سیره شهید بروجردی در گفتگو با حسین نصرالله زنجانی

دمِ مسیحایی شهید بروجردی

شهید بروجردی جزو انگشت شمار نیروهای سپاه است که با وجود سن کمش قبل از انقلاب به لبنان و سوریه می رود و همراه با سازمان آمل آموزش نظامی می بیند.
کد خبر: ۲۷۵۲۶
تاریخ انتشار: ۱۸ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۱:۲۶ - 09September 2014

دمِ مسیحایی شهید بروجردی

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، «نگاه معرفتی شهید بروجردی بر مردم مداری اش به همراه نگاه به آن محرومیت های فرهنگی و آن احتیاجات و نیازهای مردم کردستان و معرفی انقلاب از طریق اخلاق به مردم کردستان استوار بود.» سردار سرهنگ حسین نصرالله زنجانی - پژوهشگر - ضمن بررسی سیره شهید بروجردی نگاهی تازه به شخصیت چند وجهی این شهید عزیز دارد.

دوست دارید برای بررسی زندگی و شخصیت شهید بروجردی از کجا شروع کنیم؟
موضوع شهید بروجردی از دو بعد قابل بررسی و توجه است. یکی بحث خاطراتی است که باید از ایشان روایت و سپس به بحث گذاشته شود که برعهده دیگر دوستان است. اما بحثی که ان شاء الله بتوانیم در این باره داشته باشیم مشتمل بر تأثیراتی است که شهید بروجردی بر سپاه کردستان گذاشتند یا آن اتفاق بزرگی که شهید بروجردی توانستند در سپاه کردستان مدیریت کنند و می توان گفت آن شجره طیبه را بنیان گذاری کردند. آن حرکت خوشبختانه هنوز هم که هنوز است در کردستان ادامه دارد و نقش سپاه با آن تألیفی که شهید بروجردی در حوزه مأموریتی خودشان در سپاه داشتند تا به حال باعث برکات بسیار زیادی شده که در خلال صحبت ها به آن اشاره می کنیم. شاید بتوان اغتشاشاتی که در کردستان به وجود آمد ستاد مرکزی سپاه را رها می کنند و با تعدادی از عزیزان سپاه وارد کردستان می شوند. تقریباً به صورت همزمان قضیه پاوه شروع می شود و مدیریتی هم ایشان در جریان پاوه داشتند. حرکت های نظامی و سازمان دهی ای که شهید بروجردی در پاوه داشتند منجر به آزادسازی پاوه می شود و بعد به کرمانشاه می آیند و منطقه هفت سپاه را تشکیل می دهند. بعد از مدتی طرح تمرکز فعالیت های سپاه کردستان را در قرارگاه حمزه طراحی می کنند و فعالیت های قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) را به عنوان یک قرارگاه عملیاتی - عقیدتی در کردستان با یک دستور و تألیف خاص شروع می کنند.


با همین مقدمه ای که فرمودید می خواهیم بحث مان را راجع به سیره شهید بروجردی شروع کنیم.
ببینید شهید بروجردی به یک نحوی خودش تربیت یافته مکتب فقهی - اخلاقی علماء بوده. در زندگی ایشان دیده می شود که از کودکی علاوه بر آن که کار می کرده و مسائل و معیشت خانواده اش را مد نظر داشته در کنار آن شبانه درس می خوانده و از محضر علماء استفاده می کرده. شخصیت شهید بروجردی تقریباً یک بافت اسلامی - فرهنگی داشته. با آمدن حضرت امام ایشان در حلقه حفاظتی معظمٌ له قرار می گیرد و از قرار اولین مسؤولیتی که شهید بروجردی داشته این است که به زندان اوین می رود و مسؤول آن جا می شود و بعد با دوستان دیگر سپاه علاوه بر یک جریان نظامی که برای حفظ انقلاب به وجود آمده باید پایه های عقیدتی هم در آن مدّ نظر قرار بگیرد. دو بُعد نظامی و عقیدتی هم زمان - یعنی بُعد نظامی و اخلاق همزمان - از مطالبی است که شهید بروجردی حتی در جلسات اولیه تشکیل سپاه مورد توجهش بوده. هم آقا محسن رضایی در خاطرات شان به این نکته توجه می کنند و هم بقیه اعضای شورای دوازده نفره سپاه وقتی در نقل خاطرات شان از آقای بروجردی وارد این موضوع می شوند این حساسیت و این نگاه شهید بروجردی در مسأله جا انداختن عناصر عقیدتی و اخلاقی در بین پرسنل سپاه کاملاً مورد توجه ایشان قرار گرفته است.

