به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، روزشمار دفاع مقدس را كه نگاه ميكردم، يك رويداد بزرگ در ميان حوادث اين روز جامانده بود. عمليات مرواريد كه هفتم آذرماه 1359 رخ داد و حداقل دو سوم كل نيروي دريايي عراق بعثي را به نابودي كشاند، آنقدر مهم نبود كه در ميان حوادثي چون تقويت نيروهاي دشمن در جبهه سوسنگرد و آموزش افسران عراقي به ضدانقلابيون در اشنويه و... گنجانده شود! در هفتم آذرماه 59 اما يك اتفاق بزرگ در ميان آبهاي نيلگون خليج فارس افتاد كه در تاريخ جنگهاي دريايي جهان كم نظير است. در اين روز ناوچه پيكان، با كمك و همراهي نيروي هوايي، حداقل 12 فروند از ناوچهها و شناورهاي دشمن را به اعماق آبها فرستاد و تعدادي از جنگندههايش نيز ساقط شدند. در آستانه اين روز تاريخي به گفتوگو با امير دريادار عبدالله معنوي رودسري از پيشكسوتان نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران و همرزم شهيد محمدابراهيم همتي فرمانده توانمند ناوچه پيكان پرداختيم تا با يكي از حماسههاي بيبديل دفاع مقدس بيشتر آشنا شويم.
سابقه خدمتي شما نشان ميدهد از با سابقهترين افسران نيروي دريايي كشورمان از ابتداي دفاع مقدس تا انتهاي آن بودهايد. براي شروع بيشتر خودتان را معرفي كنيد.
من سال 28 در رودسر به دنيا آمدم و سال 48 وارد ارتش شدم. آن زمان چون دانشكده نظامي مختص علوم دريايي در كشورمان وجود نداشت، به آلمان اعزام شدم. سال 54- 53 پس از فارغالتحصيلي، ابتدا در بندرعباس مشغول شدم و از سال 56 هم در منطقه دوم دريايي بوشهر حضور داشتم كه انقلاب به پيروزي رسيد و دو سال بعد هم كه جنگي همه جانبه به كشورمان تحميل شد. آن زمان نيروي دريايي 12 فروند ناوچه موشكانداز كلاس پيكان داشت كه من فرمانده يكي از اين ناوچهها بودم. سال 62 يا 63 فرمانده ناوشكن كلاس الوند شدم كه تنها چهار فروندشان در ايران وجود داشت. تا پايان جنگ در همين سمت بودم و بعد از جنگ و پس از 27 سال خدمت در شرايط عملياتي، به تهران منتقل شدم و يكي از آخرين سمتهايم قبل از بازنشستگي معاونت عمليات نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران بود.
پيكان نام يك ناوچه است يا نام نوعي از ناوچهها؟ آخر شما در حرفهايتان نامي از كلاس پيكان برديد؟
قبل از انقلاب 12 فروند ناوچه موشكانداز از فرانسه با عنوان 2Combattante خريداري شد كه 9 فروندشان وارد كشور شد و سه فروندشان بعد از پيروزي انقلاب و مسائلي كه پيش آمد، با تأخير تحويل كشورمان شدند. معمولاً شناورها را در قالب كلاسهاي خاصي طبقهبندي ميكنند. در ايران ابتدا نام فارسي اين شناورهاي فرانسوي را ناوچههاي موشك انداز كلاس كمان گذاشته بودند. كلاس كمان نشانهاي بر شناسايي نوع آنها بود و هر ناوچهاي هم اسم مجزاي خودش را داشت. مثلاً ناوچه پيكان، شمشير، گرز، كمان و... . ناوچه پيكان يكي از اين 12 ناوچه موشك انداز كلاس كمان بود كه به دليل حماسهآفريني در هفتم آذرماه و خلق عمليات مرواريد، پس از آن ناوچههاي موشك انداز فرانسوي 2Combattante را تحت عنوان ناوچههاي كلاس پيكان نامگذاري كردند.
شما فرمانده كدام يك از اين ناوچهها بوديد؟
درستش اين است كه هر ناخدا يا فرماندهاي به همراه نيروهايش روي يك ناوچه مستقر شوند و كار كنند، اما اوايل جنگ چون خدمه و پرسنل مجرب كمي در اختيار داشتيم، بسياري از مواقع جابهجايي صورت ميگرفت و من گاهي فرمانده ناوچه كمان ميشدم، گاهي فرمانده ناوچه ديگري و... زماني كه عمليات مرواريد رخ داد، من فرمانده ناوچه كمان بودم و شهيد همتي فرمانده ناوچه پيكان. قرعه به نام ايشان افتاد و سعادت داشت كه پس از زدن ضربه مهلكي به دشمن در همان عمليات مرواريد به شهادت برسد.
