به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، اصلاح یک رفتار علیه فساد و افساد است؛ زیرا جهان مادی بگونهای است که تضاد قوا در آن موجب تغییر مثبت و منفی میشود و تغییرات منفی نیازمند اصلاح است؛ بنابراین، اصلاح یک نیاز دائمی در حیات دنیایی است و انسان باید در حد توان برای اصلاح امور بکوشد تا فساد از میان رود و اجازه ندهد تا افساد مفسدان روند رشد طبیعی را بگیرد. از جمله مواردی که نیازمند اصلاحات دائمی است، امور اجتماعی است. نویسنده در مطلب حاضر به تبیین اهمیت و ارزش و آثار اصلاحات اجتماعی براساس آیات قرآن پرداخته است.
***
مفهومشناسی اصلاحات
اصلاح از ریشه عربی « ص ل ح» ضد «افساد» و به معنای بهصلاح آوردن، بهبودی بخشیدن، تعمیر کردن، آشتیدادن، نیکویی کردن، آراستن و ساماندادن آمده است. معنای مشترک در همه مشتقات این واژه صلح، سلامت از فساد است که شامل سلامت در ذات، نظر و عمل میشود. (ترتیبالعین، ص454، «صلح»؛ لسانالعرب، ج2، ص517؛ التحقیق، مصطفوی، ج6، ص265، «صلح».)
راغب اصفهانی مینویسد: صلاح، ضد فساد است و آن دو بیشتر جاها در افعال به کار برده شدهاند. صلاح در قرآن، گاه در برابر فساد قرار گرفته است، همانند: ولاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها (اعراف، آیه 56) و گاه در برابر سیّئه، همانند: خلطوا عملاً صالحاً وآخر سیّئاً.(توبه، آیه 102؛ نگاه کنید: مفردات الفاظ قرآن، ص 284)
وی در ذیل واژه فساد مینویسد: فساد، خارج شدن چیزها از حالت اعتدال است، کم باشد یا زیاد و نقطه مقابل آن صلاح است. فساد در نفس، بدن و چیزهایی که از اعتدال خارج میشوند، کاربرد دارد. (مفردات الفاظ قرآن، ص 379)
از آنچه در کتابهای لغت آمده به دست میآید که اصلاح واژهای است دارای دو ریشه: یکی از ریشه «صُلح» و دیگری از ریشه «صلاح».
«اصلاح» از ریشه صُلح به معنی آشتی دادن، رفع اختلاف و دعوا بین دو نفر یا دو گروه و در برابر «حرب» و جنگ است. این مادّه در اشعار رودکی، فردوسی، ناصرخسرو و در تاریخ بیهقی، به همین معنی به کار برده شده است.(لغتنامه، دهخدا، ج10 ، 15025.)
اما «اصلاح» از مادّه «صلاح» در برابر فساد است. به طور معمول، در زبان فارسی، صلاح را به نیکی و شایستگی ترجمه میکنند؛ مانند عمل صالح؛ یعنی کار شایسته؛ یا فرد صالح؛ یعنی فرد شایسته. بر همین اساس به کسی که درصدد انجام کار شایسته است و میخواهد عیبها و کاستیها را بزداید، «مصلح» میگویند.(نگاه کنید: التحقیق فی کلمات القرآنالکریم، مصطفوی، ج 9، ص 84 و 85)
در عمل و مصداق خارجی، اصلاح چیزی یا امری به دو طریق حاصل میشود: 1. گاه به برپاداشتن چیزی پس از فساد و خرابی آن؛ 2. گاه به بازگشت آن امر به حالت اعتدال. (لسانالعرب، ج2، ص517؛ مفردات الفاظ قرآن کریم، ص379، «فسد».)
در فرهنگ اسلامی، اصلاح به معنای برطرف کردن فساد و تباهی از چیزی و ایجاد سلامت و بهبودی در آن در بابهاى زکات، نکاح و قضاء اسلامی به کار رفته است.
در کاربردهای عمومی، مراد از اصلاح در مقابل افساد، به معنای انجام کارى است که یا افساد را برطرف کند و یا زمینه بروز آن را از بین ببرد که به لحاظ نوع موضوع فرق مىکند؛ وقتی از اصلاح نفس سخن به میان میآید مراد از اصلاح، پیرایش نفس از صفات زشت و آراستن آن به صفات نیک است؛ در اصلاح ذاتالبین به معنای آشتى و پیوند میان متخاصمین و رفع کدورت از آنان؛ و در اصلاح ساختمان به معنای ترمیم خرابیهاى ساختمان و تعمیر آن است.( فرهنگ فقه مطابق مذهب اهلبیت، ج1، ص544.)
