اواخر سلطنت محمد رضا پهلوی اوضاع کشور و دربار بسیار بهم ریخته بود و آشفته. شاه و دولتمردانش هر کدام نهایت تلاششان را می کردند تا خود را از منجلابی که خودشان به وجودش آورده بودند نجات دهند. اما هر چه بیشتر کوشش می کردند اوضاع بدتر میشد. نه حکومت نظامی جوابگو بود و نه کشتار و زندانی کردن مخالفین. مردم آگاه شده بودند و میخواستند به هر ترتیبی که شده انقلابشان را به رهبری امام خمینی(ره) به پیروزی برسانند. و بالاخره شد آنچه باید میشد.
*توقیف عدهای از وزیران و سرجنبانان کابینههای هویدا از آغاز کار دولت شریف امامی در دستور کار قرار داشت و نام هویدا به عنوان سلسله گردان و عامل اصلی برانگیختن نارضایتیها و فساد روی لبان وزیران کابینه میچرخید.
پس از او نیکپی شهردار سابق و ناراضی تهران در صدر جدول قرار داشت.
در روز 20 شهریور 1357 دکتر شجاعالدین شیخالاسلامزاده وزیر سابق بهداری و بهزیستی و دو تن از معاونین او که پایشان در ماجرای شرکت آمریکایی مسئول برنامهریزیهای کامپیوتری تامین خدمات درمانی به میان آمده بود بازداشت شدند. رئیس اتاق اصناف و عدهای از بلندپایگان بخش دولتی نیز بازداشت و پروندههای ششصد تن از مقامات سابق تحویل دادسرای دیوان کیفری دادسرای تهران شد.
دولت، عده زیادی از کارمندان عالیرتبه را ممنوعالخروج اعلام کرد. موج اول بازداشتها که به موجب ماده پنج حکومت نظامی انجام میشد، چندان بلند نبود و افراد طراز دوم و سوم را در بر گرفت.
اما موج بعدی هنگامی از راه رسید که کابینه شریف امامی سقوط کرد و ارتشبد ازهاری جانشین او شد.
دولت نظامی یک روز پس از تشکیل اقدام به توقیف امیر عباس هویدا نخستوزیر اسبق کرد.
توقیف هویدا از دوران حکومت شریف امامی پیگیری میشد و چند تن از وزیران آن کابینه که طی سالهای گذشته از همکاران هویدا بودند و نقش خنثی و تخریبی و لاابالیگری و چاکر صفتی او در برابر تمام دستورها و خواستهای شاه را عامل بروز شورشهای سال 1356 و اوایل 1357 و تبدیل آن به یک انقلاب سراسری میدانستند، بازداشت و محاکمه فوری و انقلابی او را خواهان بودند.
اقدام دولت نظامی ازهاری به بازداشت هویدا، بدون برنامهریزی دقیق و اقدام جدی برای محاکمه او بود بلکه شاه که دکتر علی امینی در مصاحبه خود میگوید مردم ایران را «مردمی بیشعور» میدانست، فقط قصد وقتگذرانی، سرگرم کردن مردم و بازی دادن افکار عمومی را داشت.
عصر روز هفدهم آبان شاه دستور داد شماره تلفن منزل هویدا را بگیرند. یکی از آجودانها به هویدا گفت: اعلیحضرت شاهنشاه پشت خط هستند. هویدا گفت: آماده شنیدن فرمایشات همایونی هستم. ارتباط برقرار شد. شاه پس از سلام و احوالپرسی گرم از هویدا و مادر او گفت چون ساواک گزارش داده که ممکن است عدهای از خرابکاران که این روزها بسیار جری شدهاند درصدد سوءقصد به جان شما بر بیایند دستور دادم چند روزی شما را به یک محل امن که کاملا به وسیله مامورین فرمانداری نظامی محافظت میشود انتقال دهند.
هویدا از روز استعفای اجباری از پست وزارت دربار شاهنشاهی پیشبینی میکرد یک روز به سراغ او هم بیایند، اما شاید تصور نمیکرد شاه شخصا و در کمال پررویی به او تلفن کند و او را مطلع نماید که دستور بازداشتش را داده است. در دولت شریف امامی، خود نخستوزیر که دوست و هم پالکی هویدا بود و ارتشبد قرهباغی و چند وزیر دیگر جلوی بازداشتها را گرفته بودند، اما پس از سقوط آن کابینه، ارتشبد ازهاری که فرمانبرداری بی چون و چرای شاه بود پس از مشورتهای شاه با عدهای از مشاوران و حتی ارتشبد اویسی که توقیف هویدا را واجب دانست، دستور بازداشت نخستوزیر مورد اعتماد و چاکرمنش خود را داد. فرماندار نظامی، در دوران پس از شهریور 1320 برای توقیف سیاستمداران حداکثر یک یا دو سرهنگ را اعزام میداشت ولی در آخرین حکومت نظامی رژیم پهلوی، به دستور شاه برای بازداشت شخصیتهای سیاسی امثال هویدا و سنجابی، سپهبد رحیمی لاریجانی معاون فرماندار نظامی اعزام میشد که فرستادن یک سپهبد برای توقیف یک سیاستمدار، حکایت از این میکرد که آن توقیف یک نوع بازداشت محترمانه میباشد.
بدین ترتیب ازهاری بدون کمترین درنگ و تردید اوامر ارباب را اجرا میکرد.
برادر هویدا، فریدون در کتاب خود زیر عنوان سقوط شاه The fall of Shah مینویسد که پرویز راجی سفیر آخر شاه در لندن که روزگاری دراز رئیس دفتر هویدا بود، روزی از هویدا شنید که درباره شاه گفته بود:
«... مرد بسیار خودخواهی است. موقعی که تشخیص بدهد دیگر برایش استفادهای نداری، بدون یک کلمه حرف، تو را با مغز به زمین میکوبد».
