به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع پرس، «محسن رفیقدوست» نامی است که در بسیاری از صفحات تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس آمده است. وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در گروههای متعددی عضویت داشت و با مرجعیت امام خمینی (ره) به جمع مقلدان و در ادامه به جمع یاران امام پیوست.
رفیقدوست که اکنون 76 بهار از عمرش میگذرد، خاطراتش را در کتاب دو جلدی قرمز و آبی «برای تاریخ میگویم» به انتشار رسانده است؛ اما خاطرات او بدون شک بیش از این دو جلد است که برخی از خاطرات وی، ناگفتههایی است که با کنکاش در ذهن او میشود به دست آورد.
رفیقدوست که در زمان دفاع مقدس با عنوان «حاج محسن»
شناخته میشد و هنوز هم دوست دارد، دیگران با این عنوان او را صدا بزنند، خاطرات و
حرفهای بسیار نابی از نخستین روزهای تشکیل سپاه تا به امروز دارد؛ نهادی قدرتمند که دامنهی
اثرگذاریاش منطقهای و بلکه جهانی است. وی همچنین حرفهای بسیاری در رابطه با
خودکفایی در عرصه صنعت دفاعی دارد.
«حاج محسن» روزهای جبهه و جنگ که مسئولیت وزارت سپاه و پشتیبانی سپاه را بر عهده داشت، در کنار «برادر محسن» (سرلشکر محسن رضایی) و برادرهای دیگر سپاه، عملیاتهای غرورآفرینی را طراحی و مدیریت کردند که امروز آنان فرماندهان و پیشکسوتانی در لباس سبز پاسداری و با عنوان «سردار»ی هستند. سردار رفیقدوست میگوید: افتخار میکنم که پاسدارم و هر بار که در جمع نیروهای مسلح حضور مییابم، لباس سبز پاسداری را بر تن میکنم.
در ادامه، گفتوگوی ما با سردار سرتیپ پاسدار «محسن رفیقدوست» وزیر سپاه در دوران دفاع مقدس که در آستانه هفته دفاع مقدس میهمان خبرگزاری دفاع مقدس بود را میخوانید:
دفاع پرس: بسیاری از فرماندهان دوران دفاع مقدس بیان میکنند که ما در زمان جنگ حتی سیم خاردار هم نمیتوانستیم وارد کنیم، با توجه به اینکه شما در آن دوران وزیر سپاه و معاون پشتیبانی سپاه بودید، در این رابطه توضیح بفرمایید.
رفیق دوست: این موضوع مربوط به ارتش است و واقعیت دارد؛ چرا که ارتش حدود 100 تُن سیم خاردار از یوگسلاوی خریده بود اما در آذربایجان که آن زمان جزو شوروی بود، متوقف شده بود. بعد از دو سال سفیر شوروی به وزارت خارجه رفت و به آقای بشارتی که قائم مقام وزارتخانه بود گفت: با کمال افتخار به شما اعلام میکنم که اسلحههای شما آزاد شد!
پس از پیروزی انقلاب تحریم کامل نظامی شدیم
وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و پیش از آغاز جنگ تحمیلی، کشور ما در یک محاصره کامل نظامی قرار گرفت. البته در تحریم اقتصادی هم بودیم اما تحریم نظامی ما کامل بود.
سپاه که تشکیل شد، اسلحه نداشت و سپاه بدون اسلحه معنی نداشت. هر بار سراغ ارتشیها میرفتیم به ما ژ3 و ام یک میدادند که ژ3ها گیر میکردند، ام یک هم مربوط به دوران لیاخوف بود. من گشتی در دنیا زدم، غربیها که اصلا راه نمیدادند، شرقیها هم میگفتند دیر آمدید، عراق برد. دیگر کشورهای شرق هم که رشیدتر بودند، میگفتند شوروی اجازه فروش سلاح به شما نمیدهد.
اینکه فرماندهان بیان میکنند در تحریم بودیم واقعا اینگونه بود و حتی محموله سیم خاردار ما را متوقف کرده بودند.
دفاع پرس: مساله خرید سلاحها چگونه حل شد؟
رفیق دوست: اولین پارت خرید سلاح و تفنگ ما از عرفات بود که شامل 2 هزار کلاشینکف، 500 عدد آر پی جی 7 و 200 هزار فشنگ کلاشینکف بود.
