال می پردازد. شیخ احمد با وجود محدودیت ها و فشارهای بسیار،همو اره مترصد فرصت های مناسب بوده و در مجالس بزرگی كه مراجع عالیقدر و آیات عظام در شهرهای مختلف برپا می كردند، با روش خاص خود و به طسور مستقیم یا غیرمستقیم از امام امت و خط مشی ایشان با عظمت یاد و تجلیل می كرد. در این فصل به دستگیری و بازداشت كافی، تبعید وی، طراحی نقشه برای از بین بردن شیخ احمد، مسافرت ایشان به مشهد مقدس و در انتها به شهادت و هجران ابدی كافی پرداخته شده است. كافی در تصادفی جان به جان آفرین تسلیم كرد، تصادفی كه دلایل و شواهد بسیاری مبنی بر ساختگی بودن آن وجود دارد. با مشاهده صحنه حادثه هر بیننده باانصافی به وضوح، ساختگی و عمدی بودن تصادف را تصدیق می كرد.

 

یكی از دلایل مؤید عمدی بودن تصادف و درگذشت شهادت گونه مرحوم كافی، متواری و ناپدید شدن راننده ماشین پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران می باشد و البته چندین دلیل دیگر كه از ذكر آنان صرف نظر می كنیم. خبر حادثه تصادف و رحلت كافی از طریق شاهدان عینی و مردم رهگذر، با تلفن به پدر و مادر و برادران و خواهران و ... و دیگر آشنایان وی رسید. مردم هم به طور غیرمستقیم از مراكز مخابراتی ارتش و شهربانی و ساواك و ادارات دولتی دیگر در كمتر از نیم روز از این قضیه آگاه شدند. سال روز فوت شهادت گونه این واعظ گرانقدر صبحگاه روز جمعه، نیمه شعبان سال 1400 ه.ق برابر با 30 تیر ماه سال 1357 ه.ش در زاد روز تولد دوازدهمین پیشوای شیعیان حضرت صاحب الزمان(عج) و در فاصله صد كیلومتری شهر مقدس مشهد در سن چهل و دو سالگی می باشد.

 

فصل پنجم

در فصل پنجم كتاب «كافی واعظ شهیر» به بررسی انعكاس خبر حادثه ای كه منجر به مرگ شیخ احمد كافی شد پرداخته شده است. كافی پس از تصادف با كمال تأسف در بین راه انتقال به بیمارستان و در داخل آمبولانس بر اثر شدت جراحات وارده و خونریزی های شدید پس از آن و شاید هم به علت عدم دقت و مراقبت و نیز سهل انگاری عمدی مأموران، جان به جان آفرین تسلیم كرد. همسر و فرزندان وی هم كه در حادثه تصادف همراه وی بودند با آن حال زار و دلخراش و البته با بدن های مجروح و آسیب دیده در بیمارستان شهر قوچان بستری شدند.

 

در ادامه به وضعیت مصدومین حادثه و اوضاع و احوال جنازه مرحوم كافی در قوچان اشاراتی شده و سپس موضوع انتقال پیكر كافی به شهر مقدس مشهد و استقبال كم نظیر مردم این شهر از پیكر بی جان شیخ احمد واعظ كه محبوبیت خاصی بین عموم مردم خداشناس ایران داشت مطرح شده است. جنازه این كشته راه حق قراربود به حرم امام رضا(ع) برده شود كه بر اثر ازدحام جمعیت علاقمند كه از مرگ این خادم اهل بیت بسیار متأثر بودند، این كار میسر نشد و به ناچار جنازه وی را به داخل مسجد جد بزرگوارش حضرت آیت الله حاج میرزا احمد كافی، كه در حد فاصل میدان شهدا و دروازه قوچان قرار دارد بردند. پس از انتقال جنازه شیخ احمد از مسجد به منزل جد بزرگوارش و شست وشو و غسل بدن پاك این منبری متدین و بازگرداندن وی به مسجد، مردم پیكر وی را به سمت حرم رضوی به حركت درآوردند. در بین راه، مراسم تشییع كافی به تظاهراتی عظیم بر ضد نظام تبدیل شد و مردم شعارهایی از قبیل: مرگ بر شاه، مرگ بر شاه؛ درود بر خمینی، درود بر خمینی؛ خمینی خمینی خدا نگه دار تو؛ یابن الحسن یابن الحسن، كافی آمد به سویت و ... از سوی مردم داده می شد. در مسیر حركت، حضرات آیات عظام و مراجع عالیقدر تقلید، به ویژه حضرت آیت الله حاج سید عبدالله شیرازی، حاج میرزا جواد آقای تهرانی، آیت الله مروارید، آیت الله فلسفی و دیگر آیات و بزرگان مشهد، از مقابل بیوت خود،به صف تشییع كنندگان پیوستند.