شاه به نشانه ادای احترام به هویدا که 12 سال و چند ماه نخستوزیر رژیم او بود سپهبد رحیمی لاریجانی رئیس سابق دانشگاه پلیس و یکی از معاونین فرمانداری نظامی را به اتفاق دو سرتیپ به خانه او اعزام داشت. وقتی آن امیران سوار بر دو اتومبیل بنز تیرهرنگ به خانه مادر هویدا در یکی از مناطق خوش آب و هوای شمیران رفتند هویدا از دیدن آنان مطمئن شد توقیف او مانند توقیف سپهبد علوی مقدم وزیر کشور کابینه شریف امامی در سال 1339 هـ. ش، سپهبد حاجیعلی کیا رئیس اداره دوم ارتش در سالهای 1339-1337، سرلشکر ضرغام وزیر گمرکات و دارایی در دوران حکومت دکتر اقبال و شریف امامی، سرتیپنویسی رئیس اداره قند و شکر، خانم دولو ملکه خاویار ایران و نصرتالله منتصر که همگی متهم به تدلیس و سوءاستفاده بودند و دکتر علی امینی نخستوزیر در سال 1340 هـ. ش دستور بازداشت آنها را به دادگستری داده بود موقت، تشریفاتی و صوری است و بزودی با فرو نشستن انقلاب، آزاد خواهد شد.
سپهبد رحیمی لاریجانی و سرتیپ جلال سجدهای و سرتیپ دیگری که به خانه هویدا رفته بودند پس از دیداری کوتاه با هویدا و ناصر یگانه که هویدا از او خواسته بود به خانهاش بیاید و در حضور لیلا هویدا و مادر او از هویدا خواستند همراه آنها بیاید و مطمئن باشد که با او در نهایت احترام رفتار خواهد شد و مکان نگهداری او آبرومند است.
هویدا میخواست با اتومبیل پیکانی که گهگاه محض خودنمایی و اینکه عشق به تولیدات ایرانی دارد سوار آن میشد به زندان دژبان برود، سپهبد رحیمی لاریجانی تلفنی با اویسی تماس گرفت و اویسی دستور داد که این کار بدون اشکال است. سپس هویدا یک چمدان حاوی لباس، تعدادی کتاب و داروهای موردنیاز خود را برداشت و پیشاپیش دو اتومبیل بنز امیری که تیمساران سوار آن بودند راهی اقامتگاه خود شد. اقامتگاه هویدا ابتدا پادگان جمشیدیه در شمال غربی تهران بود و پس از چند هفته به یکی از خانههای امن ساواک در شمال تهران منتقل شد.
بنا به گفته یکی از افسران فرمانداری نظامی وقت، هویدا را نخست به پادگان سلطنتآباد بردند و در آنجا در حالی که ریزش باران شروع شده و هوا گرفته و ملالآور بود، از سری نظامی کسب تکلیف کردند که او را کجا جا دهند، تلفنی دستور داده شد او را به باشگاه افسران دژبان در پادگان جمشیدیه ببرند.
هنگامی که هویدا را به پادگان جمشیدیه بردند توقیف دیگر وزیران آغاز شده بود.
چند روز بعد که دکتر کریم سنجابی رهبر جبهه ملی پس از مدتی اقامت در پاریس و دیدار با آیتالله خمینی به ایران بازگشت و اعلام شد که او میخواهد مفهوم اعلامیه سه مادهای پاریس را تشریح کند، در جلسه مصاحبه مطبوعاتی که صد تن از خبرنگاران و عده زیادی از طرفداران جبهه ملی حضور یافته بودند سپهبد رحیمی لاریجانی معاون حکومت نظامی به اتفاق عدهای از مامورین فرمانداری نظامی وارد حیاط و سپس خانه شدند و سپهبد رحیمی لاریجانی با لحن خشن یک برگ اعلامیه سه مادهای پاریس را به سنجابی نشان داد و گفت: «این اعلامیه شماست؟»
سنجابی در کتاب خاطرات خود که بر اساس مصاحبه با وی تنظیم شده میگوید: «گفتم: بله.
گفت: شما آن را تایید میکنید؟
گفتم: بله:
گفت: شما مخالف سلطنت هستید و ما وظیفه داریم که شما را توقیف کنیم. داریوش فروهر اعتراضی کرد و سپهبد به او گفت: شما هم توقیف هستید.»
آنگاه مامورین حکومت نظامی دکتر سنجابی و داریوش فروهر را به زندان جمشیدیه انتقال دادند.
«هر یک در سلول کوچکی که در حدود 5/1 ذرع در 2 ذرع بود و تخت باریکی داشت ولی خوشبختانه هر دو سلول پهلوی همدیگر بودند و یک دوش آبگرم هم برای شستشو و توالت وجود داشت زندانی شدیم. شب اول ارتباط ما را با اینکه دو اتاق کنار همدیگر بود قطع کردند و در فاصله بین آنها سرباز گذاشتند که ما با یکدیگر صحبت نکنیم، بعد متوجه شدیم که پشت دیوار ما عدهای از زندانیان دستگاه رژیم هم هستند که حکومت ازهاری آنها را به صورت ظاهر توقیف کرده بود و آنها عبارت بودند از هویدا نخستوزیر سابق، نصیری رئیس سازمان امنیت، نیکپی رئیس سابق شهرداری تهران، ولیان استاندار سابق خراسان و جمعی دیگر. آنها حق گردش در بیرون زندان را داشتند و موقعی که راه میرفتند و با هم حرف میزدند ما از این طرف صدای آنها و مخصوصا خوشمزگیهای ولیان را میشنیدیم.»