بد نیست برای جوان ترها شمه ای از شرایط آن روز را بگویند تا بهتر در فضای زمان تأسیس سپاه قرار گیرند.
خب انقلاب در سال 1357 پیروز شده است و سریعاً با بحران های مختلف نظامی مواجه می شود. وقتی شما سازمان سپاه را در فرآیند طولی خدمتی خودش می بینید این حساسیت باید وجود داشته باشد که در ابتدا فردی بر موضوع دین محوری تأکید خاصی داشته باشند و شهید بروجردی از سردمداران این قضیه است. بلافاصله نیز بحران در ترکمن صحرا و خوزستان شروع می شود. در کردستان هم بحران به طور وسیعی دیده می شود و دشمن قصد تجزیه این بخش از میهن مان را دارد. حالا من درک می کنم که چرا شهید بروجردی در میان همه بحران ها می آید و کردستان را انتخاب می کند؟ شاید از یک لحاظ به خاطر آن بافت نزدیک فرهنگی کردستان و لرستان بوده که ایشان یک شناختی نسبت به مردم آن منطقه داشته. شاید هم قبلاً در این منطقه حضور داشته و نیازهای مردم کردستان را متوجه بوده.


تعلقات شخصی هم داشته؟
این جوری که من احساس می کنم فکر نکنم چنین چیزی بوده. ولی احساس می کنم شَمِّ معرفتی شهید بروجردی او را دلالت می کند که مشکل کردستان را راه نظامی حل نخواهد کرد. حلقه ی گمشده کردستان و این اتفاقات در کردستان و مردم کردستان موضوع فرهنگ و اعتقادات مردم این سامان است. من شاید در این جایگاه نباشم که صحبت بکنم ولی احساس می کنم حضور شهید بروجردی در کردستان یکی از معجزات انقلاب است. یعنی شما حساب کنید اگر شهید بروجردی با این نگاه به کردستان نمی آمد و یک فرد دیگری با نگاهی صرفاً نظامی وارد کردستان می شد ما امروز در این منطقه در چه وضعیتی بودیم؟ با آن که مطمئنیم که صد در صد قصد فرد دوم احتمالی هم خدمت بوده باز هم نمی توانسته عهده دار چنین مسئولیت خطیری بوده باشد. در شرایطی که یک عده دارند مراکز نظامی را تعطیل می کنند. مراکز دولتی را آتش می زنند. پادگان ها را می گیرند. خب عَلَم مذهب و بحث فرهنگی و بومی گرایی را در کردستان برافراشته می کنند. هر فردی بیاید می بیند که در مقابل آشوب و آشوبگری باید سلاح برداشت و آشوبگر را سرجای خودش نشاند. از این طرف می بینیم که این ها قصد تجزیه دارند ولی نگاه معرفتی شهید بروجردی بر مردم مداری اش به همراه نگاه به آن محرومیت های فرهنگی و آن احتیاجات و نیازهای مردم کردستان و معرفی انقلاب از طریق اخلاق به مردم کردستان استوار است.
من در این چند روزی که شما پیشنهاد این مصاحبه را مطرح کردید به بعضی از خاطراتی که از شهید بروجردی از روزهای اول درگیری ها نقل کردند مراجعه کردم. در یک خاطره ای گفته اند که در اوج درگیری ها در سنندج در نزدیکی باشگاه افسران که کانون اصلی بحران بوده به شهید بروجردی خبر می رسد که یک خانمی باردار است و با توجه به حجم این آتش احتمال خطر می رود؛ هم برای خودش و هم برای بچه ای که در راه دارد و می خواهد به دنیا بیاید. شهید بروجردی درگیری و فرماندهی را رها می کند و با یک ماشین بدون محافظ به همکاری با همسر آن زن می رود و زن را به بیمارستان می رساند و تا زن فارغ نمی شود و خیالش راحت نمی شود که خطر از او رفع نشده بیمارستان را ترک نمی کند. یعنی درست علاوه بر این که بُعد انسانی را مد نظر دارد مشکل را هم شناخته و می داند که این اتفاقات است که می تواند کردستان را امن کند و نه حرکت ستونچی های نظامی و متعاقبش تبلیغات ایذائی و تخریبی دشمن علیه سپاه و علیه نظام که می خواهند کردستان را خفه کنند و کرد را سرکوب کنند. دشمن مدام فریاد می زند که این ها - پاسداران - محبت مردمی ندارند. از قشر فارس و شیعه هستند. مثلاً می خواست با آن تبلیغات منفی که بین اهل تشیع از یک طرف و اهل تسنن از طرف دیگر وجود دارد وارد کارزار شود. خب شهید بروجردی این بحران را می شناسد و از راه اخلاق وارد کردستان می شود و اخلاق مداری و فعالیت های فرهنگی را سرلوحه فعالیت های سپاه و نیروهای نظامی در کردستان قرار می دهد.
حالا در این برهه در کردستان یادم می آید البته شهر ما بیجار تقریباً امنی بود ولی خب در جای جای کردستان وقتی می روید همین اخلاق و روحیه و همین روش شهید بروجردی و شهید حاج احمد متوسلیان و بقیه فرماندهان می درخشد. من چند سال پیش به مریوان رفته بودم و آنجا داشتم با پیشمرگان کرد مسلمان صحبت می کردم. تک تک این ها بعد از گذشت بیست - بیست و چند سال از نبود احمد متوسلیان یا بروجردی در مریوان "برادر احمد" و "برادر محمد" را از یاد نبرده بودند. وقتی می گفتند برادر شهید بروجردی یا برادر احمد با احترامی این نام ها را می بردند و از این دو شخصیت یاد می کردند که در این احترام عشق عمیقی سرازیر بود. پس آمدن شهید بروجردی به کردستان و انتخاب آن جا یا انتخاب آگاهانه ایشان بوده و در اثر شناخت این معضل در کردستان بوده یا آن طرف قضیه یکی از معجزات انقلاب - یعنی یکی از الطاف خفیه به انقلاب - است. شخصیتی که این مشکل و معضل را می شناسد دشمن و مردم را هم می شناسد و وارد کردستان می شود. خب شما می بینید که ایشان در قضیه پاوه با آن مدیریتی که دارد حفظ مردم و جدا کردن خط مردم از ضد انقلاب برایش کاملاً مهم بوده. شما امروز هم که روند این ماجراها را می بینید و حوادث کردستان را می خوانید احساس می کنید که مردم نیز در آن برهه با ضد انقلاب همراه هستند ولی شهید بروجردی و آن نگاهش را در کردستان میان نیروهای نظامی تعریف می کند و می شناساند و کاملاً این دوجریان را از هم جدا می کند. بدنه ضد انقلاب را یک سری افراد مزدور و شاید غیر کرد و استفاده کننده از احساسات پاک مردم کردستان جهت رسیدن به امیال شان تشکیل می دهد و شهید بروجردی از نقطه برملا کردن چهره آن ها وارد جریان می شود. به موازات این ها شهید بروجردی بعد از چند وقت به این نتیجه می رسد که لازم است به خود کردهایی که علاقه مند هستند به انقلاب خدمت کنند و در مقابل دشمنی که از اهرم کُرد بودن یا تأکید بر نژاد مردم کردستان استفاده می کند یک تشکیلاتی را بنیاد بگذارد که بدنه اصلی این تشکیلات خود مردم کرد هستند. ایده تشکیل سازمان پیشمرگان کرد مسلمان که متعلق به شهید بروجردی و همفکری یکی دو نفر از دوستانش بوده به خوبی در مرکز زیستی این قوم غیور همراهی و رزمیدن در کنار یکدیگر را در قالب سازمان پیشمرگان کرد مسلمان تعریف می کند. این طرح در شورای انقلاب به تصویب می رسد و جالب است که بزرگانی که در شورای انقلاب بودند مسؤولیت تشکیل سازمان پیشمرگان کرد مسلمان را هم به خود شهید بروجردی محول می کنند. شاید راه برون رفت کردستان از آن بحران جدی و عظیم تشکیل همین سازمان مردمی بوده که با همت شهید بروجردی و با توان مردم مسلمان کرد علاقه مند به انقلاب شکل می گیرد و آن جبهه تبلیغاتی دشمن کاملاً شکسته می شود که می گفتند: "این ها یک عده غیرفارس و یک عده بومی و یک عده شیعه هستند که می خواهند شما را از مذهب و فرهنگ تان جدا کنند. ما آمده ایم به فرهنگ شما کردها و شخصیت تان رسیدگی کنیم و اسلحه و مسؤولیت ها به شما بدهیم..." شهید بروجردی می آید و با این حرکت بسیار سنجیده و درست خط بطلانی بر تمام این شعارها می کشد و سازمانی تشکیل می دهد که تمام اعضای این سازمان خود کردهای انقلابی و مسلمانانی اند که معتمدین مردم نیز هستند؛ یعنی در یک کلام از خوبان و کردهای اصیل کردستان هستند. آن ها را جمع می کند و در این فضا آن تبلیغات و آن هیمنه ی دشمن را می شکند. لقب «مسیح کردستان» هم شاید از همین نگاه زیبای شهید بروجردی است که می آید. ایشان با آن دم مسیحایی و نگاه معرفت شناسانه خودش این بحران را می شناسد و راه حلی برای آن به وجود می آورد. به جرأت می توانم بگویم که آن چیزی که انقلاب و تمامیت ارضی ما را در غرب کشور حفظ کرد و الان اگر بخواهیم به عنوان یکی از چند استان امن کشور نام ببریم کردستان و کرمانشاه امروز از استان های امن کشور هستند قطعاً مدیون همین نگاه و شیوه و همین روشی است که شهید بروجردی و یارانش در کردستان در پیش گرفتند.
خب ایشان در طول این مدت از فعالیت های نظام هم غافل نبوده که تشکیل تیم ویژه پاسداران یکی از این قضایا بوده. من یک جمله ای از شهید بروجردی شنیدم که می گوید اگر من هیچ کاری نکرده باشم به جز این که دو شخصیت را شناخته و شناسانده باشم کافی است. و از شهیدان عزیزمان ناصر کاظمی و حاج محمود کاوه نام می برد. جالب است که شهید بروجردی، ناصر کاظمی را به عنوان فرمانده تیم ویژه شهدا معرفی می کند و همان روز نیز خودش شهید می شود. عجیب این که در آن سفر که منجر به شهادت بروجردی ناصر کاظمی هم می خواسته با او همراه شود ولی خب اجازه نمی دهد و شهید بروجردی می رود و شهید می شود. این همان لشکری است که محمود کاوه بعداً فرمانده آن می شود و شهید بروجردی آن را بنیان گذاری می کنند و اولین فرمانده آن اند و بعد لشکر را به ناصر کاظمی می سپارند. خود شهید بروجردی قبل از شهادت شان این دو نفر را به کردستان معرفی کرده بودند. این شناسایی آدم ها با همان نگاه و ایده و با همان مردم شناسی و احترام به مردم غیور کرد راهی است که شهید بروجردی برای برون رفت از بحران در کردستان نشان می دهد. همین را که شهید نشان داده بعدها در سراسر سیر حرکتی و منش قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) می بینیم که سردار مصطفی ایزدی بعداً فرمانده این قرارگاه شد و بعد هم سردار هدایت الله لطفیان؛ که همه این عزیزان از دست پرورده های شهید بروجردی هستند. با همین نگاه وقتی شما پای صحبت این عزیزان می نشینید می بینید که بُعد نظامی کار شهید بروجردی در حاشیه فعالیت های فرهنگی و اعتقادی ایشان قرار دارد و همه این مسیر مدیون آن نگاه شفاف و زلال این سردار شهید است. به نظرم تحلیل و واکاوی مکرر این نگاه و حرکت شهید بروجردی به عنوان یک نگاه فرهنگی و مدارای با مردم امروز هم شاید بتواند در خیلی عرصه ها راه گشا باشد. شهید بروجردی یک نمونه کامل از مدارای با مخالفین و مدارای با دشمن بود. مدارایی که می توانست دشمن را به دوست تبدیل کند و به همراهی ترغیب سازد تا جایی که نظام اسلحه به دستش بدهد و در مقابل دشمن او را سامان دهی کند. این بزرگترین هنر و شیوه شهید بروجردی است که اگر نفس او را "دم مسیحایی" گفته اند و خودش را "مسیحای کردستان" به خاطر وجود این نگاه بود.