قبل از پرداختن به مرواريد، يك پرسش ذهنم را به خود مشغول كرده است. گفتيد كه پرسنل كمي براي فعاليت روي ناوچهها داشتيد، اين موضوع چه دليلي داشت؟
دليل عمدهاش بيخرديهايي بود كه اوايل انقلاب در حق ارتش ميشد. يادمان نرفته شعارهايي مثل ارتش بيطبقه توحيدي، انحلال ارتش و... را كه باعث شد نهايتاً حضرت امام همه توطئهها را خنثي و 29 ارديبهشت را به عنوان روز ارتش نامگذاري كنند. نگاههاي مغرضانه برخي از جريانها به ارتش آن هم پيش از شروع جنگ باعث ضربه خوردن به آن ميشد. خوب يادم است تنها چند ماه مانده به شروع دفاع مقدس، بخشنامهاي آمد كه هركسي بخواهد ميتواند تسويه كند و از ارتش برود. خب يك افسري كه از بودجه اين مملكت استفاده كرده و با تحصيل در خارج از كشور تخصصي كسب كرده بود، قاعدتاً بايد متعهد ميشد از تواناييهايش در داخل كشور استفاده كند، اما اينطور بخشنامهها كه معلوم نبود با چه منطقي صادر ميشدند، او را از بند تعهدات رها ميكردند. با تخصصي كه ما داشتيم، ميشد در بهترين دانشكدهها يا مراكز نظامي اروپا مشغول شد و تعدادي نيز اينطور بخشنامهها را فرصتي تلقي كردند و رفتند، اما بودند افرادي كه به دليل تعهدشان نسبت به ايران اسلامي و عمل به فرامين حضرت امام، ماندند و با كمبودها و ناملايمات ساختند.
جنگ كه شروع شد، نيروي دريايي چه اقداماتي را براي مقابله با تهاجم دشمن انجام داد؟
ما از خيلي وقت پيش متوجه شده بوديم كه حمله دشمن قريبالوقوع است. منتها مسئولان وقت و افرادي مثل بني صدر به گزارشها توجه نميكردند. يگانهاي دريايي حاضر در خرمشهر به خوبي خطر را احساس كرده بودند و دست و پاي ما براي انجام واكنش مناسب بسته بود. نهايتاً 48 ساعت قبل از شروع جنگ، مسئولان وقت نيروي دريايي يك سازمان رزم جنگي را در بوشهر پايهريزي كردند. به همين منظور قرارگاهي تحت عنوان «فرمانده نيروي رزمي 421» تشكيل شد. فرمانده اين قرارگاه هم ناخدا مدنينژاد جانشين فرمانده كل نيروي دريايي ارتش بود. فرمانده و قرارگاهش بايد با شناسايي ژئوپلتيك منطقه، طبق شرايط موجود نيروها را ساماندهي ميكردند، فرمان عمليات جنگي و به كار بستن شناورها و... را انجام ميدادند. يكي از اولين اقدامات قرارگاه انتقال شناورهاي موجود در بندر خرمشهر و رودخانه كارون به بوشهر بود تا در صورت حمله قريبالوقوع دشمن آسيب نبينند. بعد از شروع جنگ نيز چون صدام ادعاهايي را مبني بر جزاير سهگانه بيان كرده بود، ناوها و شناورهاي نيروي دريايي در كنار اين جزاير آرايش جنگي گرفتند و به كشورهاي حاشيه خليج فارس كه همپيمان عراق بودند هشدار داده شد ما حواسمان جمع است و اگر فكر و خيالي داريد بهتر است كنار بگذاريد. در دومين اقدام نيز براي اينكه بتوانيم عبور و مرور كشتيهاي عراقي را به خليج فارس مسدود كنيم، ناوچههاي نيروي دريايي به دهانه فاو رفتند و به رغم خطراتي كه در آنجا وجود داشت و امكان داشت حتي از روي خشكي نيز مورد هجوم قرار بگيرند، خطرات را به جان خريدند و دهانه فاو را مسدود كردند.
عمليات مرواريد چطور اتفاق افتاد؟
قبل از اينكه به عمليات بپردازيم بايد شرايط منتهي به آن را تشريح كنيم. همانطور كه عرض كردم نيروي دريايي در اولين اقدامش سعي كرد دهانه فاو را مسدود كند، اما عراق دو اسكله يا پايانه نفتي بزرگ به نام الاميه و البكر تقريباً 12 الي 13 كيلومتر دورتر از دهانه فاو و داخل خليج فارس داشت. اين دو اسكله در صدور نفت عراق سهم عمدهاي داشتند بنابراين تصميم گرفتيم تا اسكلهها را از بين ببريم. تقريباً دهم آبان ماه اولين اقدام ما عليه اسكلههاي الاميه و البكر تحت عنوان عمليات اشكان انجام گرفت. سه ناوچه در اين عمليات حضور داشتند كه بنده فرمانده يكي از آنها بودم و شهيد همتي هم فرمانده ناوچه پيكان بود. ما با توپهايمان اسكلهها را كوبيديم، اما تأسيساتشان بسيار عظيم بود و نميشد با همين توپها كارشان را يكسره كرد. لذا چند روز بعد عمليات شهيد صفري انجام گرفت و باز با فرماندهي ناوچه پيكان، تكاورها به اسكلهها منتقل شدند و با بمبگذاريهايي كه انجام گرفت، خسارت جديتري به اسكلهها وارد شد، طوري كه حدود دو سوم تأسيساتشان از بين رفتند. بعد از اين اتفاق بود كه دشمن متوجه اهميت اسكلهها شد و سعي كرد دوباره آنها را تحت تسلط خودش بگيرد و همين طور با استفاده از موقعيت اسكلهها، ورودي بندر امام را ناامن كند.