 

در ادامه نویسنده به بررسی مسایل مختلف از جمله: وضعیت محرومیت مردم و موقعیت حاكمان نظامی در مشهد، حمله نظامیان به مردم و كشته شدن چند مزدور، قضیه ربوده شدن جنازه مرحوم كافی و ورود آن به تهران و به دنبال آن انتشار اخبار ضد و نقیض در این رابطه پرداخته است. بستگان كافی بنا بر خواسته خود وی كه در یكی از سخنرانی هایش گفته بود: « ای مردم، روزی كه من مردم، اگر وسط هفته بود، جنازه ام را به مهدیه ببرید و دور جنازه ام مهدی، مهدی بگویید تا مرده من هم این مهدی، مهدی را از شما بشنود و بعد از آن اگر شد جنازه ام به مشهد برده شود و در غیر این صورت در مهدیه تهران به خاك سپرده شود». با وجود مخالفت های رژیم با اصرار مردم و علما بالأخره جنازه مرحوم كافی به مهدیه برده شد و سپس جنازه به مشهد بازگردانده شد و در خواجه ربیع به خاك سپرده شد. انتشار این خبر واكنش هایی از سوی مردم به دنبال داشت كه در قسمت هایی از این فصل به آنها پرداخته شده است.

 

فصل ششم

فصل ششم كه فصل آخر كتاب هم می باشد، پایان شب سیه نام گرفته است. ابتدای این فصل با نگاهی به مسیر حركت شیخ احمد كافی ضرورت تداوم راه وی را متذكر شده و حال و هوسای مهدیه تهران پس از پیروزی انقلاب اسلامی كه تنها چند ماه پس از مرگ مرحوم كافی به وقوع پیوست را بیان می كند. پس از این فصل گاهشمار نسبتا جامعی از زندگی كافی آورده شده و فهرستی از عناوین نوارهای موجود سخنرانی های كافی نیز ضمیمه آن شده است.

بخشی با نام اسناد و تصاویر در چندین صفحه در بخش های انتهایی كتاب گنجانده شده و كتابنامه و نمایه هم در انتهای اثر به چشم می خورد.

 

برش هایی از كتاب:

در صفحه 40 كتاب می خوانیم:

مهدیه تهران با برنامه های وسیع خود از جمله مراكزی بود كه به تربیت مبلغان دینی و اعزام سفیران مذهبی به گوشه و كنار كشور همت می گماشت و از این راه به تعداد شیفتگان حسینی و پرورش یافتگان مكتب جعفری می افزود و پرتو تابان انوار هدایت و ارشاد دینی و مذهبی را به اقصا نقاط كشور و به دورترین خانواده های ایرانی می رسانید.

 

در صفحه 91 اثر آمده است:

مجالس پر شور و حال و پرجمعیت كافی نه تنها در تهران از استقبال گرم مردم برخوردار بود، بلكه در شهرستان های دیگر نیز به همین روال و صورت بود. گاهی تعداد افراد شركت كننده در مجالس پرازدحام او، به یكصد هزار نفر هم می رسید. منبر كافی در مسجد جامع اصفهان از این جمله محافل بود كه در تاریخ برگزاری این نوع مجالس بی سابقه بود و وحشت و هراس همراه با ترس و خطر برای دستگاه های اجرایی، امنیتی و نیروهای پلیس رژیم به وجود آورده بود و امكان جلوگیری از برگزاری آن نیز برای آنان وجود نداشت.

 

در صفحه 173 در ابتدای فصل ششم می خوانیم:

هنوز چند ماهی از شهادت كافی شیرین سخن نگذشته بود كه دستگاه جبار پهلوی به قهر و عذاب الهی گرفتار و لرزه بر اندام كاخ پوشالی آن،مستولی و پایه های قدرتش متزلزل گردید.آتش ظلم ستمشاهی، خیانت و بیدادگری های درباریان وابسته به اجنبی، به خرمن هستی آنها كشیده شد.

 

ش

نظر شما
پربیننده ها