جایگاه آن موقع و امروز شهید بروجردی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چگونه جایگاهی است؟
شهید بروجردی جزو انگشت شمار نیروهای سپاه است که با وجود سن کمش قبل از انقلاب به لبنان و سوریه می رود و همراه با سازمان آمل آموزش نظامی می بیند. ایشان یکی دو سال آن جا بوده و آموزش می بیند. بعد می آید به نجف اشرف تا از حضرت امام خمینی (ره) اجازه فعالیت مسلحانه را بگیرد. در ادامه به خاطر بعد امنیتی و ارتباطی که شاه با رژیم صدام پیدا می کند اواخر سال 1355 و 1356 شهید بروجردی به ایران می آید. با ورود حضرت امام این ها می آیند حلقه محافظین امام را تشکیل می دهند و بعد از پیروزی هم نهضت هم از بنیانگذاران سپاه هستند. یعنی عضو شورای دوازده نفره تشکیل دهنده شورای عالی سپاه هستند که حضرات آیات عظام خامنه ای و موسوی اردبیلی و به نقلی آقایان ابوشریف و جواد منصوری و شهیدان بروجردی و کلاهدوز جزو آنان بودند. من حتی شنیدم که در سال 1362 پیشنهاد فرماندهی کل سپاه به شهید بروجردی داده می شود و ایشان نمی پذیرد. فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) هم دوباره به ایشان پیشنهاد می شود و با این که بنیان گذار و قبلاً فرمانده این قرارگاه بوده قبول نمی کند. یعنی می توان گفت شهید بروجردی از افراد کلیدی و محوری سپاه از بنیان گذاران آن است و از کسانی که این نگاه را حالا به نقل از تعدادی از اعضای شورای دوازده نفره که اگر پای صحبت های آن ها بنشینید این ها هم به همین نگاه اشاره می کنند و از خاطراتی که از آن شورا مطالعه می شود برمی آید. این جایگاه محوری و اساسی را در پی ریزی نگاه عقیدتی و اخلاق محورانه سپاه که در کنار بُعد نظامی به شدت به آن معتقد بوده قطعاً شهید بروجردی داشته. خب یک نقطه حساسی را هم در پهنه کشور انتخاب می کند که هم قبل از جنگ و هم در طول مدت جنگ باید با دو دشمن بیرونی و درونی می جنگیده. نظام در مرز وسیع کردستان و آذربایجان غربی یا مرز کردستان و کرمانشاه و از آن طرف با دشمن بعثی درگیری داشته و از این طرف درگیری داخلی با ضد انقلاب. از یک طرف مشکلات فرهنگی و مشکلات ناشی از اختلافات مذهبی را تحمل می کرده که شائبه آن بین حکومت مرکزی و مردم وجود داشته و دشمن در این زمینه تبلیغات منفی می کرده. بنابراین شهید بروجردی مهم ترین و شاید حساس ترین منطقه را از لحاظ فشار بحران به عهده می گیرد و این منطقه را مدیریت می کند. ایشان فرماندهی هستند که تنها فرماندهی نکردند بلکه منطقه را مدیریت کردند. یعنی عملاً اگر شما کارنامه عزیزانی که سپاه استان ها را اداره می کردند می بینید که شهید همت از طرف شهید بروجردی فرمانده سپاه پاوه و فرماندار پاوه در استان کردستان است. هم در کردستان و هم در کرمانشاه و آذربایجان غربی همین اتفاق که عملاً فرماندهان سپاه به صورت توأمان اداره امور سیاسی استان را هم به عهده دارند می افتد و از قضا خوب هم جواب می دهد. چون اصلاً این دو تا موضوع به نحوی با نگاهی که شهید بروجردی داشته درهم آمیخته بوده. خب فضای سیاسی آن جا نمی توانسته از فضای فرهنگی و متقابلاً فضای نظامی جدا باشد. شهید بروجردی این ها را در هم تنیده می بیند و این منطقه و بحران را مدیریت می کند؛ نه فرماندهی. ایشان با مدیریت بحران به سر منزل مقصود می رسد. شما می بینید از سال 1364 به بعد - در اوج بحران جنگ - کردستان یک حالت تقریباً امنی پیدا می کند؛ حتی از لحاظ حضور دشمن و ضد انقلاب. تلاش های شهید بروجردی بعد از شهادتش نیز جواب می دهد و عملاً ضد انقلاب را هم از لحاظ فرهنگی و هم از نظر سیاسی و نظامی خلع سلاح می کند. این موضوع جایگاه رفیع شهید بروجردی در سپاه و حتی در حوزه مدیریتی نظام را نشان می دهد.