امروزه اصلاحات در ادبیات سیاسی – اجتماعی در معنای خاص به کار میرود که از آن عمومیت و فراگیری برخوردار نیست؛ زیرا اصلاحات از این منظر به معنای دگرگونی در جهت تأمین برابری اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و گسترش دامنه اشتراک سیاسی در جامعه است.
اصلاحطلبی هواداری از سیاست تغییر زندگی اجتماعی یا اقتصادی یا سیاسی، با روشهای ملایم و بدون شتاب است.
بر این اساس، واژه اصلاحات Reform در مقابل واژه انقلاب Revolution قرار دارد. این دو پدیده، از نظر شتاب و دامنه و جهت دگرگونی در نظامهای سیاسی و اجتماعی، تفکیکپذیر است. انقلاب؛ یعنی، دگرگونی سریع و کامل و گاه خشونتآمیز، در ارزشها و ساختار اجتماعی و نهادهای سیاسی، سیاستهای حکومتی و رهبری سیاسی، اجتماعی.
اصلاحطلبی از نظر کلی، در برابر ارتجاع و محافظهکاری از سویی و انقلابخواهی از سوی دیگر، قرار میگیرد. (نگ: داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص 72)
پس واژه اصلاحات در فرهنگ سیاسی امروز و معادل «رفرم: Reform» انگلیسی به کار رفته که مقابل انقلاب و دگرگونی ناگهانی است. واژه انگلیسی Reform بیشتر با رویکرد اجتماعی و سیاسی در اصل به معنای درست کردن، آشتی، تعمیر و مانند آن ( فرهنگ معاصر، ص378.) به تغییرات و اصلاحاتی اشاره دارد که تدریجی، آرام آرام ، با آهنگ کند و به دور از خشونت انجام می شود؛ در حالی که انقلاب، به معنای تغییر اجتماعی ناگهانی، تند و با سرعت که گاهی احیاناً همراه با خشونت است، مانند انقلاب اسلامی ایران و انقلاب فرانسه.
این اصطلاح، در حقیقت معنایی جدید از واژه اصلاح است؛ در حالی که در کاربردهای عربی و قرآنی آن، هرگز اصلاحات به معنای «رفرم» نیست؛ چرا که حرکت اصلاحی امامحسین(ع) این مصلح بزرگ اسلامی، یک حرکت انقلابی همراه با به دست گرفتن حکومت از طریق همراهی مردم و بسیج عمومی علیه یزید وقتی ایشان میفرماید: «خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فی أُمَّهًْ جَدّی؛ برای طلب اصلاح در امت جدم خروج کردم»، به معنای رفرم نیست؛ چرا که حرکت ایشان، حرکت تدریجی، آرام و بی خشونت نبود؛ بلکه همراه با قیام مردمی، جنگ، شهادت و اسارت و مانند آن بوده است.
اصلاحات در فرهنگ قرآن
واژه اصلاح و دیگر مشتقات ماده صلح از جمله صلاح، صالح، مصلح و صُلح، نزدیک به80 بار در قرآن بهکار رفته که گاه در برابر «فساد» (اعراف، آیه 56) و گاه در برابر «سوء» (توبه، آیه 102) آمده است.
این مجموعه موارد را میتوان در یک دستهبندی موضوعی چنین برشمرد: مصالحه و گذشت (نساء، آیه 128)، رفع نزاع بین دو نفر یا اصلاح میان انسانها (نساء، آیات 35 و 114)، رفع اختلافات خانوادگی (بقره، آیه 128)، جوان ساختن پیر و رفع نازایی (انبیاء، آیه 90)، احسان به والدین (احقاف، 15)، توبه و جبران گذشته (انعام، آیه 54)، تقوا و انجام دادن عمل صالح (اعراف، آیه 35)، امر به معروف و نهی از منکر (هود، آیه 88) و قبولی اعمال. (احزاب، آیه 71)
در نگاهی کلی، اصلاح در قرآن گاه به خداوند نسبت داده شده است: «و اَصلَحَ بالَهُم» (محمد، آیه 2)، «اِنَّ اللّهَ لا یُصلِحُ عَمَلَ المُفسِدین» (یونس، آیه 81)، «یُصلِح لَکُم اَعمــالَکُم» (احزاب، آیه 71) و گاهی به بندگان نسبت داده شده که بیشترین کاربرد آن در قرآن از این قسم است. (بقره، آیه 160)
در مواردی که اصلاح از طرف خداست به معنای بهترکردن وضع زندگی یا قبولی اعمال است. بنابراین، معنای «واَصلَحَ بالَهُم» یعنی دنیا یا دین و دنیای آنان را بهبود بخشید تا در دنیا بر دشمنانشان پیروز شده و در آخرت وارد بهشت شوند (مجمعالبیان، ج9، ص146)؛ اما اصلاح از طرف بندگان به معنای ادای تکلیف است و این تکلیف در هر موقعیتی مصداق خاصی مییابد.
