به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از ساجد، حاج «عبدالوهاب شاه حسینی» پدر شهیدان حسن، حسین و سعید شاه حسینی هنوز هم روحیات پهلوانیاش را حفظ کرده. هر وقت به ملاقاتش میرویم میگوید حاضرم با هر کدام از شما کشتی بگیرم. او با صدای لرزان میگوید من 94 سال از عمرم گذشته و دیگه از پا افتادم.
میگوید خدا لعنت کند آل سعود را که مرا به این روز انداخت و با صدای بلند فریاد میزند من خودم جانباز 70 درصدم به کی بگم. سال 66 که حجاج ما را به در کنار خانه امن الهی به شهادت رساندند، ماموران آل سعود که تنها هم نبودند و چکمه پوشان استکبار هم همراهیشون میکردند من رو با خودرو زیر گرفتند و ماشینشون با همان وزن سنگین از روی کمر من رد شد و از آن روز به بعد من رو گرفتار کرد، وگرنه من به این زودی ها از پا نمی افتادم.
حاج شاه حسینی بعد از 31 سال از شهادت حسین، هنوز هم وقتی اسمش رو میبره چشمهایش پر از اشک میشود. او میگوید حسین من خیلی مظلوم بود توی بچههای من حسین یه چیز دیگه بود. با معرفت، مهربون، مردم دوست، با تقوا و هر چی بگم کم گفتم. وقتی میرفت نون بگیره برای همه همسایهها میگرفت و در خانه اونها میداد، تهش هرچی بود برای خودمون میآورد.
تخریبچی شهید حسین شاه حسینی
ما هر دفعه که به ملاقات حاجی میریم از ما سراغ حسین رو میگیره. اون حسین رو از ما میخواد. میگه چرا پیکر حسین رو نیاوردید و بعد اشکهاش رو پاک میکنه. شهید حسین شاه حسینی در عملیات والفجر یک بعد از باز کردن معبر برای بچههای گردان حضرت علی اصغر علیه السلام به معراج رفت و جسم خاکیش رو نشون کسی نداد. سید ناصرحسینی در جواب سوال حاجی گفت: حاج آقا من در عملیات تفحص شهدا چندین بار مسیر معبر اون شب رو رفتم و منطقه رو کلی گشتم اما از پیکرحسین خبری نبود.
اردیبهشت ۹۳- حاجی شاه حسینی در حلقه بچه های تخریب لشگر۱۰سیدالشهداء(ع)
حاجی خیلی با صفاست. هنوز هم ناراحت میشه کسی پذیرایی نشده خونهاش رو ترک کنه.
* جعفر طهماسبی