نقد تئاتر؛

«به روی نی» یک داستان ساده از حماسه‌ای بزرگ است

نمایش «به روی نی» با روایت بردن سر مطهر امام حسین (ع) به کوفه توسط «خولی»، داستانی ساده از عاشورا را بیان می‌کند که بر خلاف آثار مشابه، نگاهی واقع‌گرایانه و منطقی به حادثه کربلا دارد.
کد خبر: ۲۶۱۰۳۵
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۶ - 08October 2017
«به روی نی» یک داستان ساده از حماسه‌ای بزرگ استگروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی؛ حادثه کربلا با همه بزرگی و ظرایفش در آثار نمایشی ایران چنان که باید نمود ندارد. این معضل برای جامعه شیعی ایران جای تاسف بسیاری است که باید مورد بررسی قرار گیرد.

با وجود منابع تاریخی موثق و اسناد دسته اولی که به حماسه کربلا پرداخته، می‌بایست در سینما، تلویزیون و تئاتر، آثار متعددی در این زمینه ببینیم‌ که جز چند اثر معدود، اثر قابل اشاره‌ای ساخته و پرداخته نشده است.

در تلویزیون به دلیل حساسیت بالای آن گه‌گاهی آثاری ساخته و پخش می‌شود که «مختارنامه» از این دست است. این سریال هر چند گامی رو به جلو در حوزه برنامه سازی است، اما کافی نیست و می‌بایست آثار دیگری در این حوزه ساخته شود. این مساله در سینما شکل مصیبت‌بارتری به خود گرفته است، جز «روز واقعه» هنوز اثر قابل اعتنایی درباره عاشورا روانه پرده سینما نشده است.

در تئاتر نیز با همین فاجعه روبه‌رو هستیم. در ایام محرم و صفر، ایام فطمیه و ماه رمضان، نمایش‌هایی مذهبی روی صحنه می‌روند که بیشتر یک شوی مذهبی است تا یک اثر نمایشی با تعریف درست آن. این آثار به دلیل پیش‌زمینه‌ای که مخاطب از موضوع دارد مورد استقبال قرار می‌گیرد، اگر نه واجد ارزش‌های هنری نیستند. با این حال آثاری محدود با محوریت عاشورا روی صحنه می‌روند که به دور از هیاهوی رایج در این گونه آثار نگاهی واقع‌گرایانه‌ به موضوع دارند.

«به روی نی» اثر «مهدی کریمی» از این دست آثار است که نگاهی تاریخ نگارانه به ماجرای عاشورا دارد. در این اثر داستان بعد از عاشورا را با تمرکز بر شخصیت «خولی بن یزید اصبحی» ـ یکی از لشکریان سپاه عمر بن سعد ـ می‌بینیم. بعد از حادثه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام، عمر سعد سر مبارک آن امام را به خولی و حمید بن مسلم می‌دهد تا آن را برای به سرعت برای عبیدالله بن زیاد ببرند.

خولی وقتی به کوفه می‌رسد که در دارالاماره بسته شده و ناچارا سر را به خانه برده و در تنور می‌گذارد تا صبح روز بعد آن را برای ابن زیاد ببرد و دستمزدش را بگیرد. مهمترین نقطه قوت اثر، نگاه رئالیستی نویسنده به تاریخ است. این نقطه قوت البته به دلیل پرداخت نشدن، به نقطه ضعف آن نیز تبدیل شده است، اما کارگردان در شکل اجرا تا حدی این ضعف را برطرف کرده است. ما صحنه‌های کوتاهی از روایت خولی را می‌بینیم که با ضرب‌آهنگی درست داستان خود را پیش می‌برد.

نگاه صاحب اثر در این نمایش، نگاهی تاریخ‌نگارانه است پس نمی‌توان انتظار داشت تا مهدی کریمی عاشورا را تفسیر کند.

شخصیت مختار نیز تا حد زیادی وجه دراماتیک اثر را تقویت می‌کند اما به دلیل اینکه از همان ابتدا قرار دادی با مخاطب در مورد این شخصیت بسته نشده تا او را بهتر بپذیرد، وجود آن کمی الصاق گونه به نظر می‌رسد.

گذشته از این، کارگردان توانسته در زمانی معین، بازیگرانی معدود و طراحی صحنه‌ای ساده، مینی‌مالیستی داستان خودش را تعریف کند. همین که مخاطب با اثر همراهی می‌کند و واکنش احساسی از خود بروز می‌دهد نشان از این است که مهدی کریمی و گروهش راه را درست آمده‌اند اما اینکه نحوه مشی آنها تا چه میزان با اسلوب تئاتری هماهنگ است بحث دیگری است.

در آثار بزرگان تئاتر شاهدیم که با وجود همه هیاهویی که به راه می‌اندازند حتی در گفتن داستان دچار لکنت هستند. روایت درست یک داستان با در نظر گرفتن اینکه نقاط ضعف متعددی هم داشته باشد کار ساده و آسانی نیست و اینکه «به روی نی» واجد چنین ویژگی منحصر به فردی است جای تامل دارد.

شاید بخشی از ضعف‌هایی که در اثر می‌بینیم به محل اجرای آن برگردد، چرا که سالن خسرو شکیبایی در تماشاخانه سه نقطه به هیچ وجه مناسب اجرای «به روی نی» نیست. چنین اثری نیازمند فضای بزرگتری برای طراحی، ارائه و اجرای میزانسن‌های پیچیده‌تری است که در این سالن عملا اجرای آن ممکن نیست. از همین جهت است که پخش تصویری «به روی نی» به دلیل نبود ویدئو پروجکشن با مشکل مواجه می‌شود. کارگردان عملا یکی از مهمترین ابزار روایت داستانش را از دست می‌دهد.

این مشکل نه به کارگردان که به مدیران فرهنگی برمی‌گردد، در شرایطی که آثار مبتذلی به اتکاء دیالوگ‌های اروتیک و تکه پرانی‌های سخیف سیاسی، مدت‌ها روی صحنه هستند از آثاری با مضامین عاشورایی حمایت نمی‌شود. چهار اجرا در روز پایانی هفته برای نمایش «به روی نی» اسباب سرشکستگی است در حالی که آثار ضعیف‌تر از آن در بهترین شرایط فرصت اجرای بیشتری دارند.

مهدی کریمی و گروهش مگر به مدد معجزه بتوانند در نمایش اثرشان موفق باشند، اگر نه موفق‌ترین اثر هنری در بدترین شرایط اجرا چگونه می‌تواند مخاطب خود را پیدا کند. نبود حامی مالی تاثیر خود را در گریم و طراحی لباس نیز گذاشته است. آثار دینی با توجه به ویژگی‌های ذاتی خود نیازمند صرف هزینه‌های بالایی هستند که گروه کوچکی مثل دوران نمی‌تواند از پس آن برآید. اگر این گروه توانسته با حداقل امکانات و هزینه نمایش سختی مثل «به روی نی» را روی صحنه ببرد، جای تقدیر دارد. در شرایطی که مدیران فرهنگی از آثاری مثل «به روی نی» حمایت نمی‌کنند، مردم باید قدم پیش بگذارند و با تماشای «به روی نی» از آن حمایت کرده و فرصت اجراهای چندباره به آن بدهند.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها