صدای سوزناک و نوای ملکوتی او در حال پخش بود. آیتالله جوادی آملی فرمودند: ایشان در عشق خدا سوخته است. گفتم: ایشان شهید شده، فرمانده گردان یا زهرا (س) هم بوده. استاد ادامه داد: ...
به گزارش ساجد؛ کتاب «یا زهرا(س)» محتوی زندگینامه و خاطرات شهید محمدرضا تورجیزاده است که توسط انتشارات امینان چاپ و منتشر شده است. نویسنده کتاب معلوم نیست، ولی میتوان گفت نویسنده یا نویسندگان خوشفکر کتاب گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی هستند. گروهی که تاکنون آثار قابل توجهی در فرهنگ شهادت به جامعه ارائه دادهاند. کتابهای گروه مذکور در بین جوانان و نوجوانان مشتریهای پر و پا قرصی پیدا کرده است. توزیع کتب مذکور- که اکثرشان در حوزه فرهنگ شهید و شهادت است - توزیع مناسبی است. در بیشتر شهرستانهایی که تاکنون حضور پیدا کردهام، کتابهای گروه فرهنگی شهید هادی را دیدهام. بر آن شدم تا کتاب «یا زهرا(س)» را در این نوشتار معرفی و تا حدودی نقد کنم.
پیش از آن به محتوای کتاب بپردازیم و به طرح جلد کتاب توجه کنیم. سادگی و صمیمیت از سر و روی طرح جلد که به عکس شهید والامقام تورجیزاده منقوش است، میبارد. شاید اگر از دیدگاه هنری به طرح جلد نگاه کنیم نقصهای زیادی داشته باشد، ولی مخاطب با دیدن طرح جلد کتاب «یا زهرا(س)» تنها چیزی که در ذهنش قد میکشد، سادگی است.
کتاب را که میگشایی با دو بیت شعر که از جنبه ادبی ضعیف هستند مواجه میشوید؛
«تا ابد این نکته را انشا کنید
پای این طومار را امضا کنید
هر کجا ماندید در کل امور
رو به سوی حضرت زهرا (س) کنید» (یا زهرا ص 7)
جا داشت مؤلفان کتاب از ابیات جاندارتر و استخواندارتر برای شروع کتاب بهره میبردند. ابیاتی که در مدح و منزلت حضرت صدیقه طاهره (س) سروده شده، بیحد و حصر است و اگر کمی مؤلف در حوزه شعر اهل تکاپو بود، شاید میتوانست شروع طوفانیای در کتاب مذکور داشته باشد. با یک شعر از زیباترین اشعاری که در مورد حضرت زهرا (س) سروده شده است کلام را پی میگیریم؛
انگار گُل سفید مریم گم شد
یا خاتم بیبدیل خاتم گم شد
یک فاطمه (س) بود و یک علی (ع) ... فاطمه رفت
یک مصرع شاه بیت عالم گم شد
(بیژن ارژن)
البته در صفحه چهارده کتاب یک بیت آورده شده است که فکر میکنم مشکل تایپی دارد، مثلاً مصراع اول «بگیری» است که باید «بگیرید» باشد؛
«ره دشت و ره صحرا بگیری
تقاص سیلی زهرا (س) بگیرید» (یا زهرا، ص 14)
و این اغلاط تایپی در کتاب تکرار میشوند؛ مثلاً اگر سطر ششم صفحه 14 را ملاحظه کنید به این نکته پی خواهید برد؛ به جای کلمه «کتابفروش» باید کلمه «کتابفروشی» میآوردند.
نکته دیگری که در این کتاب ارجمند به چشم بیننده میآید، این است که نویسنده، اکثر مطالب و اشعاری که از جاهای مختلف آورده است بدون ذکر منبع میباشد؛ صفحات 8 و 11 چند عبارت زیبا از امام خمینی (ره) آمده که منبع این سخنان ذکر نشده است. البته باید این مورد را یادآور شوم که نویسنده این نقیصه را در پشت کتاب جبران کرده است. زیرا مطالبی که در پشت جلد آمده، دقیقاً با ذکر منبع آورده شده است.
اگر یک بار کتاب را با دقت و ریزبینی بخوانید، به این نکته صحه خواهید گذاشت که یک ویرایش ادبی نیاز دارد. به این دو پاراگراف که از زبان مادر شهید نقل شده است بیشتر دقت کنید:
«رسیدگی به کارهای خانه و چندین فرزند خیلی سخت بود. مادرم به کمک میآمد. اما باز هم مشکلات زیادی داشتیم. البته همه مردم آن زمان مثل ما بودند. همه تحمل میکردیم و شکر خدا را میکردیم. مثل حالا نبود که این قدر رفاه و آسایش باشد با این همه ناشکری!»
