رمان «آواز ابابیل» نوشته مجید پورولی کِلِشتری از سوی انتشارات شهرستان ادب منتشر شد.
موضوع کتاب به زندگی رزمندهای میپردازد که پس از گذشت 20 سال از پایان جنگ در اثر سانحهای حافظه خود را دوباره بدست میآورد. وی که در طی این مدت به همراه خانوادهای کُرد در شمال عراق زندگی میکرده، به ایران باز میگردد و در پی خانوادهاش بر میآید.
حبیب ابریشم در تلاشهای خود برای یافتن همسرش با خانمی به نام حوا ماندگار آشنا میشود و با کمک این زن به درون دنیای بیست سال بعد از پایان جنگ به دنبال خانواده وی بر میآیند. تغییر فضا و بافت شهری و فرهنگی تهران در طی این 20 سال موجب شگفتیهایی در رفتار و کنش حبیب ابریشم میشود.
این رمان که از 18 فصل تشکیل شده با تعلیق دنبال میشود و دیالوگهای فراوانی در آن وجود دارند.
در یکی از این دیالوگها میخوانیم:
روی پیراهن پسر نوجوان، عکس بزرگی خودنمایی میکند.
-«ما چطور میتونیم به جوونی که عکس چهگوآرا روی تیشرتش داره، بگیم که از حاج همت الگوبرداری کنه؟»
ابریشم به آدمهای برابر سینما نگاه میکند. حوا ادامه میدهد:
-«ساختن حاج همت خیلی سخته؛ درست مثل این میمونه که یکی بخواد یه شهر بسازه. اما خراب کردنش آسونه؛ کافیه دو نفر در لباس و شمایل و پیشینهی حاج همت یه جایی یه گندی بزنن. اون وقته که مردم از این جور آدمها دور میشن.
بر میگردد طرف ابریشم:
-«باید قبول کنیم که خاکریزها اومده عقب. حالا ما با دشمن نمیجنگیم. با خودمون میجنگیم.
ابریشم به آدمهایی که برابر سینما ایستادهاند نگاه میکند؛ دختری با طنابی بلند سگی را دنبال خود میکشد. دختر دیگری به طرفش آمده و سگ را به آغوش میگیرد.
کتاب «آواز ابابیل» نوشته مجید پورولی کلشتری در 2500 نسخه و به قیمت 4500 تومان از سوی موسسه شهرستان ادب منتشر شده است.