بعد به سراغ کشورهای شرقی رفتیم و گفتیم شما که روابطتان با ما خوب است، صدام هم که آمریکایی است پس چرا به ما اسلحه نمیدهید؟ میگفتند: شوروی نمیگذارد.
در نهایت چند کشور قبول کردند که با کشور واسطه و نه با دلال به ما سلاح بفروشند که این واسطهها لیبی و سوریه بودند. لذا من با هیاتی از لیبی یا سوریه به کشورهایی همچون مجارستان، بلغارستان و یوگسلاوی میرفتم. در آن کشور جلسه میگذاشتیم و قرارداد میبستیم و سپس ما به نفع آن کشور اعتبار باز میکردیم و کشتی میفرستادیم اما آن کشتی به نام لیبی یا سوریه بود که در نهایت به ایران میآمدند.
تحریمها تمامی ندارد
اما کاری که آن روزها انجام دادیم و امروز از آن بهره میبریم این است که آن روز گفتیم قضیه تحریم ما تمامی ندارد و واقعا هم اینگونه است و من معتقدم که تا قیام امام زمان (عج) تحریمهای دشمنان تمامی ندارد؛ یعنی آمریکا و استکبار جهانی ماهیتی دارد که امام زمان (عج) میتواند آن ماهیت را تغییر دهد، لذا تصمیم گرفتیم برای دفاع از کشور، آن چیزی که لازم است را خودمان بسازیم.
در برههای از سوی فرماندهان جبهه اعلام شد که ما نیاز به موشک «تاو» داریم و باید تهیه شود. برخی از دلالان خارجی چون میدانستند که ما احتیاج داریم، به ما میفروختند و ما هم گشایش اعتبار میکردیم اما یک مانده به تاریخ حملش، سه ماه تمدید میکردند. من دیدم نصف اعتبار دلاریم گرفتار «تاو»ی است که نمیآید، لذا همهی اعتبارات را باطل کردم و گفتم «تاو» را در ایران میسازیم.
گفتم از «فشنگ تا موشک» بسازید
قبل از تشکیل وزارت سپاه تعدادی از دانشجویان از سطح لیسانس تا دکترا را جمع کردم و گفتم میخواهیم این اسلحه را کپیسازی کنیم و برای اینکه این دانشجویان قوت بگیرند و این کار را انجام بدهند، آنها را خدمت حضرت امام بردم. آنجا خدمت امام عرض کردم که آقا من دو مطلب میخواهم عرض کنم، یکی اینکه اگر مغزهای آلوده به الکل که معلوم نیست پدر و مادرشان کیست در اروپا میتوانند کارهای بزرگ انجام بدهند و سلاح پیشرفته بسازند، این نماز شبخوانها حتما میتوانند و بهتر هم میتوانند و این دانشجویان به من قول دادند که چند ماهه «تاو» بسازند. امام فرمودند: «آن حرف اولت برای من مهم است و خوب میباشد. اگر بخواهید، میتوانید.» که این جمله از امام، یک جمله تاریخی شد.
کار کپی سازی موشک تاو را شروع کردیم. من آن موقع فکر کردم که ما باید همه چیز را بسازیم، لذا وقتی که وزارت سپاه آغاز به کار کرد، 18 گروه از تحصیلکردگان دانشجویی تشکیل دادم به طوری که آقای فرهادی که در دولت قبل و در دولت زمان جنگ وزیر علوم بود، به من گفت: تو بیشتر از وزارت علوم، هیات علمی جمع کردی.
من به این گروهها اعلام کردم که از فشنگ تا موشک بسازید. هواپیما، زیردریایی، پهپاد، توپ، تانک، نفربر، دوربین دید در شب و هر چیزی که چنگ نیاز دارد، باید بسازید و امروز خوشبختانه به توانمندی بسیاری در این زمینهها دست پیدا کردهایم. حدود چهار سال پیش از سوی صنایع دفاع دعوت شدم تا به آن سازمان بروم و بازدیدی داشته باشم. به آنجا که رفتم بسیاری از آن جوانان وزارت سپاه که حال به میانسالی رسیده بودند را دیدم و پیشرفتها را مشاهده کردم.