(یا زهرا، ص 17)
اگر نویسنده مطالب را پشتسر هم میآورد، یعنی پاراگراف دوم را به پاراگراف اول وصل میکرد و عبارت «البته همه مردم آن زمان ...» را در امتداد «اما باز هم مشکلات زیادی داشتیم» میآورد. هیچ مشکلی ایجاد نمیکرد، بلکه مطلب را هموارتر جلوه میداد.
به مشکلات ویرایشی این کتاب زیاد توجه نمیکنیم، ولی یک مورد دیگر را در صفحه 19 کتاب مذکور میآورم؛
«پدر ما حاج حسن مغازه نانوایی داشت. در اطراف مقبره علامه مجلسی بسیار پرتلاش بود».
اگر عبارت بالا را با رعایت علایم ویرایشی و جابهجا کردن چند واژه که در جای خود ننشسته است این گونه بنویسیم، ضریب اثرگذاری آن بیشتر خواهد شد؛
«پدر ما، حاجحسن، در اطراف مقبره علامه مجلسی، مغازه نانوایی داشت و بسیار پرتلاش بود.»
ناگفته نماند که اگر بخواهیم ویژگیهای خوب کتاب پربار یا «زهرا (س)» را ذکر کنیم، مثنوی هفتاد من کاغذ میشود؛ پس به ذکر چند مورد اشاره میکنم و از شما دعوت میکنم با خواندن این کتاب با سیره و سبک زندگی ایشان آشنا شوید:
1) نگاه تعلیمی در سراسر کتاب به چشم میخورد. اصلاً به نظر نگارنده این سطور، نویسنده بیشترین دغدغهاش تعلیم مفاهیم از زبان دوستان و آشنایان شهید است؛ مثلاً وقتی نویسنده خاطره تولد «شهید محمدرضا تورجیزاده» را از زبان مادرش نقل میکند، مفاهیم ارزشمند زیادی را در قالب خاطره به خورد مخاطب میدهد؛
«مادرم بیش از همه به من سفارش میکرد. میگفت: وقتی باردار هستی بیشتر دقت کن! نمازت را اول وقت بخوان. به قرآن و احکام بیشتر اهمیت بده. میگفت: هر غذایی که برایت میآورند نخور!
من هم تا آن جا که میتوانستم عمل میکردم. اما من همیشه و همه جا دعا میکردم. کاری از دستم برنمیآمد الا دعا! میگفتم: خدایا از تو بچه سالم و صالح میخواهم. دوست دارم فرزندم سربازی باشد برای امام زمان (عج). خدایا تو حلال همه مشکلاتی آن چه خیر است به ما عطا کن».
(یا زهرا صص 18 و 17)
نمونهای دیگر از این نوع مطالب را میتوان در صحبتهای پدر شهید تورجیزاده فهمید. صحبتهای برادر شهید در مورد پدرش نسخه خردمندانهای برای کاسبهاست تا با آن عاقبت به خیر شوند:
«در شبهای ماه رمضان با وجود خستگی بسیار همه خانواده را همراه میکرد همه به دعای ابوحمزه حاج آقا مظاهری میرفتیم.
کسبه اطراف مسجد جامع اصفهان همه او را میشناختند. او بین مردم به دیانت و تقوا مشهور بود. هنوز هم در بین مردم ذکر خیر او هست.
به فکر حل مشکلات مردم بود. بیشتر شاگردان او کمک خرج خانواده خود بودند. پدر به این طریق به خانوادههای مستحق کمک میکرد. خیلی اذیت میشد اما میگفت: این کار مثل صدقه است.
پدر با جذب این بچهها هدف دیگری نیز داشت. بسیاری از اینها چیزی از مسائل دینی نمیدانستند. نانوایی او محل تربیت دینی آنها هم بود. احکام و مسایل دین را به آنها میآموخت.
شبهای جمعه با همان بچهها به جلسه دعای کمیل میرفت. حتی مشتریها را تشویق میکرد.
همیشه میگفت: از دعا و نماز اول وقت غافل نشوید. بیشتر صبحهای جمعه را در دعای ندبه شرکت میکرد».
(یا زهرا صص 20 و 19)
3) توجه به دوران مختلف زندگی شهید تورجیزاده، تولد، نوزادی، جوانی تا شهادت. مثلاً زمانی که نویسنده از حرکتهای انقلابی شهید مینویسد، با چشمان باز به همه جوانب فکری و عقیدتی او توجه دارد؛
«با گذشت یک سال از پیروزی انقلاب، التهابات سیاسی به اوج خود رسید. بنیصدر با حمایت گروهکها به ریاست جمهوری رسیده بود. او بیشترین حمله را به شخصیتهای نظام و حزب جمهوری اسلامی و شخص دکتر بهشتی انجام میداد. آن زمان بچههای مسجد ذکرالله با مسجد علی (ع) در میدان قیام همکاری میکردند ... یک شب در جلسه اعلام شد که بنیصدر دو روز دیگر به اصفهان میآید. گروهکها و لیبرالها و ... همگی برای استقبال از او آماده شدهاند.