پس فرماندهان براي پاسخ به تحركات دشمن، عمليات مرواريد را تدارك ديدند؟
بله، ما براي اينكه مانع استقرار دشمن در اسكلهها عليه بندر امام شويم، عمليات مرواريد را طرحريزي كرديم. من در روز عمليات چون 48 ساعت همراه شناورم روي آب بودم، در خشكي به سر ميبردم. شهيد همتي و شناور تحت امرش يعني ناوچه موشكانداز پيكان با هماهنگي بالگردها و نيروي هوايي مسئول انجام عمليات شده بود. از سپيده دم ناوچه پيكان، تكاوران را به جزيره انتقال داده و توانسته بودند اسراي زيادي بگيرند، اما وقتي دشمن متوجه عمليات نيروهاي ما شد، هرچه در توان داشت به كار بست تا دوباره بر اسكلهها مسلط شود. بنابراين مرتب ناوچهها و شناورهايش را به طرف اسكلهها گسيل ميكرد. ناوچه پيكان هم زير اسكلهها موضع گرفته بود و هرچه توپ و موشك داشت به طرف شناورهاي دشمن شليك كرد. همزمان جنگندههاي دشمن هم به پيكان حمله كردند و نيروي هوايي خودي از ناوچه پيكان پشتيباني به عمل ميآورد. نتيجه حاصله واقعا خيرهكننده بود، حدود 12 شناور و ناوچه دشمن توسط ناوچه پيكان و نيروي هوايي غرق شد. خود پيكان همچنان ميجنگيد تا اينكه حوالي ساعت 14 يا 15 موقع خروج از موضعش، در حالي كه يكي از ناوچههاي دشمن در انتهاي اسكلهها پنهان شده بود، آن را مورد اصابت چهار موشك خود قرار ميدهد. موشك اولي با مانور پيكان اصابت نميكند، اما موشك دوم برخورد ميكند و باعث از كار افتادن سيستم كنترلش ميشود. پشت بندش موشكهاي سوم و چهارم باعث انهدام ناوچه پيكان ميشوند.
قطعاً استقامت در برابر چندين شناور دشمن آن هم توسط تنها يك ناوچه، فرماندهي جسور و قاطع ميطلبد. شهيد همتي را چطور آدمي ميشناختيد؟
شهيد محمدابراهيم همتي همدورهاي من بود و هر دو با هم در آلمان تحصيل ميكرديم. به جرئت ميتوانم بگويم واژه ترس را غلط املاء ميكرد، بس كه آدم شجاع و نترسي بود. در زندگي عادي و روزمره هم شجاعت داشت و در ميدان جنگ كه ديگر كارستان ميكرد. همين كه زمان عمليات زير اسكله پهلو گرفت از لحاظ نظامي يك كار خاص و شجاعانه به شمار ميرفت. شهيد همتي در عين حال يك آدم افتاده، بيشيله پيله و دوست داشتني بود. جاذبهاش طوري بود كه روز عمليات ناوبان شهيد لبافي كه جانشين بنده در ناوچهام بود، با وجودي كه مسئوليتي نداشت و ميتوانست در عمليات شركت نكند، تنها به دليل جاذبه شهيد همتي با او و ناوچه پيكان همراه شد و سعادت شهادت را هم در كنار همتي براي خود خريد. آنطور كه همرزمانمان تعريف ميكنند، شهيد همتي در آخرين لحظات در حالي كه زخمي شده بود، از نيروهايش ميخواهد ناوچه را ترك كنند و در همين لحظه مورد اصابت موشك چهارم قرار ميگيرد و همراه مركب شهادتش به اعماق آبهاي خليج فارس فرو ميرود.
مرواريد يك عمليات ناب و كمنظير است، اما كمتر به آن پرداخته شده است، به نظر شما علت اين مسئله چيست؟
يك دليلش اين است كه زحمات نيروي دريايي در مقايسه با ساير نيروها كمتر ديده ميشود. از طرفي عمق و اهميت عمليات مرواريد هنوز براي خيلي از محققان پوشيده مانده است. شما ببينيد وقتي طي يك نصفه روز عمده نيروي دريايي دشمن از بين ميرود، در واقع دستش از دريا و مبادلات مهم دريايي قطع ميشود. حالا بخواهيم ابعاد اقتصادي، اجتماعي، سياسي و... اين مسئله را بسنجيم، كتابها لازم است. بنابراين همانطور كه شما هم گفتيد، متأسفانه عمليات مرواريد حتيالمقدور در تاريخچه دفاع مقدس بسيار مهجور مانده و جا دارد كه بيشتر به آن توجه شود.
منبع: روزنامه جوان