آن چیزی را که شهید طهرانی مقدم و نیروهای وزارت سپاه در بحث موشکی انجام داده بودند، امروز به شکوفایی رسیده است. ما در زمان جنگ موشک با برد 110 کیلومتر ساختیم که امروز برد موشکهای ما به 2 هزار کیلومتر میرسد. لذا «خودکفایی دفاعی» یک واقعیت است. ما از نظر دفاعی صد درصد خودکفا هستیم.
آن وقت که وزیر بودم و حدود 15 کارخانه دفاعی داشتیم، معاونم آقای علیزاده را صدا زدم و گفتم: ما به دنیا چه احتیاجی داریم؟ گفت: ما همه چیز را تهیه کردیم، به غیر از فولاد آلیاژی چرا که بسیاری از سلاحها باید از این فولاد ساخته شود. این فولاد تحمل زیادی در برابر ضربه و حرارت داشت. بنابراین در همان زمان جنگ، کارخانه مدرن آلیاژی در یزد ساختم که امروز نیاز کشور را هم تامین میکند.
خودکفایی دفاعی ایران صد درصد واقعی است
دنیا مطئمن باشد که خودکفایی دفاعی ما یک امر واقعی است و گزینهای علیه ما به دو دلیل معنا ندارد. هیچ کشوری به اندازه ما که سلاح تولید میکنیم، نیست و از آن مهمتر، هیچ کجای دنیا نمیتواند در یک زمان کم، حجم وسیعی از نیروهای آماده شهادت را بسیج کند.
در رابطه با بمب اتم هم باید بگویم که اگر جنگ اتمی آغاز شود، این جنگ پیروز ندارد پس کشورها اقدام به آغاز چنین جنگی نمیکنند. این را باید عرض کنم که هیچ کشوری توان حمله به ما را ندارد. گزینه روی میز تنها حرفی است که از سوی آمریکا مطرح میشود، آنها از پس کره شمالی هم بر نمیآیند.
برگردیم به قضیه ساخت موشک «تاو»؛ آن موشک چهار قطعه مهم داشت که «ژیرسکوپ»، «پنوماتیک» و «دوک» از جمله این قطعهها بودند. وقتی برق به ژیرسکوپ وصل میشد، در دست نمیشد نگه داشت. دست انسان را به تکان وا میداشت. پنوماتیک هم چهارخانهای عجیبی بود که به ظاهری چیزی نبود اما اتصال داخلیش دایره و سرعت انتقال گاز درون آن بسیار زیاد بود. دوک هم نیازمند سیمی بود که طی سه ثانیه، 3200 متر باز شود.
در خصوص «تاو» راحتترین کار پرتاب آن بود، چرا که با مشاهده تانک در دوربین تنها باید دکمهای فشار داده میشد. تاو قویترین سلاح ضدتانک در آن دوران بود.
ساخت «پنوماتیک» موشک تاو توسط یک تراشکار خیابانی
ما گفتیم که باید این را بسازیم، یک تراشکار خیابانی آمد گفت من این پنوماتیک را میتوانم بسازم و ساخت. برای ساخت ژیروسکوپ، سفیر ژاپن و وابسته نظامی را خواستم و به دفترم آمدند و درخواست ساخت آن قطعه را مطرح کردم. ژاپنیها 26 بار آن قطعه را ساختند اما نشد، در نهایت یک مهندس روستایی به نام قمیشی گفت من میتوانم بسازم، ما هم اتاقی با عنوان «اتاق تمیز» با تمامی امکانات در اختیار او قرار دادیم. ایشان آن قطعه را هم ساختند. دوک هم به طریق دیگری در ایران ساخته شد.
لذا دانشمندان ما در سطح دانشمندان بین المللی هستند و خودکفایی ما یک خودکفایی واقعی است که رهبر معظم انقلاب بر آن اهتمام دارند. این را هم خدمت شما عرض کنم که ما تهدید نظامی نمیشویم و آن چیزی که ما را تهدید میکند، شبیخون فرهنگی است که متاسفانه تا حدودی هم دشمنان پیش رفتند.