یک نکته جالب این که نام زیبا و پرافتخار شهید بروجردی همواره در کنار مشهورترین و شاخص ترین شهدای دفاع مقدس آمده است. نگاه شما به این مسأله چیست؟
به یک نحوی می خواهم به شما بگویم که شهید بروجردی فرمانده فرماندهان سپاه بود. یعنی شهید بروجردی با توجه به این که کردستان از قبل از جنگ درگیر بحران بود و همه این فرماندهان سپاه به یک نحوی از شهید همت و متوسلیان و شهیدان خرازی - دستواره و ناصر کاظمی همه این ها در بحث کردستان در درگیری با دشمن حضور داشتند و اولین دوره های مدیریتی شان را تحت فرماندهی شهید بروجردی سپری کردند. آقایان رحیم صفوی و متوسلیان و شهیدان احمد و ناصر کاظمی - یکی اصفهانی و یکی تهرانی - و همچنین شهید خرازی از نیروهای شهید بروجردی بودند. قرارگاه حمزه (ع) و منطقه 7 سپاه و سپاه کردستان محل پرورش و شناختن استعدادها و قد کشیدن فرماندهان نظام بود. شهید بروجردی بحران کردستان را با انتخاب و شناسایی آدم ها و انتخاب آن فضا توانست مدیریت کند.

نکته ای اگر باقی مانده بگویید.
خلأ امروز ما همان نگاه شهید بروجردی است. در تک تک قضایا و همه جانبه نگری شهید بروجردی به این تنها یک موضوعی را از نگاه خودش نبیند و ابعاد مختلف و مؤثر در حادثه را ببیند می رسیم. احساس می کنم امروز بزرگترین خلأ ما در همین نگاه ویژه مدیریتی آن شهید بزرگوار باشد. اگر ما عوامل مختلف را در بروز یک بحران مورد بررسی قرار دهیم و بتوانیم بحران را مدیریت کنیم مسلماً مردم ما بهترین مردم دنیا هستند و هیچ مشکلی نخواهیم داشت.
منبع: نشریه مسیح کردستان، شماره 67.

نظر شما
پربیننده ها