بچهها همگی گفتند: ما هم میرویم !! اما اگر حرف خلافی زد ساکت نمینشینیم. شهید اصغر امینالرعایا از مسئولین آن زمان مسجد بود.
روز موعود فرا رسید جمعیت زیادی به میدان امام اصفهان آمدند. بنیصدر شروع به صحبت کرد. بچههای مسجد که حدود چهل نفر بودند در گوشهای از میدان جمع شده بودند. در خلال صحبتها بنیصدر شروع به توهین کرد. طرفداران بنیصدر سوت و کف میزدند. محمد و دوستانش هم در حمایت از ارزشهای اسلام و انقلاب شعار دادند! بنیصدر نگاهی به آنها کرد بعد هم جمعیت را متوجه آنها نمود!
بنیصدر در این کار تجربه داشت. چهارده اسفند نمونه خوبی از این ماجراها بود. یک دفعه جمعیت مانند گله گرگی که حمله میکند به سوی آنها هجوم آوردند! همه بچههای مسجد مورد ضرب و شتم قرار گرفتند، اما آنها با وجود همه مشکلات دست از راه و روش صحیح خود برنداشتند. برگهای را داخل خانه ما انداخته بودند. محمدرضا را تهدید کرده بودند! گفته بودند: اگر دست از کارهایت برنداری تو را میکشیم! اکثر بچههای مسجد و نیروهای انقلابی تهدید شده بودند»
(همان صص 35 و 34)
یا وقتی که نویسنده (نویسندگان) کتاب «یا زهرا(س)» قصد دارد توجه شهید تورجیزاده به اصل مترقی ولایت فقیه را عنوان کند، در صفحه 120 کتاب مذکور این گونه شهید را به تصویر میکشد؛
«همیشه در صحبتها قسمتی از وصیتنامه یک شهید را میگفت: تندتر از امام و ولایت فقیه نروید که پایتان خرد میشود. از امام هم عقب نمانید که منحرف میشوید. میگفت: حول یک محور بروید. یک مثال نظامی هم میزد. میگفت: ببینید، شبها که میرویم رزم شبانه یک بلدچی جلوی ستون است. فقط او راه را میشناسد. مابقی افراد حتی فرمانده پشت سر اوست.»
و شاید یکی از زیباترین خاطراتی که در کتاب مذکور آمده باشد خاطره زیبای شهید سیدمحمدحسین نواب، روحانی وارسته که در سال 73 در منطقه بوسنی شهید شده میباشد.
«شب بود که به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم. دعای توسل شهید تورجی در حال پخش بود. هر کسی در حال خودش بود. صدای در آمد. بلند شدم و در را باز کردم. در نهایت تعجب دیدم استاد گرامی ما حضرت آیتالله جوادی آملی پشت در است، با خوشحالی گفتم: بفرمایید! ایشان هم در نهایت ادب قبول کردند و وارد شدند. البته قبلاً هم به حجرهها و طلبههایشان سر میزدند.
سریع ضبط را خاموش کردیم. استاد در گوشهای از اتاق نشستند. بعد گفتند: اگر مشکلی نیست ضبط را روشن کنید!
صدای سوزناک و نوای ملکوتی او در حال پخش بود. استاد پرسیدند: اسم ایشان چیست؟!
گفتم: محمدرضا تورجیزاده. استاد پس از کمی مکث فرمودند: ایشان در عشق خدا سوخته است.
گفتم: ایشان شهید شده، فرمانده گردان یا زهرا (س) هم بوده. استاد ادامه داد: ایشان قبل از شهادت سوخته بوده.» (یا زهرا صص 194 و 193).
یکی دیگر از نکات برجسته و قابل تحسین کتاب «یا زهرا (س)» تعبیه کردن آلبوم چهارده صفحهای از عکسهای مختلف شهید تورجیزاده است و به شکوه کتاب افزوده است. به هر روی گروه فرهنگی پرتلاش شهید ابراهیم هادی اثر در خور توجهی را به عرصه فرهنگ تقدیم کردهاند که به همه دوستداران و علاقهمندان کتاب پیشنهاد میکنم این کتاب را بخوانند، در پایان با یک دو بیتی از استاد قیصر امینپور این یادداشت را پایان میدهیم؛
بیا ای دل از این جا پر بگیریم
ره کاشانه دیگر بگیریم
بیا گمکرده دیرین خود را
سراغ از لاله پرپر بگیریم
.....................
حسین قرایی
....................