اگر اصلاح را همراه با ریشه آن «صلاح» در نظر بگیریم با بسیاری از مفاهیم دیگر قرآنی مانند احسان، فلاح، خیر و برّ، و مفاهیم متضاد با آنها همانند فساد و سیئه رابطه بسیار نزدیکی خواهد یافت.
تقابل افساد با اصلاح
چنانکه گفته شد، قرآن گاه واژه اصلح را در برابر افساد و گاه سیئه به کار برده است. در برخی آیات، اصلاح در برابر افساد بهکار رفته است؛ مانند آیه 81 سوره یونس که در آن از قول موسی خطاب به ساحران تأکید میکند که خداوند عمل مفسدان را اصلاح نمیکند: «اِنَّ اللّهَ سَیُبطِـلُهُ اِنَّ اللّهَ لایُصلِحُ عَمَلَ المُفسِدین».
علامه طباطبایی معتقد است که صلاح و فساد دو امر متقابل و ضد یکدیگر است و سنت الهی بر آن است که اثر متناسب و ویژه هریک از صلاح و فساد را بر صالح و فاسد مترتب کند و اثر عمل صالح سازگاری و هماهنگی با سایر حقایق عالم و اثر عمل فاسد ناسازگاری با سایر حقایق عالم است، پس این پدیده استثنایی به طور طبیعی بر اثر واکنش سایر اسباب عالم با همه قوا و وسائل مؤثرش، محکوم به نابودی است.
بنابراین، باطل در نظام آفرینش دوام نمییابد و سرانجام جهان روبه بهبودی و اصلاح است: (نگاه کنید: المیزان، ج 10، ص110)
اصلاحطلبی، گرایش فطری
بر پایه دیدگاه علامه طباطبایی، انسان نیز که جزئی از عالم آفرینش است از این قانون کلی بیرون نیست، پس اگر طبق هدایت فطرتش رفتار کرد به آن سعادتی که برایش مقدر شده میرسد و اگر از حدود خود تجاوز کرد، یعنی در زمین فساد پیشه کرد، خدای سبحان به قحط و گرفتاری و انواع عذابها و نقمتها گرفتارش میکند، تا شاید به سوی صلاح و سداد بگراید: «ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ والبَحرِ بِما کَسَبَت اَیدِیالنّاسِ لِیُذیقَهُم بَعضَ الَّذی عَمِلوا لَعَلَّهُم یَرجِعون؛ به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده فساد در خشکى و دریا نمودار شده است تا سزاى بعضى از آنچه را که کردهاند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند». (روم، آیه 41)
اما اگر انسان همچنان بر انحراف و فساد خود بماند و بر اثر اینکه فساد در دلش ریشه دوانیده از آن دل برنکند، به عذاب استیصال گرفتارش میکند: و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى گشودیم؛ ولى تکذیب کردند پس به کیفر دستاوردشان گریبان آنان را گرفتیم.» (اعراف، آیه 96)، و نیز میفرماید: «و ما کانَ رَبُّکَ لِیُهلِکَ القُری بِظُـلم واَهلُها مُصلِحون؛ و پروردگار تو هرگز بر آن نبوده است که شهرهایى را که مردمش اصلاحگرند به ستم هلاک کند. (هود، آیه 117)
اما اگر در مسیر صلاح و اصلاح باشد در این صورت دنیا و آخرتش آباد میشود و زمین را به ارث میبرد: «اَنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّـالِحون؛ زمین را بندگان صالح ارث میبرند». (انبیاء، آیه 105) و این بدان جهت است که وقتی انسان صالح شد، قهراً عملش هم صالح میشود و چون عمل صالح شد، با نظام عمومی جهان سازگار میشود و با این اعمال صالح، زمین برای زندگی، صالح میشود. (المیزان، ج 16، ص 305)از نظر قرآن، انسانهایی که به سبب گناه، فطرت سالم و ابتدایی خود را از دست دادهاند، به طور طبیعی دیگر الهامات تقوایی و فجوری نداشته و قدرت تشخیص خود را از دست میدهند و گرایش آنها نیز تغییر میکند؛ زیرا با گناه، قلب و فطرت دفن میشود (شمس، آیات 7 تا 10) و انسان هر چند ابزارهای شناختی و منابع آن را از جمله گوش و چشم بلکه شنوایی و بینایی و حتی ادراکی یعنی قلب را در اختیار دارد، ولی به سبب مهر شدن قلب، ادراکات درستی نداشته و مسائل و امور را وارونه درک و تحلیل میکند