محمد مهرآیین یکی از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب است. او را بدین جهت «ممد جودو» مینامند که به اکثر مبارزین سیاسی قبل از انقلاب اسلامی فنون نظامی را آموزش داده بود. ایشان خاطرات فراوانی را از آن دوران به یاد دارد که یکی از آن وقایع را اینگونه روایت میکند:
*بعد از مدتی که در قصر زندانی بودم دوباره مرا به کمیته مشترک ضد خرابکاری انتقال داده و مورد بازجویی قرار دادند. در حین بازجوییها متوجه شدم که سئوالهای بیربطی از من میپرسند. اعتراض کردم. ولی معلوم شد خواهرزاده من توسط یک نفر گلفروش به نام امید که مغازهاش در خیابان فردوسی بود و با منوچهری (شکنجهگر) ارتباط داشت خواسته بود که با من ملاقات کند پس از آن ملاقات من نیز تا پایان محکومیتم در کمیته مشترک ماندگار شدم. من در کمیته مشترک بیشتر اوقات ار در سلول انفرادی به سر میبردم.
سلولهای انفرادی به شکلی بود که هیچگونه نوری در آن نفوذ نمیکرد و زندانی دائماً در تاریکی مطلق بود. چند روز قبل آزادی مرا به سلولی بردند که سه چهار نفر داخل آن بودند و به وسیله لامپ کمنوری مقدار بسیار کمی روشنایی به داخل آن میتابید. در واقع میشود گفت سلول در فقر نوری کاملی به سر میبرد به طوری که روز از شب قابل تشخیص نوبد یک شب زمانی که برایمان شام آوردند، شام را با هم سلولیها خوردیم و بعد از شستن ظرفها وضو گرتفه و نماز مغرب و عشاء را خواندیم پس از گذشت تقریباً یک ساعت مرا احضار کردند و گفتند که باید وسایلم را جمع کنم بسیار خوشحال شدم. زیرا فکر میکردم ممکن است بخواهند مرا به زندان قصر ببرند چون امکانات آنجا بشتر بود و از راحتی نسبی برخوردار بودیم بعد از خارج شدن از سلول به دفتر زندان رفتم در آنجا بود که متوجه شدم آزاد شدهام. نکتهای که برایم خیلی جالب بود این بود که من یک ساعت پیش نماز مغرب و عشایم را خوانده بودم ولی وقتی بیرون رفتم دیدم هوا کاملاً روشن است و چند ساعتی به اذان مغرب و عشاء باقی مانده است. آن روز روزی بود که من دوباره نماز مغرب و عشایم را خواندم.