به گزارش دفاع پرس از زنجان، شهید «رسول قرهجهلو» در سال 1336 در زنجان دیده به جهان هستی گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان خاقانی گذراند و سپس وارد دبیرستان شد. دو سال در دبیرستان امیرکبیر و یک سال در دبیرستان شریعتی تحصیل کرد.
رسول به امور نظامی علاقه بسیاری داشت و هر مطلبی را که در این زمینه به دست میآورد مطالعه میکرد، به همین دلیل در سال سوم دبیرستان ترک تحصیل کرد و پس از پیوستن به ارتش به زاهدان اعزام شد، اما پس از حدود سه ماه که برای مرخصی به منزل مراجعت کرد با ممانعت پدرش از بازگشت به زاهدان مواجه شد.
به اصرار وی در دبیرستان دیگری تحصیل را از سر گرفت. به دلیل مشکلات مالی تصمیم گرفت سال آخر دبیرستان را در
کنار اشتغال به کار ادامه دهد، ولی به علت هم زمانی آن سالها با وقایع دوران
انقلاب، از این کار بازماند.
با تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد و از اوایل جنگ علیه ایران به سوی جبههها شتافت. او بیشتر در جبهه کردستان و در سمت معاون فرمانده گردان و مسئول اطلاعات و عملیات یا مسئول محور فعالیت میکرد و به دلیل لیاقت و کاردانی در انجام وظایف به سمت فرماندهی گردان ارتقا یافت.
رسول در مواقع حضور در زنجان، صبحها در سنجش اعزام نیرو در سپاه و
بعد از ظهر تا صبح در پایگاه شهید دستغیب، با بسیج همکاری میکرد. همچنین در زمان
مرخصی، به جبهههای جنوب سرکشی میکرد و در آنجا معاونت فرماندهی گردان المهدی
(عج) یا گردان امام سجاد (ع) را به عهده داشت.
پیش از انقلاب در اوقات فراغت بیشتر به کوهنوردی میرفت. در
مدتی که برای مرخصی از کردستان به زنجان میآمد، روزانه دو ساعت برای ورزش به سالن
ورزشی امجدیه زنجان میرفت.
او تقریباً در تمام عملیاتها شرکت داشت، کمی
دیر به عملیات کربلای 5 رسید و در زنجان درگیر کمک و رسیدگی به مجروحان و شهدای
بمباران هوایی زنجان بود.
رسول در سن 29 سالگی در 4 اسفند 65 در
منطقه شلمچه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای
زنجان به خاک سپرده شد.
فرازی از وصيتنامه شهید رسول قرهجهلو
پروردگارا !
بارالها! اکنون که توفیق یافتهام تا بار دیگر در جبهه حق علیه باطل شرکت نمایم و
بتوانم لذت نبرد در راه تو را بچشم، تو را سپاس و شکر میگویم.
بارالها !
براستی این خواسته و تدبیر توست تا من قطره ناچیز بتوانم به دریای بیکران بپیوندم و
بتوانم فرمان تو را لبیک گویم. پروردگارا! تو خودت شاهدی که این امت چقدر مظلومانه
فرزندان خود را به جبهه میفرستند تا تو را خشنود سازند و بتوانند حکومت تو را در زمین
پیاده کنند.
هیچ وقت این چیزها را نمیفهمند. رزمندگان را به مسخره میگیرند. فقط به فکر پول و مقام و رفاه خودشان هستند که با دیدن این همه شهید باز
خیانت میکنند. باز ضد این انقلابند.
شما ای امت حزبالله! باز خون دهید
آنقدر که تا زمین سرخرنگ شود و جهانیان فریاد مظلومیتتان را بشنوند. مظلومیتتان
از کربلای حسین تا هفت تیر تا هویزه، دزفول و کربلای دشت خوزستان.
باید که خون داد تا پرچم خون رنگ اسلام را همیشه بر رفیعترین قلعه جهان سرافراز نگهداشت تا امام مهدی (عج) بیاید و جهان را پر از عدل سازد. شما باید وارث خون شهدا باشید نگذارید تا شیطانهای کوچک با این خونها بزرگ شوند.
انتهای پیام/