و براساس آن عمل و حتی به دیگران توصیه میدهد. این گونه است که کار افسادی خویش را اصلاحی و کار اصلاحی دیگران را افسادی میبیند و واکنش نشان میدهد. خداوند در آیات 7 تا 12 سوره بقره به این نکته اشاره کرده و از منافقانی یاد میکند که ادعای اصلاح میکنند، درحالیکه ماهیت عملشان افساد است؛ زیرا قلوب ادراکی آنان مهر زده شده است:«واِذا قیلَ لَهُم لاتُفسِدوا فِی الاَرضِ قالوا اِنَّما نَحنُ مُصلِحون؛ و هر گاه به ایشان گفته میشود در زمین افساد نکنید! میگویند: ما فقط اصلاحگر آنیم».
اهمیت اصلاح اجتماعی از منظر قرآن
از نظر قرآن، اصلاحات واقعی همواره یک امر ارزشی است، مگر آنکه شخص یا گروه گرفتار توهم اصلاحات شده و به سبب وارونگی قلب و مهر شدن آن، افساد را اصلاح بدانند. (بقره، آیات 7 تا 12)
خداوند با اشاره به برخی از آثار مهم و اساسی اصلاحات بر آن است تا اهمیت و ارزش این امر را به امت گوشزد کند. چنانکه در آیات 116 و 117 سوره هود انجام اقدامات اصلاحى از سوى مصلحان جامعه را مانع نزول عذاب استیصال و (ریشهکن) میداند. به این معنا که رفتار افسادی برخیها موجب نزول عذاب ریشهکن در دنیا میشود، اما اقدامات اصلاحی، مانع از نزول در قالب رفع عذاب یا دفع آن میشود.
رهبران و جانشینان و کارگزاران آنان باید خود اهل اصلاحات باشند و دیگران را بدان سفارش کنند؛ چنانکه حضرت موسى(ع) به برادرش هارون(ع)، سفارش میکند تا در غیاب وی به اصلاح امور جامعه اهتمام ورزد و تابع اعمال مفسدانه مفسدان نباشد. (اعراف، آیه 142)
امت نیز باید دنبال افساد ابتدایی نباشند، بلکه باید اجازه ندهند که اموری که پس از فساد، اصلاح شده ، دوباره به دست برخی از مفسدان افساد شود. از این رو، خداوند در آیه 56 سوره اعراف از افساد در زمین پس از اصلاح آن نهی میکند؛ و حضرت شعیب(ع) به عنوان پیامبر(ص) در همین راستا حرکت میکند و مردم را از افساد پس از اصلاح باز میدارد. (اعراف، آیه 85)
همچنانکه منافقان به سبب وارونگی دلهایشان دچار این توهم بودند که اعمال افسادیشان اصلاحگرانه است؛ برخی دیگر از مردم، گرفتار امری زشتتر هستند؛ و آن تظاهر به اصلاحطلبی بوده و خود را مصلح میدانند، در حالی که اهل افساد هستند. تظاهر به اصلاح امور مردم با دستاویز قرار دادن سوگند و دیگر مقدسات، مورد نهى خداوند است (بقره، آیه 224)؛ زیرا این عده با مردم فریبی بر آن هستند تا به نابهنجاری دامن زده و از اصلاحات واقعی اجتماعی جلوگیری به عمل آورند. اینان دشمنان بسیار خطرناک جامعه و حرکت اصلاحی مصلحان هستند.جوامعی که گرفتار استکبار و ظلم نهادینه هستند، رهبران مستکبر و ظالم آن، جلوی هر حرکت اصلاحی را میگیرند و اجازه نمیدهند هیچ حرکت اصلاحی سامان یافته و حرکت دایمی در آن ایجاد و یا ادامه یابد. (شعراء، آیات 141 تا 152؛ نمل، آیات 45 و 48؛ اعراف، آیات 85 و 86)از نظر قرآن، هر حرکت اصلاحی از سوی هر فرد و نهاد و جامعهای برای آنان بسیار مفید و سازنده است؛ زیرا نه تنها موجبات آرامش فردی و جمعی را فراهم میآورد، بلکه زمینه ساز افزایش برکات و رشد اقتصادی و بهره مندی و بهره وری بیشتر جامعه میشود.(محمد، آیه 2؛ اعراف، آیه 96 و ایات دیگر)
همچنین از نظر قرآن اگر مفسدان و ستمگران فاسد و مفسد دست از اقدامات فاسد خویش بردارند و به جای آن به اصلاح عمل فاسد خویش بپردازند، نه تنها از عذاب استیصال و نابودی در دنیا رها میشوند (هود، آیه 117) بلکه اصلاح عملکرد نادرست از سوى ستمگران و مفسدان، باعث مصونیت یابی آنان از نابودى (همان)، بهره مندی از رحمت الهی (مائده، آیه 39) و مغفرت و آمرزش گناهان آنان (همان) میشود.
