به گزارش خبرنگار دفاع پرس از کرج، شهید دانشآموز «سیدباقر حسینی» در تاریخ 15 مهرماه 1345 در کرج دیده به جهان گشود و در شهر کرج رشد کرد. پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران همچون سایر دلاورمردان و شیرزنان ایران زمین به دفاع از اسلام و این آب و خاک پرداخت.
وی در کسوت بسیجی در جبهههای حق علیه باطل رشادتهای فراوانی از خود نشان داد. تا اینکه در تاریخ 21 بهمن 1364 در منطقه عملیاتی «ام الرصاص» به آرزوی دیرینه اش دست یافت و به شهادت رسید. به گواهی همرزمانش پیکر مطهر وی در آن منطقه باقی ماند و تا کنون به آغوش خانواده اش بازنگشته است.
این شهید والامقام در وصیتنامهاش چنین نوشته است: «قسم به عصر، عصری که انسان در زیان کاری و خسران است، مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح و شایسته انجام دادند و توصیه به حق و توصیه به صبر و شکیبایی نمودند».
با سلام و درود بیکران بر اشرف انبیا، حضرت محمد (ص) که در ترویج این دین مقدس، ثابت قدم بودند و سلام بر حضرت علی (ع) مرد حق و یدالله که اولین مسلم بود و نیز درس شجاعت و مظلومیت و شهادت و اخلاص به ما آموخت و سلام بر حضرت فاطمه زهرا، سیده نساء عالم که در سنین جوانی همراه محسنش مظلومانه شهید شد و سلام بر حَسَنین.
ای عزیزان درگاه حق، شفاعتی بر ما نمایید.
و سلام بر حضرت مهدی (عج) که زنده و حاضر بودنش را گواهی می دهم و عاشق و دیوانه یک لحظه دیدارش هستم.
شهادت هدفم نبود، خداوند و اسلام هدفم بودند و شهادت بهترین وسیله برای رسیدن به هدف است.
بارالها! شکر که مرا جزو اشرف مخلوقاتت قرار دادی و شکرت که به من عقل و سلامتی و ایمان عنایت کردی که توانستم راهم را انتخاب کنم.
خدایا! امیدوارم که مرا دوست داشته باشی؛ زیرا در قرآن آمده است: «اِنّ اللهَ یُحبُّ الذین یُقِاتِلونَ فی سَبیلِهِ صَفّاً کانهم بنیان مرصوص» خداوند آن مؤمنان را که در صف جهاد با کافران مانند سد آهنین هم دست و پایدارند، دوست دارد.
و راستی چه موقعیتی بهتر از این که موسی زمان، امام عزیزمان، حضرت روح الله همچون موجی در دریا میخروشد و میخواهد که ریشه کفر را از زمین برکند و شعارش «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه» است و خون شهدایمان در جوشش است و ما را میطلبد و هزاران هزار انگیزه دیگر و مهمتر از همه دعوت خودت و فرشتگانت (برای هر جاهد) که این بنده حقیر نیز احساس وظیفهای سنگین کردم و من هم خونم به جوش آمد و دیگر می خواهم به سویت بیایم؛ پس بارالها! مرا بپذیر...
آفرین بر شما خانواده ها و پدر و مادرانی که توانستید و می توانید چنین رزمندگانی را تربیت کنید و در راه اسلام قرار دهید.
آری، من این راه را آگاهانه انتخاب کردم و راهی را رفتم که عاقبتش را درک میکردم و می دانستم که این مکتب، مکتب شهادت است؛ لذا آن را انتخاب کردم و می دانستم که دیگر اسارت به مادیات معنی ندارد.
ای امام عزیز، ای آن که همچون حضرت رسول هجرت ها و سختی ها کشیدی و سکوت شب را شکستی و ظالمان را خوار کردی و امت اسلامی را رهبری نمودی. خداوند تو را تا زمان ظهور حضرت حفظ کند و در کنار آن حضرت انشاءالله بتوانید در تمام جهان مسلمانان را متحد کنید و مستضعفین را به خواسته هایشان برسانید و نیز خجالت می کشم از اینکه نتوانستم شما را از نزدیک زیارت کنم، انشاءالله که از ما راضی باشید و هم موفق و مؤید زیر سایه امام زمان (عج) زندگی کنید.
خداوندا! تمام خادمین اسلام را حفظ بفرما و ما را هم با امام عزیزمان در قیامت محشور گردان.
پدر عزیز و مادر مهربانم، درود و سلام بر شما که همچون ابراهیم و هاجر فرزند خویش را به قربانی خدای بزرگ به قربانگاه فرستادید و خوب میدانستم که چه امیدها و آرزوهایی برای من داشتید و چه زحمت هایی برای من کشیدهاید؛ ولی در مقابل، از این فرزند حقیرتان هیچ سودی به شما نرسیده و بهتر است بگویم من هم در زندگی دلم فقط به شماها خوش بود و امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی هم در این دنیا و هم در آخرت به داد شما برسد و دل خوشی به شما عنایت کند.
پدر جان، بهتر است بگویم که من این درس و این راه و این از جان گذشتگی را از شما آموختم؛ چون شما مردی با تقوا و با ایمان بودید که در این سن هم توانستید رزمنده ای برای اسلام باشید و به من راه زندگی کردن را بیاموزی و خداوند حفظت کند و انشاءالله بتوانی بیشتر به اسلام خدمت کنی و چراغ خانواده را روشن و گرم نگهداری و امیداورم که از این فرزند حقیرت راضی باشی و حلالم کنی و از خداوند برایت موفقیت های بیشتری طلب می نمایم.
مادر جان، می دانم که شیرت پاک و حلال بود که مرا به این مرحله رساند و توانستی فرزند رزمنده به بارآوری و نیز تو توانستی مرا مفتخر کنی و امیدوارم که همچون مادران صدر اسلام و مادران شهدا صابر و ثابت قدم باشی و در حفظ حجاب و تربیت صحیح فرزندان بکوشی. مادر جان، بنده را حلال کن...
انتهای پیام/