نامه شهید «مصطفی احمدزاده»؛

ماجرای گلایه حضرت ابوالفضل (ع) از خادمش به خاطر کم‌توجهی به رزمندگان ایرانی

شهید احمدزاده در نامه‌ خود آورده است: خادم مرقد راس الشهدا گفت که دفعه قبل که شما آمدید و من از دادن پارچه خودداری کردم، شب حضرت ابوالفضل (ع) را در خواب دیدم که به هر کدام از شما پارچه تبرک شده‌ای می‌داد و رو به من کرد و گفت آیا از دادن این تکه پارچه به این‌ها امتناع می‌کنی؟
کد خبر: ۲۴۸۳۳۲
تاریخ انتشار: ۲۷ تير ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۹ - 18July 2017
به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «مصطفی احمدزاده» 3 فروردین 1341 در تهران دیده به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه شد و سرانجام در 22 فروردین 62 در فکه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
 
تصاویر نامه شهید «مصطفی احمدزاده»
 
پارچه تبرک شده‌ای که به واسطه حضرت ابوالفضل به دستمان رسید
 
 
«بسم الله الرحمن الرحیم
فلا تهنوا و تدعوا الی السلم و انتم الاعلون و الله معکم و لن یترکم اعمالکم.
 
پس شما ای اهل ایمان در کار دین سستی ننمایید و از ترس جنگ، کافران را دعوت به صلح نکنید بلکه دعوت به دین کنید شما بر کفر غالب و بلند مقام‌تر خواهید بود و خدا با شما است و از ثواب اعمالش هیچ نمی‌کاهد. سوره محمد (ص) آیه 34
 
با درود به امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خمینی و امام شهیدان راه حق و آزادی.
 
حضور محترم خانواده عزیزم از راه دور سلام عرض می‌کنم و امیدوارم که هیچ‌کدام کسالتی نداشته باشید و در پناه ایزد منان مشغول عبادت و خودسازی بوده و در دعاها این بنده گنهکار درگاه پروردگار را نیز یادآورید.
 
آری عزیزان اینجانب دلم برای شما تنگ نشده ولی می‌دانم که تمام شما دلتان برای بنده یک ذره شده اما اشکال ندارد برای تکامل انقلاب و صدور آن باید چنین عزیزانی همچون من از خانواده خود دور باشند، حال چند مسئله را توضیح دهم.
 
پارچه تبرک شده‌ای که به واسطه حضرت ابوالفضل به دستمان رسید 
 
یک= نرگس در نامه نوشته بود که برای حسن نامه بنویسم، بنده هم این کار را کردم و با همین نامه پست می‌کنم و امیدوارم که به دستش برسد، در ضمن یکی هم برای آقای حبیب ا... زاده نوشتم.
 
دو= نوشته بودید که فیلمی که فرستاده بودم چاپ کردید هر وقت این نامه به دستتان رسید سریع عکس‌ها را پست کنید.
 
سه= قرار بود فیلم 110 بفرستید چه شد؟
 
چهار= هر وقت بیژن ده‌پهلوان را دیدید بگویند مصطفی خیلی از دست شما شاکی است.
 
پنج= یکی دو هفته پیش حاج آقا راستگو به اینجا آمد خلاصه کلی با هم گپ زدیم یکی از برادران گفت حاج آقا ما خیلی مخلصیم، سریع در جواب گفت اینقدر خالی نبند.
 
پارچه تبرک شده‌ای که به واسطه حضرت ابوالفضل به دستمان رسید
 
شش= چند روز پیش رفته بودیم مسجد اموی در بازار شام، جایی که اسرای کربلا را برده بودند، محوطه خیلی بزرگی بود جایی که امام سجاد سخنرانی کرده بود تمام به همان صورت قدیمی در جای خود باقیست.
 
بعد به راس الشهدا رفتیم، جایی که سر 16 نفر از 72 نفر شهید کربلا دفن شده و جایی که حضرت زینب سر این 16 نفر را شسته بود و سپس به زیارت حضرت رقیه و سکینه و ام کلثوم رفتیم. جای همه شما خالی بود. این عزیزان آل معصوم در این مملکت خیلی غریب هستند.
 
پارچه تبرک شده‌ای که به واسطه حضرت ابوالفضل به دستمان رسید

 
در ضمن تاریخ دریافت نامه من و تاریخ پست جواب را در نامه‌ای که می‌نویسید ذکر کنید.
 
راستی داستانی برایتان تعریف کنم از راس الشهدا.
 
سر حضرت ابوالفضل یکی از 16 سری است که در راس الشهدا دفن شده است. خادم این مرقد یک زن می‌باشد. هر کس که به راس الشهدا می‌رود. تکه پارچه تبرک شده‌ای از آن زن می‌گیرد.
 
چندی قبل که تعدادی از برادران به آنجا رفته بودند او به آن‌ها پارچه تبرک شده نداد خلاصه برادران برمی‌گردند، دفعه بعد که می‌روند، همان زن پارچه‌ها را دو دستی تقدیم برادران می‌کند و می‌گوید البته به زبان عربی «دفعه قبل که شما آمدید و من از دادن پارچه خوداری کردم، شب حضرت ابوالفضل را در خواب دیدم که به هر کدام از شما پارچه تبرک شده‌ای می‌داد و رو به من کرد و گفت آیا از دادن این تکه پارچه به این‌ها امتناع می‌کنی.» خلاصه این‌جا سایر برنامه‌هایی داریم.
 
امروز صبح که برای نماز از خواب بلند شدیم متوجه شدیم زیر تمام زیلوها آب رفته از شب گذشته تا به حال باران می‌آید هم پشت بام سوراخ است و هم از لای در آب تو آمده و خلاصه احتیاج به چند نفر قواص [غواص] پیدا کردیم.
 
در ضمن چرا این‌قدر نامه کم می‌فرستید تنها در خانه خودمان هفت نفر ساکن هستند که اگر هر روز یک نفرتان نامه بنویسید. هفته‌ای هفت نامه من دارم. تمام ما که در این‌جا هستیم، چشم به انتظار نامه‌ها هستیم به دایی حسین هم بگو نامه بنویس و تذکراتی که در اول دادم فراموش نشود. به امید پیروزی لشکریان اسلام بر قوای کفر و به امید برقراری حکومت مهدی (عج).
 
61/8/16 احمدزاد»
 
انتهای پیام/ 111
نظر شما
پربیننده ها