بنابراین، اگر مفسدان خود به اصلاح عمل خویش نپردازند، خداوند اعمالشان را اصلاح نخواهد کرد(یونس، آیه 81)، پس هر مفسدی باید خود اقدامات اصلاحی را شروع کند تا خداوند او را یاری رساند. خداوند در آیات 70 و 71 سوره احزاب میفرماید همان طور که مراعات تقوا و صدق گفتار مؤمنان، سبب اصلاح اعمال آنان از جانب خداوند میشود، همچنین توبه فاسقان و اصلاح رفتارشان سبب غفران و رحمت الهی و اصلاح کارهایشان میشود. (نور، آیات 4 و 5)
بنابراین هر کسی در هر کاری اگر فساد و افسادی چون فحشاء داشت باید خود اقداماتی چون توبه انجام دهد تا اصلاحات واقعی از سوی خداوند نیز انجام شود. (نساء، آیات 15 و 16) پس توبه و اصلاح عقیده کفرآلود، راه دستیابى دوباره به هدایت خواهد بود (آل عمران، آیات 86 و 89) و اصلاح عقیده، موجب آمرزش و رحمت الهى میشود. (همان)
نکاتی درباره اصلاحات و اصلاحگران
اصلاحگران اجتماعى باید در مسیر اصلاحات اجتماعی و سیاسی به این نکات توجه داشته باشند:
1. اندک بودن اصلاحگران اجتماعى: از نظر قرآن اصلاحگراناجتماعى در میان امّتها همواره اندک بوده و هستند؛ بنابراین نباید وحشت کرد بلکه بر خدا اعتماد داشت. (هود، آیه 116)
2. ضرورت وجود اصلاحگران اجتماعى: وجود اصلاحگران در جامعه براى جلوگیرى از فساد در اجتماع ضروری است و باید دست کم گروهی برای اصلاحات قیام کنند تا نابودی و هلاکت دنیوی برای امت رقم نخورد. (هود، آیات 116 و 117)
3. نجات اصلاحگران اجتماعى: هر چند مصلحان در هر امتی اندک هستند و در فشار از سوی مستکبران و مفسدان قرار میگیرند و تهدید به کشتن و اخراج و تبعید و سلب حقوق شهروندی میشوند، ولی باید بدانند خداوند با آنان است؛ زیرا قرآن میفرماید که خداوند، نجاتدهنده اصلاحگران اجتماعى از عذاب و نابودى است و در آخرت نیز پاداشی در خور به ایشان میدهد. (همان)
4. نقش اصلاحگران اجتماعى: از نظر قرآن، هر چند مصلحان اندک هستند؛ ولی انجام اقدامات اصلاحى از سوى اصلاح گران جامعه، مانع نزول عذاب استیصال است. (همان) همچنین از نظر قرآن، وجود اصلاحگران در اجتماع، ضامن بقاى جامعه است؛ در حالی که اگر آنان نباشند جامعه به سرعت متلاشی و نابود میشود؛ زیرا گسترش فساد در همه ابعاد و اقشار جامعه موجب تباهی درونی جامعه است که از سنتهای الهی است. (همان)
5. ویژگىهاى اصلاحگران اجتماعى: از نظر قرآن اصلاحگران اجتماعى، داراى اندیشه و بصیرت در امور هستند و اموری را در مییابند و میبینند که دیگران از آن غافل هستند. این گونه است که روشنفکران واقعی، مصلحان واقعی هستند که از هر گونه نابهنجاری و فساد، آگاه و برنامهای برای اصلاح آن مد نظر دارند. (همان)