دفاع پرس: بیشتر حمل و نقل در سپاه در دوران دفاع مقدس توسط خودروهای تویوتا انجام میشد، این خودرو را چگونه وارد کشور کردید؟
رفیق دوست: در ارتش چند ماشین از جمله زیل، کامانکار و... برای ترابری استفاده میشد. بنیه سپاه، انسانی بود. میانگین سن نیروها نیز حدود 20 سال بود. من فکر کردم که چه کنم، لذا به دبی رفتم و 300 خودروی تویوتا خریدم و وارد کشور کردم. این خودرو در سپاه خیلی خوب جا افتاد و بچهها از آن برای همه کار استفاده میکردند، از جمله اینکه روی آن خمپاره، منبع آب، منبع ضد شیمیایی و... نصب میکردند. پارت آخری را هم که از ژاپن خریدم، 23 هزار خودرو بود. تلاش کردیم تخفیف خوبی هم در این خرید بگیریم اما در قبال تخفیف، به ازای هر 100 تویوتا، سه تا آمبولانس مجانی گرفتیم.
در عملیات خیبر متوجه شدیم که تویوتا، وسیله مناسبی برای حمل بار در آن منطقه عملیاتی نیست لذا بنز 911 خریدیم. برای اولین بار در آن موقع، 5 هزار دستگاه بنز 911 وارد کشور کردیم.
تجهیزات اولیه توپخانه و زرهی سپاه توسط صدام خریده شد!
غیر از اینها، آنچه که در سپاه هسته اولیه توپخانه و زرهی را تشکیل داد، صدام برای ما خرید! ما در پشتیبانی و وزارت سپاه، آن تجهیزات غنیمتی را قابل استفاده میکردیم. مثلا تانک T55 به غنیمت گرفته میَشد اما این تانک بدون توپ 155 کارآیی نداشت. بر این اساس ما بلافاصله توپش را تهیه میکردیم.
دفاع پرس: حضرت آیت الله خامنهای پس از پایان جنگ و آن وقتی که رئیس جمهور بودند، در جمع رزمندگان لشکر 27 محمد رسول الله سخنرانی کردند که این صحبتها در کتاب «اسرار مکتوم» به چاپ رسیده است. ایشان در آنجا به موضوع چگونگی و نحوه حمایت دولت از جبههها میپردازند و انتقاداتی را نیز متوجه دولت میدانند. در این رابطه توضیحی بفرمایید.
رفیق دوست: ما در دولت سه دسته بودیم. یک دسته انجمن اسلامی که ما بودیم، یک دسته بیطرف بودند به نحوی که اگر کمک نمیکردند، اذیت هم نمیکردند و دسته سوم آنهایی بودند که مخالف جنگ بودند و رئیسشان هم بهزاد نبوی بود.
آنچه که من هنوز ناراحتم، موضوع خرید بنز 911 است. زمانهای خرید ما باید کوتاه میبود. ما نیاز به 5 هزار خودرو بنز 911 داشتیم که طی صحبتهایی که کردیم قرار شد که شرکت خاور برای ما از آلمان خرید کند. آلمانیها هم هر خودرو را به قیمت 67 هزار مارک به ما میدادند. ما خودمان به آلمان رفتیم و صحبت کردیم، آنان گفتند که ما نمایندهمان در ایران است اما بنز 911 را ما نمیسازیم بلکه کارخانهای به نام «اشمیت» میسازد. شما بروید از آن شرکت بخرید. به سراغ آنان رفتیم و قرار شد هر خودرو را به قیمت 49 هزار مارک بخریم.
قانون این بود که برای خرید از خارج، وزارتخانه مربوطه باید مهر عدم ساخت میزد تا بتوانیم گشایش اعتبار کنیم و بخریم. آقای نبوی گفت من مهر عدم ساخت نمیزنم و باید خودم بخرم و به همان قیمت 67 هزار مارک.
نامهای به نخست وزیر نوشتم که این خودرو نیاز است و در صورت خرید ما 90 میلیون مارک، کمتر هزینه پرداخت میکنیم. نخست وزیر نامه من را به مشاورش که سرهنگِ شهربانی بود، ارجاع داد. ایشان هم زیر نامه من نوشتند که مصلحت است وزارت سپاه بخرد اما از آنجایی که روابط نبوی با نخست وزیر حسنه بود، زیر همان نامه و نوشته، نوشته شد: وزارت صنایع سنگین بخرد.
در زمان جنگ پیش از آغاز هر عملیاتی من به جبههها میرفتم چرا که از طرف محسن رضایی مسئول لجستیک سپاه هم بودم. عملیات که تمام میشد و لشکرها و نیروها به مقر بازمیگشتند ما میماندیم و تجهیزات به جا مانده را جمع آوری میکردیم. لذا مدت زمان بسیاری در جبهه بودم و از هشت سال جنگ، 53 ماه در جبههها بودم.