6. مبارزه با اصلاحگران دروغین: در هر جامعهای گروهی مدعی اصلاحگری هستند که یا مانند منافقان دچار اشتباه به سبب فقدان قوه ادراکی و مهر شدن قلب هستند (بقره، آیه 8 تا 12) یا گروههایی هستند که با فریب، خود را مصلح میدانند و به مقدسات مردم سوگند میخورند و جامه رهبران مصلح و روحانی را میپوشند در حالی که عالمان تزویر هستند. از این رو خداوند در آیات قرآن نسبت به وجود آنان هشدار میدهد. در قرآن خداوند به اصلاحگران دروغین در امور یتیمان هشدار میدهد و از مصلحان واقعی میخواهد تا مراقب این دروغگویان باشند و امور یتیمان را به اینان واگذار نکنند. (بقره، آیه 220) در همین راستا قرآن بر افشاگرى علیه اصلاح گران دروغین توجه میدهد. (بقره، آیات 11 و 12)؛ زیرا خطر اصلاحگران دروغین برای جامعه بسیار زیاد است و آنان خود به افزایش و گسترش فساد در جامعه کمک میکنند.(همان) ویژگىهاى اصلاحگران دروغین باید بر همگان مشخص شود تا مردم از مصلحان ناامید نشوند؛ زیرا وقتی مصلحان دروغین وارد صحنه میشوند، مردم به سبب رفتار افساد و فاسد آنان ممکن است از اصلاحات واقعی نا امید شوند و قدرت تشخیص خود را از دست دهند. البته با درنگی در اعمال و رفتار مصلحان دروغین میتوان آنان را شناخت؛ چرا که ادّعاى اصلاح در عین فسادگرى از ویژگىهاى اصلاحگران دروغین است که باز رسواگر آنان است. (همان)
7. پاداش ویژه اصلاحگران: خداوند به مصلحان پاداش خاص میدهد. قرآن بیان میکند که مصلحان واقعی داراى پاداشى تضمین شده از جانب خدا هستند. (اعراف، آیه 170) از همین رو آنان مور تشویق خداوند قرار میگیرند. (بقره، ایه 220)
8. ویژگىهاى اصلاحگران واقعی: تمسّک به کتاب آسمانى و اقامه نماز، از ویژگىهاى اصلاحگران است؛ بنابراین مصلحان واقعی نمیگویند ما موظف و مکلف نیستیم تا مردم را به بهشت ببریم؛ بلکه با اقامه نماز و تشویق مردم به کتاب الهی و شریعت و نماز و مانند آن مردم را به سوی کمال و بهشت سوق میدهند. (اعراف، آیه 170) از نظر قرآن کسانی که اهل تقوا و نماز و اقامه آن هستند، از مصلحان واقعی هستند که دیگران را نیز بر اساس سوره عصر توصیه به حق و صبر میکنند.
9. نشانههای اصلاحات و اصلاحگری: مصلحان واقعی اهل اقامه نماز(اعراف، آیه 170)، تقوای الهی (احزاب، آیات 70 و 71)، تمسّک به قرآن کتاب آسمانى(اعراف، آیه 170)، تنبیه و طرد اجتماعی بزهکاران و خلافکاران(نساء، آیات 16 و 34)، توبه (بقره، آیه 160، نساء، آیات 16 و 146؛ مائده، آیه 39)، حقگویى و سخن راست و درست(احزاب، آیات 70 و 71)، دعا برای خود و فرزندان و دیگران (احقاف، آیات 15 و 16) ، عدالت (حجرات، آیه 9)، مخالف مفسدان و پیروی از آنان (اعراف، آیه 142)، مخالف تقلید کورکورانه (هود، آیات 87 و 88) و از ناهیان منکر و آمران معروف هستند (هود، آیات 116 و 117) این مصلحان واقعی همچنین توفیق الهی را برای موفقیت در اصلاحخواهان هستند. (هود، آیات 84 و 88) و در حد توان خویش تلاش میکنند و هرگز ناامید نمیشوند. (همان) و در مجالس و مذاکرات آشکار و نهانی نجوایی که دارند برای اصلاح امور است. (نساء، آیه 114)
منبع:کیهان