سران فتنه باید از مردم ایران عذرخواهی کنند
دفاع پرس: سخنی از نخست وزیر وقت یعنی آقای میرحسین موسوی به میان آمد. شما در سال 88 مشاهده کردید که ایشان و آقای کروبی سران فتنهای بودند که کشور را به آشوب کشاندند. نظرتان در مورد حصر اینان چیست؟
رفیق دوست: من این را عرض میکنم که چنانچه موسوی از ملت ایران عذرخواهی کند، مقام معظم رهبری وی را عفو خواهد کرد چون ظلمی که موسوی و کروبی و با اغماض خاتمی به جمهوری اسلامی ایران کردند، مردم عمق آن را مطلع نیستند.
دفاع پرس: اگر موافق باشید به بررسی حوادث تاریخی و نقش شما در گروهها و آن حوادث بپردازیم. شما قبل از انقلاب عضو گروههای متعددی از جمله جبهه ملی ایران، نهضت آزادی، انجمن حجتیه و موتلفه بودید، در خصوص حضور در این گروهها بفرمایید.
رفیق دوست: من ابتدا به جبهه ملی رفتم و عضو سازمان جوانانش شدم. بعد که در سال 1339، نهضت آزادی تشکیل شد و در اولین اعلامیهشان اعلام کردند که ما ایرانی مسلمان هستیم، از جبهه ملی به نهضت رفتم. همزمانی که در نهضت آزادی بودم، سری به انجمن حجتیه هم زدم. البته آن دوره کوتاه بود اما همه چیز انجمن را یاد گرفتم. الان هم خیلی از خزعبلات این گروه را حفظ هستم.
گفتند مقلد خمینی نمیتواند در انجمن حجتیه باشد
امام که پیدا شد، نهضت آزادی را رها کردیم و به سراغ امام رفتیم. انجمن حجتیه هم وقتی فهمیدند که به سراغ امام رفتیم، ما را بیرون کردند. من با هادی نژادحسینیان و محمدتقی بانکی در یک حوزه انجمن بودیم. یک شب ما را صدا کردند و گفتند شما مقلد چه کسی هستید؟ گفتم: من تا پیش از این مقلد مرحوم آیت الله بروجردی بودم اما الان مقلد آقای خمینی هستم. آنها هم گفتند که مقلد آقای خمینی نمیتواند در انجمن باشد، این چای شیرین را بخور و برو.
از آن تاریخ که امام پیدا شد و قبل از اینکه خیلیها به جمع یاران امام بپیوندند و حتی قبل از اینکه امام رساله بنویسند با چند طلبه خاص همچون مرحوم مهدوی کنی که آن وقت در مسجد لرزاده درس میخواند، آشنایی داشتم و بعد از فوت آقای بروجردی از ایشان و دیگران پرسیدم که از چه کسی تقلید کنم، ایشان و دیگران فرمودند: آقای خمینی.
دفاع پرس: عنوان شده است زمانی که هویدا در زندان بود، شما گپ و گفتی با ایشان داشتید و ایشان گفته بودند که حاضرند خاطراتشان را بیان کنند تا منتشر شود.
رفیق دوست: آن زمان، رئیس زندان قصر آقای فرش فروشی به نام «رخ صفت» بود که مغازهاش را رژیم پهلوی تیغه کرده بود چون از طرفداران امام خمینی (ره) بود. او رئیس کل زندان بود و برادر دیگری به نام محمد داشت که فوت کرد. آن برادر، زندانبان هویدا بود. هویدا گفته بود که من میخواهم با رفیق دوست حرف بزنم. از من درخواست کرد که به حیاط زندان برویم، قدم بزنیم و صحبت کنیم. اولین حرفی که به من گفت این بود که وقتی شما انقلاب کردید و ما را گرفتید، تصورمان این بود که شما روحانیون، بازاریها و دانشجوها نمیمانید ولی با نظم و ترتیبی که از شما در همین زندان دیدم، شما میمانید. او دوست داشت که بسیاری از صحبتها و اعترافات خود را مطرح کند اما زود اعدام شد که میشد دو سه ما دیرتر اعدامش کرد.
ادامه دارد...